شناسهٔ خبر: 75832553 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ۱۹دی | لینک خبر

واکاوی چگونگی مواجهه قرآن با معضلات اجتماعی در تفسیر المیزان

صاحب‌خبر -
دکتر سید علیرضا صفوی 

مقدمه
اصلاح گری و ایجاد تغییرات در شیوه های نادرست به جهت کارآمد کردن عملکردها و فائق آمدن بر معضلات از جمله موضوعات با اهمّیّت قرآنی محسوب می گردد. لیکن چون هنوز این سند ارزشمند به عنوان راهنمای عمل مسلمانان و برنامه زندگی آنان مورد توجه جدّی قرار نگرفته، به این مبحث مهم متناسب با نیازها اهتمام نشده است. مقاله حاضر در صدد هست به مناسبت گرامیداشت سالگرد رحلت علامه طباطبائی موضوع مواجهه اصلاح گرایانه با معضلات جامعه در تفسیر المیزان را بررسی نموده و به ساحت علم و اندیشه تقدیم نماید.  ایران ضمن برخورداری از تمدن کهن و فرهنگی که عجین شده با آموزه های مترقیانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد، با چالش هایی مواجه گردیده که زندگی را بر مردم دشوار کرده است.
لذا می بایستی برای یافتن راه حل ها، اصلاح گری و ایجاد تغییرات، علاوه بر استفاده از تجربیات بین المللی و روش های علمی، از میراث ارزنده دینی از جمله تفسیر المیزان نیز کمک گرفت. منابع اسلامی از جمله اهداف بااهمّیّت برای مسلمانان را شکل گیری اجتماعی متعالی و مردمی رشد یافته در بستر آن جامعه که بهره مند از رفاه و آرامش نیز اخلاق و انسانیّت باشند، معرفی نموده اند.
به جهت اینکه صلاح تک تک افراد مبتنی بر اصلاح اجتماعی هست که در آن زندگی می کنند. لذا تامل در احکام شرعی نشان می دهد که خداوند می خواهد با جعل دستورات اجتماعی در کنار توصیه های فردی، محیطی سالم و زمینه ای مساعد برای آموزش و تربیت مسلمین را فراهم نماید. چنان که علامه طباطبائی در همین ارتباط می فرمایند: «از نظر اسلام مهم ترین هدف که در تعالیمش دنبال شده صلاح مجتمع و اصلاح عموم است ، چون هر چند انسانها فرد فردند، و هر فردی برای خود شخصیتی و خیر و شری دارد، و لیکن از نظر طبیعی که همه انسانها دارند یعنی طبیعت مدنیّت، سعادت هر شخصی مبنی بر صلاح و اصلاح ظرف اجتماعی است که در آن زندگی می کند» . چرا که جامعه منحط که افراط و تفریط آن را در محاصره گرفته، زمینه های ترقی و شکوفائی مردمان را از بین برده، موجب عقب ماندگی انسان ها و نیز نابودی استعدادها شده و دین و اخلاق را به مسلخ می کشد.
صاحب تفسیر المیزان در همین ارتباط می فرمایند: «... در ظرف اجتماع فاسد که از هر سو فساد آن را محاصره کرده باشد رستگاری یک فرد و صالح شدن او بسیار دشوار است، ... بهمین جهت اسلام در اصلاح اجتماع اهتمامی ورزیده که هیچ نظام غیر اسلامی به پای آن نمی رسد، منتها درجه جد و جهد را در جعل دستورات و تعالیم دینی حتی در عبادات از نماز و حج و روزه مبذول داشته، تا انسانها را، هم در ذات خود و هم در ظرف اجتماع صالح سازد« . 

