شناسهٔ خبر: 75824374 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

فردوسی به جامه‌دریدن ما نیازی ندارد

فردوسی به گواهی سخنان خودش در شاهنامه، در زندگی‌اش رنج‌های زیادی کشیده بوده است. کلمه‌وار به چند مورد اشاره می‌کنم: بدگویی درباریان که نگذاشتند سلطان محمود به شاهنامه توجهی کند (مقدمه داستان خسرو و شیرین).

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمدرضا ضیغمی

 

فردوسی به گواهی سخنان خودش در شاهنامه، در زندگی‌اش رنج‌های زیادی کشیده بوده است. کلمه‌وار به چند مورد اشاره می‌کنم:

بدگویی درباریان که نگذاشتند سلطان محمود به شاهنامه توجهی کند (مقدمه داستان خسرو و شیرین).

بی‌توجهی سلطان به شاهنامه و نپرداختن بهای آن به فردوسی که موجب فقر شاعر در پیری شد (مورد قبلی و نیز مقدمه داستان رستم و اسفندیار و...).

ناسپاسی «مردم» نسبت به کار فردوسی که شاهنامه را بی‌بها نسخه‌برداری می‌کردند، ولی از فقر فردوسی به‌سادگی می‌گذشتند (ابیات پایانی شاهنامه).

نارضایتی پسر جوانمرگ فردوسی از پدر و خشمی که به او داشته است، لابد به سبب همان فقر و فداکاری فردوسی (مقدمه داستان بهرام چوبین با خاقان چین).

با این حال، فردوسی هیچ‌جا نام کسی را به بدی نبرده، به کسی دشنامی نداده یا برایش آرزوی بدی نکرده است. در تمام شاهنامه جایی نیست که شاعر از روی کینه سخن بگوید یا از حدود خودداری بخواهد خارج شود. پژوهندگان درباره اینکه هجونامه (دست‌کم اکثر ابیات آن) از فردوسی نیست مطالعات کافی کرده‌اند، ولی همان متن مجعول متأخر نیز برای آنکه قابل انتساب به فردوسی شود جوری سروده شده که نهایت ادب ممکن در نوع هجونامه باشد!

حرف‌های زینب موسوی برای من هم خنده‌دار نبود، زیرا عادتا «فحش» و «لودگی» مرا نمی‌خنداند؛ این حرف‌ها نه‌تنها در خندانندگی پیش‌پاافتاده است، بلکه مبتنی بر دانش و اطلاعات درستی از شاهنامه هم نیست و حتی از نوعی سلیقه زیبایی‌شناختی هم برنخاسته است؛ همه اینها درست، ولی آنچه مرا بیشتر ناراحت می‌کند، رفتار خشنی است که از جانب «ما» و سیستم با او می‌شود. چیزهای مهم‌تری دارد این وسط قربانی می‌شود که اتفاقا ارزش‌هایی فردوسی‌وار است و آن ادب و آزادی است. ما ادب را قربانی می‌کنیم و دولت، آزادی را قربانی می‌کند. ممکن است بگوییم «ما به ادب و آزادی اعتقاد نداریم و قربانی‌شدن‌شان اشکالی ندارد»، اما در این صورت این سؤال را باید پاسخ بگوییم که چرا طرفدار شاهنامه‌ایم؟ آیا می‌دانیم جایگاه آزادی و ادب در این کتاب کجاست؟ ممکن است بگوییم با ایده‌های شاهنامه از‌جمله آزادی و ادب مخالفیم و فقط برای آن ارزش «ادبی» قائلیم، و باز در این صورت باید به این سؤال پاسخ دهیم که حالا که خودمان فردوسی را داریم نقد می‌کنیم، چرا از مخالفت دیگری با فردوسی عصبانی شده‌ایم؟

این واکنش‌ها به موسوی، بیش از آنکه نشان‌دهنده علاقه ما به شاهنامه باشد، محصول تعصبی است که نمی‌تواند تحمل کند که بزرگانش به نظر دیگری «مقدس» نباشند. اینجا به فردوسی نه به ‌خاطر فردوسی‌بودنش، بلکه چونان یک «نماد» از هرچه باعث «افتخار» است، نگاه می‌شود. می‌توانست به جای فردوسی هر چیز دیگری باشد که بتوان به نوعی آن را «تابوسازی» کرد. حالا اگر به ایده ایران مربوط باشد عده‌ای این «تابوبودگی» را بخواهند علم کنند، ولی نوع واکنش یکی است؛ ازاین‌رو که این نوع تعصب به‌شدت با موضوع خود بیگانه است، آن را «تعصب سطحی» می‌نامم.

من فکر می‌کنم ما نمی‌توانیم مدعی «شاهنامه‌دوستی» باشیم و ادب و آزادی‌دوستی‌ای را که در سطرهای شاهنامه موج می‌زند ندیده باشیم. نمی‌توانیم نبینیم که اگر تنها یک ایده در شاهنامه باشد، گفت‌وگو کردن، شنیدن دیگران و انکار نکردن صدای مخالف است.

به نظرم برای «دوست‌دار شاهنامه»، زینب موسوی همان «دیگری» است که باید شنیده شود. و باید از خود پرسید «چرا او اینها را می‌گوید؟».

به این فکر می‌کنم که در این سال‌ها رسالت ما ادبیاتی‌ها این وسط چه بوده است؟

فکر می‌کنم شاهنامه‌ای که در قهوه‌خانه و دانشگاه با پوسیده‌ترین و مبتذل‌ترین ایده‌های نمادین معرفی می‌شود، غریب‌تر از آن است که از بی‌اطلاعی یک کمدین نسبت به آن بخواهیم تعجب کنیم.

ما نمی‌توانیم خودمان هیچ ‌وقت شاهنامه نخوانیم ولی از فردوسی بتی بسازیم که نشود با او شوخی «زشت» کرد. آن شوخی‌های بی‌مزه خودش روی دیگر این دفاعیات مزورانه است.

فردوسی به جامه‌دریدن ما نیازی ندارد؛ به نظرم ما هم با جامه‌دریدن برای فردوسی به چیزی نمی‌رسیم. آنچه می‌خواسته‌ایم و نیست، آشنایی «معاصرانه» با شاهنامه بوده است، به‌مثابه متنی که بتواند نسبت ما را با گذشته و آینده‌مان بازتعریف کند (من تصور می‌کنم این کار از این کتاب ساخته است)؛ وگرنه شاهنامه هم کاغذ است و کاغذ درخت است و درخت از هیچ‌ چیز و هیچ ‌چیز از درخت مقدس‌تر نیست. 

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.