خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: قرآن کریم در نگاه کلان خود، نعمتها را هرگز بیطرف نمیبیند. هر نعمتی، آزمونی است برای سنجش ظرفیت معنوی انسان. خدای متعال میفرماید: «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً» (الأنبیاء:۳۵)؛ یعنی هم سختی و هم رفاه، میدان آزمایش شماست. شهرت هنری نیز مصداقی از «خیر» ظاهری است که اگر در مدار الهی قرار نگیرد، به «شرّ» اخلاقی تبدیل میشود.
غرور و خودفراموشی؛ نخستین آفت شهرت
در قرآن، بارها از کسانی سخن رفته که در اثر رفاه یا برتری ظاهری، خود را از حساب الهی بینیاز پنداشتند. نمونه روشنش داستان قارون است: ثروتمندی که خود را خالق تواناییهای خویش دانست و گفت: «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی» (القصص:۷۸). این منطق خودبسندگی، امروزه در بسیاری از چهرههای مشهور هنری نیز دیده میشود؛ کسانی که استعداد خود را به جای عطیۀ خدا، ملک شخصی میدانند. شهرت، در چنین حالتی، به جای آنکه بذر شکوفایی معنوی و خدمت اجتماعی باشد، به زمین حاصلخیز خودبزرگبینی تبدیل میشود.
غرور، دشمن خرد است. قرآن، با واژگانی چون «استکبار» و «اغترار» هشدار میدهد که احساس برتری، حجاب بین انسان و حقیقت میشود. هنرمند، هرچند از جنس زیبایی و الهام سخن میگوید، اگر دچار استکبار شود، زیبایی را از سرچشمهاش جدا میکند و به تقلیدی از خویشتن بدل میسازد. از اینجا سقوط آغاز میشود: جایی که هنر، بهجای آنکه بازتاب آسمان باشد، آینهای از خودپرستی میگردد.
شهرت و بحران هویت
قرآن انسان را موجودی میداند که کرامت او در بندگی خداست: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (الإسراء:۷۰). کرامت، موهبتی ذاتی است، نه محصول توجه مردم. اما شهرت، معیار کرامت را از درون به بیرون منتقل میکند. هنرمند در فضای شهرت، اگر مراقبت نکند، بهتدریج هویت خویش را نه از ایمان و اخلاق، بلکه از تشویق مخاطبان میگیرد. از آن پس، حقیقت کار هنریاش نه صداقتِ درون، بلکه میزان محبوبیت بیرونی میشود.
قرآن در توصیف چنین فریب ظاهری میگوید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (الروم:۷). شهرت، اگر کنترل نشود، انسان را در ظاهر زندگی غرق میسازد. هنرمندِ شهیر ممکن است هزار نگاه او را ببینند، اما خود دیگر توفیق دیدن حقیقت را نداشته باشد. بحران هویت در هنر مدرن، در واقع نوعی غفلت از باطن انسان است؛ جایی که محبوبِ مردم بودن، جایگزین محبوبِ خدا بودن میشود.
فرسایش اخلاق در مدار مقبولیت عمومی
یکی دیگر از آسیبهای شهرت، نیاز بیمارگونه به تأیید مخاطبان است. هنرمند برای حفظ جایگاه خود، گاه از مرزهای اخلاقی عبور میکند و به تعبیر قرآن، «یَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ بِالْهُدی» (بقره:۱۶)؛ هدایت را به گمراهی میفروشد. وقتی هنر به کالایی در بازار دیدهشدن تبدیل شود، ارزشهای اخلاقی به چانهزنیهای تبلیغاتی فروکاسته میشوند. هنرمندِ امروز ممکن است بیش از آنکه نگران صدق اثرش باشد، نگران تعداد دنبالکنندگانش باشد. اینجاست که «نعمت شهرت» به «نقمت شهوت شهرت» تبدیل میشود.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله میفرماید: آدمی را همین شرّ بس که در دین و دنیایش انگشتنمای خلق شود؛ مگر کسی که خداوند از بدی نگاهش دارد. (۱)
در معنای قرآنی نیز، حرص بر دیدهشدن نوعی «تکاثر» است که انسان را تا لب گور سرگرم میکند: «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ» (تکاثر:۱). این آیه در عین سادگی، راز پنهان سقوط بسیاری از چهرههای هنری را بازگو میکند؛ سرگرمی به جمعآوری نگاهها، تا آنجا که خود انسان از معنا تهی میشود.
شهرت راستین؛ وقتی دیدهشدن، با دیدهشدن خدا همراه است
اما قرآن تنها هشدار نمیدهد، بلکه مسیر رهایی را نیز نشان میدهد. اگر شهرت با نیت الهی پیوند خورد، نه تنها آسیبزا نیست، بلکه ابزار هدایت است. قرآن به مؤمنانی اشاره میکند که «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» (مائده:۵۴)؛ خدا آنان را دوست دارد و آنان خدا را. چنین کسانی اگر شهیر شوند، شهرتشان آینۀ محبوبیت الهی است، نه پرستی نفس. هنرمندی که اثرش را برای پیوند دل مردم با حقیقت میآفریند، در واقع از نعمت شهرت برای رساندن نور استفاده کرده است.
در سیره انبیا نیز نمونههای روشنی مییابیم. حضرت داوود علیهالسلام که خود پیامبر و هنرمند بود، صدا و آهنگش مردم را به یاد خدا میانداخت، نه به خود او. قرآن درباره او میگوید: «یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ» (سبأ:۱۰)؛ کوهها و پرندگان با او تسبیح میگفتند. هنر او در مدار ذکر بود، نه نمایش. این همان نقطۀ تفاوت میان شهرت الهی و شهرت دنیایی است: اولی بستر ذکر است، دومی آشیان غفلت.
مسئولیت اجتماعی هنرمند مشهور
قرآن به انسان صاحبنعمت یادآور میشود: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» (تکاثر:۸)؛ از نعمتها پرسیده خواهید شد. شهرت نیز نوعی نعمت است که مسئولیت میآورد. هنرمندِ مشهور، مخاطب بیشتری دارد، پس بار امانت او سنگینتر است. اگر با اثرش دلها را به بیراهه کشاند، مسئول لغزش جمعی خواهد بود؛ و اگر بهوسیله شهرت خود چراغی برای آگاهی برافروزد، در زمرۀ «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ» قرار میگیرد (احزاب:۳۹).
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم باید بگوییم: شهرت، از نظر قرآن، نه مطرود مطلق است و نه ستوده بیقید. آنچه تعیینکننده است، نیت و جهت درونی انسان است. اگر هنرمند بداند که دیدهشدن، فرصتی برای رساندن پیام خیر، زیبایی واقعی و ارزشهای الهی است، این نعمت میتواند او را به قُرب الهی برساند. اما اگر شهرت برای خویشتنستایی و لذت از تحسین دیگران صرف شود، به فتنهای نفسسوز تبدیل میگردد.
شهرت، همانند آینه است: اگر در برابر نور قرار گیرد، نور را بازتاب میدهد؛ و اگر در تاریکی نفس بماند، تنها سایۀ خود را نشان میدهد. قرآن، از هنرمند میخواهد که پیش از هر نغمه و تصویری، مراقب سلامت درون باشد؛ زیرا تنها هنری که از جان پاک برخیزد، میتواند جانها را بیدار سازد.
پینوشت:
۱-(شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۱)