به گزارش خبرگزاری آنا، به ثمر نشستن سیاست پردامنه و دیرینه غرب و آمریکا برای مهار و محاصره فدراسیون روسیه از طریق تعمیق نفوذ در منطقه آسیای میانه که از محدودیتهای ژئوپلتیک و اقتصاد بیمار به یادگار مانده از دوران افول شوروی سابق رنج میبرد، امری واضح و آشکار در سیاستهای آمریکا و متحدان غربی آن است. اما تحولات اخیر منطقه آسیای مرکزی نظیر ورود ناگهانی قزاقستان به توافقنامه ابراهیم راز و رمزهای حاکم در رابطه غرب با کشورهای آسیای مرکزی را پیچیدهتر میکند. خبرنگار آنا به منظور گشودن بخشی از این رازها به گفتوگو با «علی طائی» کارشناس ارشد مسائل آسیای مرکزی میپردازد:
آنا: از آن جایی که منطقه آسیای مرکزی حیاط خلوت روسیه و چین به حساب میآید، کاخ سفید در نزدیکی به این پنج کشور به لحاظ ژئوپلتیک و سیاسی چه اهدافی را دنبال میکند؟
باید بگویم که راهبرد ایالات متحده آمریکا از زمانی که وارد افغانستان شد، از منظر روابط واشنگتن با چین و روسیه شکل گرفت. در واقع، آمریکاییها روابط خود با این پنج کشور آسیای مرکزی را در چارچوب روابطشان با چین و روسیه میسنجیدند و اولین اولویت اینها برای تنظیم روابط با آسیای مرکزی، نحوه برخوردشان با دو کشور چین و روسیه بود.
در شرایط فعلی، آمریکاییها از اجرایی شدن طرحهایی در منطقه حمایت میکنند که جلوی نفوذ روسیه و چین را در آسیای مرکزی میگیرد. یکی از این طرحها مربوط به لولههای گاز، خطوط اتصال اینترنت و حتی هوش مصنوعی، طرح ترانس خزر و سایر طرحهایی است که میتواند نفوذ چین و روسیه را در منطقه کاهش دهد.
این رویکرد بخشی از راهبرد کلان مهار چین و روسیه در این منطقه به عنوان استراتژی بلند مدت آمریکا در آسیای مرکزی است.
مهمترین هدف آمریکاییها برای اجرایی کردن این راهبرد، مسئله دسترسی به منابع حیاتی است. همه ما میدانیم که کشور قزاقستان یکی از بزرگترین دارندگان معادن و حتی فلزات کمیاب در جهان است. فلزاتی مانند تیتانیوم، اورانیوم، تیتالوم و خیلی مواد کمیاب دیگر در قزاقستان یافت میشود و آمریکاییها واردکننده اصلی این فلزات و مواد کمیاب هستند و در جریان رقابت اقتصادی خود با چین به آنها نیاز مبرم دارند؛ زیرا قبلاً این مواد را از شرکتهای چینی خریداری میکردند.
اما الان قزاقستان میتواند منبع تولید این گونه مواد برای آمریکاییها باشد. دومین موضوع مربوط به شرکتهای آمریکایی است که در حال حاضر وارد قزاقستان و سایر کشورهای آسیای مرکزی نظیر ترکمنستان و تاجیکستان شدهاند. عمده این همکاریها در آسیای مرکزی با دو کشور قزاقستان و ازبکستان صورت میگیرد که دو کشور قدرتمند در بین این پنج کشور محسوب میشوند و علت اصلی آن هم بحث بازگشت سرمایه و اقتصاد در این کشورها است.
آنا: قرار است ظرف ۱۰ سال آتی سرمایهگذاری در این منطقه به ۱۰۰ میلیارد دلار برسد. جایگاه ژئواکونمیک منطقه در این هدفگذاری چه اهمیتی دارد؟
ببینید، سرمایهگذاری در منطقه به زمان طرح راهبرد «کمربند جاده» توسط چین بازمیگردد. در این راستا، کشور چین همافزایی زیادی در منطقه انجام داد. الان بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال از این مسئله، بحث ایجاد راه آهن چین-ازبکستان و قرقیزستان و همین طور بحث کریدورهای زمینی دیگر در منطقه آسیای مرکزی هنوز به صورت باید و شاید انجام نشده است.
اما در خصوص این طرح ۱۰۰ میلیارد دلاری باید گفت که این مسئله تا حد زیادی مربوط به راهبرد «دروازههای جهانی» اتحادیه اروپا است و اگر یک هدف اقتصادی برای آن وجود داشته باشد، باز هم در یک طرف آن کشور چین قرار دارد؛ چون اروپاییها به تنهایی و بدون همکاری با چین نمیتوانند در این منطقه سرمایهگذاری کنند.
عمده دیدگاهی که در غرب نسبت به آسیای مرکزی وجود دارد، مربوط به درگیری روسیه با اوکراین است که موجب شده روند انتقال انرژیهای هیدروکربنی و حتی برق از آسیای مرکزی به اروپا اهمیت یابد و حتی اگر مسئله کریدورهای قدیمی موجود در منطقه حل شود، به اعتقاد من کشورهای اروپایی و آمریکا کمتر روی منطقه آسیای مرکزی سرمایهگذاری میکنند.