اساسی ترین معضل، بنیادی ترین راه حل
اکنون برای بحث درباره مواجهه اصلاح گرایانه قرآن با معضلات جامعه در تفسیر المیزان می بایستی اساسی ترین معضل اجتماع از یک طرف و بنیادی ترین راه حل آن از سوی دیگر مورد کنکاش قرار گیرد. ظلم، اساسی ترین رذیله ای می باشد که می تواند جامع همۀ زشتی ها، پلیدی ها و باطل ها باشد و معضلات را به وجود آورد. ظلم خروج از حد اعتدال و غصب  موقعیّت هاست. حق تعالی، لیاقت و شایستگی اشخاص و اشیاء را برای قرار گرفتن در جایگاه های متناسب شان لحاظ نموده و می فرماید: «و یوت کلّ ذی فضل فضله»(سوره هود، آیه 4).
علامه طباطبائی در تفسیر شریفه مبارکه می فرمایند: «هر کس را در جائی که لایق آن است قرار می دهد، نه اینکه فاضل در دینداری و مفضول را، به یک چوب براند، و خصوصیات افراد را نادیده بگیرد و بر روی درجات و منازلی که اعمال و مساعی اجتماعی دارند خط بظلان بکشد، و چنان نیست که در آن سرای حال افراد زحمتکش با نشاط و افراد تنبل و کسل یکسان باشد» . نیز خداوند حقوق را پایمال نکرده و آن را از کسی و چیزی غصب نمی کند تا برای کسانی و چیزهایی در نظر بگیرد که صلاحیّت آن را ندارند. این عملکرد عادلانه می تواند الگو و سرمشقی مطلوب برای اجتماعات بشری علی الخصوص مسلمانان باشد تا از آن تبعیّت نموده و تمدنی مترقی بر مبنای توحید پی ریزی کنند.
علامه طباطبائی می فرمایند: «خدای تعالی به هر کس که صفات و اعمالی بهتر و بیشتر از دیگران دارد، آن سعادت و اجری را که مختص به آن زیادت است می دهد، بدون اینکه حق او را باطل و یا برتری و زیادتش را غصب کند، و یا آن را به دیگری که این برتری را ندارد بدهد آنطور که در مجتمعات غیر دینی بشری رفتار می شود. در جوامع بشری هر قدر یک جامعه متمدن و مترقی باشد ممکن نیست به دو طایفه مستکبر و مستضعف تقسیم نشود، بشریّت از آن روز که در کرۀ زمین منزل گزید و از همان اولین روزی که تشکیل اجتماع داد، اجتماعش از دو طایفۀ مستعلایِ مستکبر قاهر، و مستعد ذلیل مقهور تشکیل شد، و هیچ چیز این افراط و تفریط را تعدیل نکرده و نمی کند مگر دین توحید» . 
قرآن پس از بیان این رویۀ  باری تعالی که می تواند مبنای دستورات حکیمانه اش قرار گیرد و در توصیه ای ارزشمند، می فرماید: «انّ الله یامر بالعدل» . یعنی همان گونه که خداوند بنا ندارد جور و ستم را در قلمرو حکمرانی خودش راه دهد، به انسان نیز دستور می دهد با عدالت و دادگری زندگی کند و از ظلم و ستم گری اجتناب بورزد. عدالت: «میانه روی و اجتناب از دو سوی افراط و تفریط در هر امری است» . عدالت می تواند در قلمروهای متعددی مطرح گردیده و مورد توجه قرار گیرد. چنان که می توان آن را به عدالت فردی و عدالت اجتماعی تقسیم بندی نمود. عدالت فردی در عقیده یعنی ایمان آوردن به حقّ، و در عمل  یعنی پیروی نکردن از هوی و هوس و تبعیّت از عقل و عدالت در جامعه یعنی هر کسی در جایگاهی قرار گیرد که استحقاق آن را دارد: «عدالت در اعتقاد این است که به آنچه حق است ایمان آوری، و عدالت در عملِ فردی آن است که کاری کنی که سعادتت در آن باشد، و کاری که مایه بدبختی است بخاطر پیروی هوای نفس انجام ندهی، و عدالت در مردم و بین مردم این است که هر کسی را در جای خود که به حکم عقل و یا شرع و یا عرف مستحق آن است قرار دهی، نیکوکار را بخاطر احسانش احسان کنی، و بدکار را بخاطر بدیش عقاب نمایی، و حق مظلوم را از ظالم بستانی و در اجرای قانون تبعیض قائل نشوی».
علامه طباطبائی در ذیل شریفه مبارکه، مراد از عدالت را عدالت اجتماعی دانسته که به معنی پایبندی به  شایستگی ها، صلاحیّت ها و استحقاق اشخاص در سپردن مسئولیّت ها می باشد. برپایی عدالت وظیفه فرد فرد مکلفین، تمامی آحاد مردم و جامعه هست. چنان که می فرمایند: «ظاهر سیاق آیه این است که مراد از عدالت، عدالت اجتماعی است، و آن عبارت از این است که با هر یک از افراد جامعه طوری رفتار شود که مستحق آن است و در جائی جای داده شود که سزاوار آن است، و این خصلتی اجتماعی است که فرد فرد مکلفین مأمور به انجام آنند، به این معنی که خدای سبحان دستور می دهد هر یک از افراد اجتماع عدالت را بیاورد، و لازمه آن این می شود که امر متعلق به مجموع نیز بوده باشد، پس هم فرد فرد مأمور به اقامه این حکمند، و هم  جامعه که حکومت عهده دار زمام آن است» .
خداوند متعال فراهم کردن بستر و ایجاد زمینه برای اقامۀ عدالت توسط مردم را با فرستادن انبیاء علیهم السلام تأمین نموده و وظیفه سنگینی را در این جهت بر عهده انسان ها نهاد. چنان که شریفه کریمه می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للنّاس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب إنّ الله قویّ عزیز» . اکنون که مشخص گردید مسئولیّت برپایی عدالت و برچیدن بساط ستمگری بر عهده مردم نهاده شده،  می بایستی الزامات آن نیز مورد توجه قرار گیرد. جامعه انسانی زمانی می تواند اولا اجتماعی زندگی کند و ثانیا  اجتماعی رشد یافته و بالنده تشکیل دهد، ثالثا عملکرد عدل مدارانه داشته باشد که از اصول علمی و قوانینی اجتماعی تبعیّت کند و آن ها را محترم شمرده و از تعطیل شدن شان جلوگیری نماید.
علامه طباطبائی در همین ارتباط می فرمایند: «جامعۀ انسانی هرگز نمی تواند اجتماعی زندگی کند، و دارای اجتماعی آباد شود، مگر وقتی که دارای اصول علمی، و قوانینی اجتماعی باشد، و آن قوانین را همه محترم بشمارند، و نگهبانی بر آن بگمارند، تا آن قوانین را حفظ کند، و نگذارد از بین برود، و آن را از ضایع و تعطیل شدن جلوگیری کند، بلکه در جامعه جاری اش سازد، در این هنگام است که زندگی اجتماعی افراد رضایت بخش و قرین سعادت می شود».
قانون گرچه لازمۀ زندگی اجتماعی بوده و محافظت از آن و پایبندی بدان مهم هست، لیکن نباید از نکته ای دقیق غفلت کرد که احترام آن مبتنی بر این است که مورد قبول همه و یا اکثریت مردم باشد در غیر این صورت جمع مردم متفرق و جامعه آن ها منحل خواهد شد: «و اما اینکه گفتیم بشر اجتماعی و مدنی هرگز نمی تواند اجتماعی زندگی کند، مگر وقتی که قوانینی داشته باشد، دلیلش این است که با نبودن قانون و سنت هایی که مورد احترام همه و حداقل، اکثریت باشد، جمع مردم متفرق، و جامعه شان منحل می شود» نیز: «این نیز بدیهی و مسلّم است که اجتماع تعاونی در بین افراد وقتی حاصل شده و بطور کامل تحقّق می یابد که قوانین در بین افراد بشر حکومت کند و وقتی چنین قوانینی در بشر زنده و نافذ می ماند که افرادی آن قوانین را حفظ کنند، و این حقیقتی است که سیرۀ مستمرّۀ نوع بشر شاهد صدق و درستی آن است و هیچ مجتمعی از مجتمع‌های بشری چه کامل و چه ناقص، چه متمدّن و چه منحط نبوده  و نیست مگر آنکه رسوم و سنّت هایی در آن حاکم و جاری است حال یا به جریانی کلّی و یا به جریانی اکثری، یعنی یا کلّ افراد مجتمع به آن سنّت ها عمل می کنند و یا اکثر افراد آن، که بهترین شاهد درستی این ادّعا تاریخ گذشته بشر و مشاهده و تجربه است» 

