خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: «تسدال» چنین پنداشته که مسیحیّت یکی از منابع مورد استفاده قرآن بوده و در این میان برخی منابع غیرقابل اعتماد و مربوط به برخی فرقههای خاص و انباشته از افسانههای عجیب و غریب، مورد اعتماد و استناد قرآن قرار گرفته است! او همچنین پنداشته که داستان مریم و عیسی(علیهما السلام) در متون مورد اعتماد مسیحی نیامده بلکه تنها خرافه ای خیال بافانه بوده است. دلیل او نیز اشتباهاتی از این دست بوده که در ذهنش شکل گرفته:
۱. تولد عیسی(علیه السلام) آن گونه که در قرآن آمده شباهت بسیاری به افسانه تولّد بودا در اعتقاد هندیان دارد که از مادری بکر که ازدواج نکرده بود زاییده شد.
۲. او به خدمت معبد هیکل درآمد، حال آن که چنین چیزی برای زنان امکان نداشت.
۳. قرآن می گوید مریم خواهر هارون بوده، که او نیز برادر موسی بن عمران است ـ البته به زعم تسدال ـ و این از اشتباهات تاریخی قرآن است!
بدین گونه تسدال، سخن گفتن عیسی در گهواره و دیگر معجزاتی را که به دست عیسی ظاهر شده و در قرآن آمده انکار کرده است؛ از جمله آفریدن پرنده از گِل به اذن خدا، داستان مائده آسمانی و همچنین به صلیب کشیده شدن عیسی(علیه السلام) که قرآن آن را ردّ کرده اما در کتاب مقدس پذیرفته شده است، و مانند نزول عیسی به زمین در آخر الزمان و بشارت وی به آمدن پیامبر اسلام که در قرآن هست ولی در انجیل نیامده و دیگر مسائلی که تسدال از سر عجز و غرضورزی ادعا کرده است. (۱)
مریم صدّیق(علیها السلام)
تسدال وجود داستان مریم صدیق(علیها السلام) با این خصوصیّات را در کتب مورد اعتماد مسیحی انکار کرده و آن را خرافه پنداشته است. دکتر رضوان می گوید: این داستان در محفل مسیحیان روشن و مسلّم و مبرهن است، حتّی فرقه «بربرانیه» (۲) مسیحی با توجه به خارق العاده بودن تولد عیسی معتقد به الوهیّت مریم(علیها السلام) و عیسی(علیه السلام) شدند که در قرآن نیز بدان اشاره شده است. (۳)
اما پندار «تسدال» مبنی بر اینکه داستان در کتاب مقدس نیامده با این عبارت انجیل لوقا ابطال می شود: «و در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به بلدی از جلیل که ناصره نام داشت فرستاده شد. نزد باکره نامزد مردی مسمی به یوسف از خاندان داود و نام آن باکره مریم بود. پس فرشته نزد او داخل شده گفت سلام بر تو ای نعمت رسیده. خداوند با تو است و تو در میان زنان مبارک هستی. چون او را دید از سخن او مضطرب شده متفکر شد که این چه نوع تحیّت است.
فرشته بدو گفت ای مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمت یافته ای، و اینک حامله شده پسری خواهی زائید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمّی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود، و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.
