به گزارش روز دوشنبه ایرنا، روز گذشته (یکشنبه ۱۸ آبانماه ۱۴۰۴)، دو تن از عالیترین مدیران بیبیسی، تیم دیوی (مدیرکل) و دبورا ترنس (رئیس بخش خبر) از سمتهای خود کنارهگیری کردند. این استعفاها در پی جنجالی صورت گرفت که طی آن بیبیسی به جانبداری در انعکاس اخبار از جمله دستکاری سخنرانی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در مستند پانوراما متهم شد. گزارش داخلی که به بیرون درز کرد نشان داد پوشش خبری بیبیسی در موضوعات کلیدی با کاستیها و جهتگیریهایی همراه بوده است. کاخ سفید در واکنشی بیسابقه، بیبیسی را یک «ماشین تبلیغاتی» نامید و ترامپ نیز ضمن استقبال از کنارهگیری مدیران، آنها را «افرادی بسیار ناصادق» توصیف کرد.
هرچند تیم دیوی در دفاع از عملکرد سازمان، بیبیسی را همچنان «استاندارد طلایی» روزنامهنگاری در جهان خواند، اما اذعان کرد که اشتباهاتی رخ داده و او بهعنوان مدیر باید مسئولیت نهایی را بپذیرد. این رویداد، تکانهای بیسابقه برای بیبیسی بود که به باور ناظران، نه علت اصلی بلکه نشانهای از مجموعه چالشهای عمیقتر و ساختاری است که سالهاست این بنگاه رسانهای را گرفتار کرده است.
بیبیسی روزگاری نماد اعتماد و بیطرفی در رسانههای انگلیس بود، اما در سالهای اخیر، شاخصهای اعتماد عمومی بهشدت سقوط کرده است. براساس نظرسنجی مؤسسه یوگاو، در سال ۲۰۰۳ حدود ۸۰ درصد مردم بریتانیا به خبرنگاران بیبیسی اعتماد داشتند، در حالیکه در تابستان ۲۰۲۳ این رقم به تنها ۳۸ درصد رسید؛ افتی ۴۳ واحدی که معنایش از دست رفتن جایگاه اجتماعی رسانهای است که دههها معیار اعتبار در کشور محسوب میشد.

کاهش اعتماد، همزمان با افت گسترده مخاطبان سنتی رخ داده است. در عصر سلطه شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال، برنامههای تلویزیونی بیبیسی کمتر از گذشته بیننده دارند و شمار برنامههای پربیننده در این شبکه نسبت به یک دهه پیش تقریباً نصف شده است. نسلهای جوانتر، دیگر وقت خود را صرف تماشای تلویزیونهای سنتی نمیکنند و بیبیسی در رقابت با رسانههای برخط (آنلاین) و استریمینگ بهوضوح عقب مانده است.
از این منظر، کاهش مخاطبان بهطور مستقیم بحران مالی بیبیسی را تشدید کرده است. این نهاد به شکل عمده از محل آبونمان سالانه تماشای تلویزیون تأمین بودجه میشود، اما نارضایتی از این مدل مالی در حال گسترش است. ۶۰ درصد بریتانیاییها میگویند هزینه آبونمان بیبیسی با خدمات آن تناسب ندارد و ۶۱ درصد پرداخت آن را ناعادلانه میدانند. در سال مالی گذشته حدود ۳۰۰ هزار خانوار از پرداخت این مبلغ خودداری کردند و شمار مشترکان به ۲۳ میلیون و ۸۰۰ هزار خانوار کاهش یافت. طی پنج سال اخیر بیش از ۲ میلیون خانواده اشتراک خود را لغو کردهاند؛ روندی که موجب کاهش دهها میلیون پوند درآمد سالانه و افزایش فشار مالی بر شبکه شده است. حتی مدیران بیبیسی اذعان کردهاند که نظام تأمین مالی در «لحظهای خطیر» قرار دارد و برای تضمین آینده، نیازمند بازنگری اساسی در مدل درآمدی است.
در کنار این بحران اقتصادی، بیبیسی از نظر محتوایی نیز درگیر جنجالهای پیاپی شده است. پوشش جنگ غزه، یکی از جدیترین موجهای انتقاد عمومی را علیه این شبکه برانگیخت. در این زمینه، حامیان فلسطین و گروههای ضدجنگ، بیبیسی را به جانبداری از روایت رژیم صهیونیستی متهم و در اقدامی نمادین، ساختمان مرکزی شبکه در لندن را با رنگ قرمز به نشانه خون قربانیان رنگپاشی کردند. هزاران نفر در لندن، لیورپول و دیگر شهرها مقابل دفاتر بیبیسی تجمع کردند و بازتاب واقعیتهای رنج مردم غزه را در رسانه ملی بریتانیا خواستار شدند.

از سوی دیگر، گروههای حامی رژیم اسرائیل بیبیسی را متهم کردند که در پوشش خود از واژه «تروریست» برای حماس استفاده نکرده و روایت تلآویو را به اندازه کافی منعکس نکرده است. فشارهای لابیهای سیاسی حتی باعث شد مستند «غزه: چگونه در یک منطقه جنگی زنده بمانیم» به این دلیل که راوی نوجوان آن فرزند یکی از مقامات حماس بود از تارنمای بیبیسی حذف شود.
تحقیقات بعدی نشان داد این موضوع هیچ تأثیری بر محتوای مستند نداشته و حذف آن صرفاً نشانهای از سهلانگاری و ترس مدیریتی بود. این تصمیم موج تازهای از انتقاد را از سوی فعالان ضدجنگ برانگیخت که آن را مصداق خودسانسوری و عقبنشینی در برابر فشار سیاسی توصیف کردند.
بحران بیطرفی به درون خود بیبیسی نیز سرایت کرده است. در نوامبر ۲۰۲۴، بیش از ۱۰۰ تن از کارکنان و صدها چهره دانشگاهی و هنری در نامهای سرگشاده، بیبیسی را متهم کردند که در پوشش جنگ غزه جانب رژیم صهیونیستی را گرفته و اصول خبرنگاری بیطرف را زیر پا گذاشته است. بیبیسی در پاسخ مدعی شد که بهدلیل محدودیتهای میدانی، تلاش خود را برای روایت دقیق انجام داده، اما تداوم اعتراضات داخلی و بیرونی نشان داد که بحران اعتماد وارد مرحلهای بیسابقه شده است.
موج رسواییهای داخلی نیز بر عمق بحران افزوده و تصویری از سازمانی متزلزل و پراسترس ارائه میدهد که میان فشار سیاسی، مطالبات اجتماعی و تحولات فناوری سرگردان مانده است. مدیریتی که باید کشتی بیبیسی را در دریای متلاطم رسانههای نوین هدایت کند، خود در حفظ انسجام و اعتبار نهاد زیرمجموعهاش ناکام مانده است.
از این منظر، استعفای مدیران ارشد بیبیسی اگرچه در ظاهر پاسخی به حاشیههای مستند پانوراما بود، اما در واقع نشانهای از بحرانی عمیقتر است که سالها در لایههای مختلف این نهاد رسانهای انباشته شده است. بیبیسی امروز نه فقط با افول اعتماد عمومی، بلکه با کاهش مخاطبان، فرسایش مالی، رسواییهای پیاپی و ناتوانی در حفظ ادعای بیطرفی روبهرو است و حیات آن به بازنگری جدی در ساختار، مأموریت و راهبرد آن بستگی دارد.