جمع بندی و نتیجه گیری
این مقاله در صدد برآمده تا به این سئوال اساسی پاسخ دهد که:  شیوه های اصلاح گرایانۀ قرآن برای مواجهه با معضلات جامعه در تفسیر المیزان چیست؟ این تحقیق نشان می دهد که ریشۀ نابسامانی ها، نادیده انگاشتن شایستگی ها و صلاحیّت ها در سپردن مسئولیّت ها و تصمیمات افراط گرایانه و تفریط گونه بوده و بنیادی ترین راه حل آن نیز اتخاذ روش های عدالت مدارانه می باشد. عدالت محوری خصلتی اجتماعی می باشد که به واسطه اصول علمی و قوانین اجتماعی نهادینه می شود. کنار گذاشتن یافته های علمی در تدبیر امور جامعه و رویگردانی از برنامه ریزی دانش مدارانه مهم ترین عامل هرج و مرج در تصمیم گیری همچنین رویکردی ناعادلانه هست. ضمن حفظ حرمت یافته های علمی و پایبندی بدان نیز  قانونی که مورد احترام تمامی آحاد مردم و یا اکثریت آن ها باشد، خصلت عدالت مدارانه را محافظت نموده و از آن نگهبانی می کند.  جمهوری اسلامی می تواند با تمسک به شیوه های اصلاح گرایانه قرآن به مصاف معضلات جامعه رفته و آن ها را زایل نماید و مردم را در پیمودن مسیر کمال و تعالی اخلاقی همراه با زندگی مطلوب، کمک کند.