مریم به فرشته گفت: این چگونه می شود و حال آنکه مردی را نشناخته ام؟ فرشته در جواب وی گفت روح القدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلی بر تو سایه خواهد افکند! از آن جهت آن مولد مقدّس پسر خدا خوانده خواهد شد، و اینک الیصابات(۴) از خویشان تو نیز در پیری پسری حامله شده و این ماه ششم است مر او را که نازاد می خواندند. زیرا نزد خدا هیچ امری محال نیست. مریم گفت اینک کنیز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود پس فرشته از نزد او رفت».(۵)
در انجیل متّی نیز آمده: «اما ولادت عیسی مسیح چنین بود که چون مادرش مریم به یوسف نامزد شده بود قبل از آن که با هم آیند او را از روح القدس حامله یافتند. و شوهرش یوسف چون که مرد صالح بود و نخواست او را عبرت نماید پس اراده نمود او را به پنهانی رها کند. اما چون او در این چیزها تفکر می کرد ناگاه فرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده گفت ای یوسف پسر داود از گرفتن زن خویش مریم مترس، زیرا که آنچه در وی قرار گرفته است از روح القدس است. و او پسری خواهد زایید و نام او را عیسی خواهی نهاد زیرا که او امت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید».(۶)
در فصل اول انجیل برنابا نیز می خوانیم: «هر آینه بتحقیق برانگیخت خدای در این روزهای(۷) پسین جبرئیل فرشته را بدوشیزه ای که نامیده می شد مریم از نسل داود از سبط یهودا. در بینی که بود این دختر که زندگانی می کرد بهر پاکی بدون هیچ گناهی و منزّه بود از ملامت و ملازم نماز بود با روزه همانا یک روزی تنها بود که ناگاه فرشته جبرئیل داخل شد بر بستر او و سلام داد به او و گفت برکت خدای باد بر تو ای مریم.
پس ترسید آن دختر از ظهور آن فرشته. ولیکن آن فرشته فرو نشاند ترس او را و گفت مترس ای مریم زیرا که برخوردار شدی نعمتی را از نزد خدائی که برگزیده تو را تا اینکه باشی مادر پیغمبری که مبعوث می کند او را بسوی شعب اسرائیل تا سلوک کنند به شریعتهای او باخلاص. پس جواب داد عذراء چطور من می زایم پسری را و من نمی شناسم مردی را. و پس جواب داد فرشته: ای مریم بدرستیکه خدائی که ساخت انسان را از غیر انسان هر آینه قادر است بر اینکه بیافریند در تو انسانی را از غیر انسان زیرا که هیچ محالی نیست نزد او.
پس جواب داد مریم بدرستی که من دانا هستم باینکه خدا قادر است پس بشود مشیّت او. پس گفت فرشته بارور شو بپیغمبری که زود است او را یسوع بخوانی. پس باز دار از او خمر و مسکر و هر گوشت ناپاک را زیرا که آن کودک قدوس خداست. پس خم شد مریم بتواضع و می گفت اینک منم کنیز خدا پس بشود برحسب کلمه تو.
باید گفت آنچه در انجیل برنابا آمده به دو دلیل درست تر و قاعدهمندتر از گزارش انجیل لوقا و انجیل متّی است:
اولا: در انجیل لوقا آمده بود: «آن مولود مقدس، پسر خدا خوانده خواهد شد».(۸) نیز در همانجا آمده که وقتی مریم نزد خاله خود الیصابات آمد او را مبارک دانست و مادر خداوندش خواند: «گفت: تو در میان زنان مبارک هستی و مبارک است ثمره رحم تو. و از کجا این به من رسید که مادر خداوند من به نزد من آید».(۹) و این نکته غریبی است! چگونه آدمی زاده ای به استناد اینکه بدون پدر به دنیا آمده پسر خدا می شود. بنابراین آدم بدین نسبت اولی بود، زیرا بدون پدر و مادر پدید آمد. وانگهی چگونه این فرزند بدون پدر، معبودی در کنار خداوند شد، این چیزی است که اندیشه و خرد برتر آن را نمی پذیرد.