آنا: به نظر میرسد پنج کشور آسیای مرکزی میخواهند خود را در یک جبهه واحد سیاسی تعریف کنند. هدف آنها از پیش گرفتن این راهبرد چیست آیا به دنبال موازنه قوا در بازی تاج و تخت ابرقدرتها هستند؟
این کشورها از دوران شوروی سابق دارای مشکلات عدیدهای در زمینه منابع آبی و مرزها بودند که هیچکدام وضع مشخصی نداشتند. در واقع این آمریکاییها بودند که به کشورهای آسیای مرکزی هویت جمعی دادند، زیرا این کشورها به دنبال هویت جمعی نبودند. حتی مثلا زمانی که آقای «اسلام کریموف» رئیسجمهور ازبکستان بود، درگیریهای مرزی که بین تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان وجود داشت، باعث شد تا این مرزها طوری مینگذاری شود که گویی هیچکس قرار نیست دیگر از این منطقه عبور کند.
این شرایط بعد از کنار رفتن اسلام کریموف و روی کار آمدن «یولداشف» در ازبکستان تغییر کرد. در سایر کشورهای منطقه هم همین شرایط اتفاق افتاده است و علت آن این است که در آسیای مرکزی اگر شما بخواهید کاری را انجام دهید، چون این کشورها محصور در خشکی هستند، نمیتوانید با یک کشور کار کنید و نیاز به این دارید که برای اجرای هر طرحی (اعم از منطقهای و بینالمللی) با همه این کشورها به صورت هماهنگ توافق کنید. به همین دلیل، اروپاییها و غربیها بودند که اولین بحث راه اندازی پلتفرم C۵+۱ یعنی پنج کشور به علاوه آمریکا را در اینجا مطرح کردند که این پلتفرم بعدها توسط چین و حتی روسیه هم به کار گرفته شد؛ چون نمیشود در آسیای مرکزی برای مطرح کردن یک طرح بینالمللی یا منطقهای فقط به یک کشور نگاه کرد؛ بنابراین کشورهای آسیای مرکزی مجبور شدند به این هویتبخشی جمعی تن در دهند و برای این که بتوانند هم به جذب سرمایههای خارجی بپردازند و هم در طرحهای بینالمللی حضور داشته باشند، این مسیر را دنبال کردند.
آنا: چرا قزاقستان به رغم داشتن ۳۰ سال رابطه دیپلماتیک با اسرائیل به توافقنامه ابراهیم پیوست و اگر این مسئله را اقدامی نمادین از سوی ترامپ به حساب بیاوریم، برای قزاقستان چه سودی دارد؟
قزاقستان در اصل با این اقدام همسویی و تعامل خودش را با آمریکا نشان میدهد. «قاسم توکایف» اولین کسی در آسیای مرکزی بود که زمانی که طرح صلح ترامپ علیه غزه مطرح شد، از آن حمایت کرد و حتی از اولین رؤسای جمهوری بود که هنگام پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری به وی تبریک گفت. قزاقستان در حال حاضر آمریکا را فرصت خوبی برای توسعه خود میبیند، چون به دنبال بیشترین سرمایهگذاری برای توسعه است به خصوص در بحث هوش مصنوعی که اخیراً شرکتهای آمریکایی از جمله آمازون در این زمینه سرمایهگذاری میکنند.
بحث دیگر مربوط به روابط بسیار خوب قزاقستان با رژیمصهیونیستی از نظر تاریخی است به نحوی که زمانی که «ماشگویچ» رئیس جامعه یهودیان اوراسیا بود، مرکز این جامعه در قزاقستان قرار داشت و شرکتهایی که بیشترین معادن را در قزاقستان در اختیار دارند دارای منشاء اسرائیلی و در اختیار یهودیان صهیونیست هستند. این مسئله نفوذ خوبی را در دولت قزاقستان در اختیار صهیونیستها قرار داده است. به همین دلیل رژیمصهیونیستی از لابی و روابط خیلی خوبی در قزاقستان برخوردار است و این مسئله مربوط به امروز نیست.
نکته دیگر این است که حضور قزاقستان در توافقنامه ابراهیم مسئلهای نمادین است، زیرا قزاقستان تنها کشوری است که به شدت میتوانست با آمریکا در این زمینه همکاری کند و از قدرت لازم در این حوزه برخوردار بود؛ زیرا هزینه این موضوع شامل قرار گرفتن در برابر احساسات مردمی جهان اسلام است و این هزینه برای قزاقستان به عنوان کشوری که ۳۰ سال با اسرائیل رابطه داشته، به حداقل میرسد حال آنکه در مقابل، همانطور که میبینید، منافع اقتصادی قابل توجهی عایدش شد.
در شرایط فعلی، قزاقها به رهبری توکایف همسویی با آمریکا و رژیم صهیونیستی را نسبت به جهان اسلام اولویت و ترجیح دادهاند و این مسئله میتواند به ورود قزاقستان به توافقنامه ابراهیم حالتی نمادین دهد. به نظر من غربیها قزاقستان را به نمادی برای گسترش پیمان ابراهیم در منطقه آسیای مرکزی و همچنین غرب آسیا تبدیل خواهند کرد.
انتهای پیام/