مهراب صادقنیا، جامعهشناس دین، در کانال تلگرامی خود نوشت: «پرسش از امکان زیست اجتماعی مبناییترین پرسشی است که شهروندان یک جامعه باید به آن بیاندیشند و نگران پاسخ آن باشند. آلن تورن، جامعهشناس فرانسوی قرن بیستم، برای نخستین بار ما را با این پرسش جدی روبهرو کرد. این که آیا ما میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم؟
تورن معتقد است که جامعه همه چیز است و اگر بقای آن تهدید شود، همه چیز در معرض فروپاشی قرار میگیرد. ما میتوانیم نگران آب و برق باشیم. میتوانیم دلآشوب تورّم، بیکاری، فساد اداری، اختلاس، ناترازی، و فراگیر شدن بیماری باشیم؛ ولی پرسش کلیدی ما باید همواره این باشد که آیا میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم؟ این پرسش به موجودیت ما معطوف است.
ما اگر نتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم، پرآبترین جای جهان هم که باشیم از تشنگی میمیریم و اگر بلد باشیم با هم زندگی کنیم، خشکسالی را پشت سر خواهیم گذاشت. این که در کشور ما هر مسالهی کوچکی میتواند به یک بحران بزرگ تبدیل شود، نشانهی آن است که دستکم گروهی از ما مسألهی “با هم زندگی کردن” را ندارند.
وقتی موتورسواری بانوان، برگزاری کنسرت خیابانی شجریان، حضور تماشاگران فوتبال در ورزشگاه آزادی، یا اکران فیلم سینمایی پیرپسر ما را به جان هم میاندازد معلوم میشود که پرسش اصلی جامعه ما گم شده است.
حکایت ما، حکایت زن و شوهری شده است که بقای خانواده برایشان مهم نیست و هر چیزی را بهانهی دعوایی آزاردهنده میکنند.
ما راهی جز به رسمیت شناختن یکدیگر نداریم. راهی جز احترام به نیازهای متفاوت و تکریم یکدیگر نداریم. تعصبها ممکن است برای برخیها اسباب افتخار باشند؛ ولی به رفتارهای ویرانگری میانجامند که بحران آب و برق پیششان هیچ است.»
آیا ما میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم؟
صاحبخبر -
∎