مؤلف کتاب «الفارق بین المخلوق و الخالق» می نویسد: این جمله انجیل لوقا که: «و به پسر حضرت اعلی مسمّی شود» (۱۰) برگرفته از سخن زکریا درباره فرزندش یحیی است: «و تو ای طفل، نبّی حضرت اعلی خوانده خواهی شد» (۱۱) اما در شأن عیسی(علیه السلام) دگرگون شده و از زبان فرشته به صورت عبارت بالا درآمده تا به دیگران چنان وانمود شود که مسیح خدا و پسر خداست. (۱۲)
ثانیا: در عبارتی که از انجیل لوقا نقل شد خواندیم «او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمّی شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهی خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود». استاد نجار می نویسد: «این عبارات را تنها لوقا آورده و در هیچ یک از اناجیل دیگر نیست. ما نمی پذیریم که هیچ یک از نویسندگان اناجیل ـ با آن که برخی از یاران مسیح که او را دیده و حالات او را می دانسته اند در بین آنها وجود داشته ـ شایسته این الهام نبوده باشد، اما بر لوقا که شاگرد او نبوده و در شمار دوازده تن نیز نبوده، بلکه بعدها وارد دین شد و شاگرد پولس بود که او نیز نه مسیح را دیده و نه با او همنشین بوده الهام شده باشد. این عبارات برای خوش خدمتی به مسیح و تبلیغ برای اوست، اما مسیح نیازی به این سخنان ندارد».
نویسنده کتاب «الفارق» نیز بر جمله «و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود» دو اشکال دقیق وارد کرده است:
یک) عیسی از فرزندان «یهویاقیم» (۱۳) پادشاه است و نمی توانسته بر کرسی داود بنشیند؛ زیرا «بعد از آن که پادشاه طومار و سخنانی را که باروک از دهان ارمیا نوشته بود سوزانید کلام خدا بر ارمیا نازل شده گفت: ... بنابراین خداوند درباره یهویاقیم پادشاه یهودا چنین می فرماید که برایش کسی نخواهد بود که بر کرسی داود بنشیند».(۱۴)
دو) مسیح با آن که بر کرسی داود تکیه نزده بود به دستور «بیلاطس» مورد ضرب و اهانت قرار گرفت و ـ آن گونه که مسیحیان می پندارند ـ به یهودیان تحویل داده شد و سرانجام به دار کشیده شد.
افزون بر اینکه از باب ششم انجیل یوحنا بر می آید که وقتی قوم عیسی خواستند او را پادشاه سازند از ایشان گریخت؛ و هرگز معقول نیست او از رسالتی که ـ بر اساس مژده جبرئیل به مادر پاکش، پیش از آن که او را به دنیا آورد ـ به جهت آن مبعوث شده بود گریخته باشد، و معلوم است که او یک ساعت نیز در خانه یعقوب حکومت نکرده چه رسد به همیشه. (۱۵)
«مریم» خواهر «هارون»
قاضی عبدالجبّار در «تنزیه القرآن عن المطاعن» می نویسد: «بسا گویند، چگونه آیه «یَا أُخْتَ هَارُونَ» درست تواند بود؛ حال آن که بین مریم و هارون برادر موسی زمانی طولانی فاصله بوده است. پاسخ ما این است که این هارونِ برادر موسی نیست، بلکه مریم خود برادری به این نام داشته و تشابه در اسم یا لقب دلیل یکی بودن این دو نیست. برخی نیز گفته اند مریم از نسل هارون بود؛ و بدین رو اخت هارونش می خواندند، چنان که به مرد قریشی گویند: یا أخا قریش».(۱۶)
مبشران مسیحی این جهت را چنین توضیح داده اند که در سوره مریم می خوانیم: «فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا یَا مَرْیَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیّاً. یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْء وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً».(۱۷) از این آیه بر می آید که محمّد، بر این باور بود که مریم، خواهر هارونِ برادر موسی است. دلیل روشن تر اینکه در سوره تحریم، مریم را به «دختر عمران» (۱۸) توصیف کرده و در سوره آل عمران نیز از مادر مریم به «امرأة عمران» تعبیر کرده. (۱۹)
بنابراین بی تردید محمّد چنین پنداشته بوده که مریمِ خواهر هارون که دختر عمران (عمرام) بوده همان مریم است که حدود ۱۵۷۰ سال بعد مادر عیسی گردید، و این اشتباهی بزرگ است، زیرا هیچ کس از یهود ادعا نکرده که مریم خواهر هارون و دختر عمران تا زمان عیسی زنده بوده است. (۲۰)
این اشتباهی است که تسدال و مبشّران مانند او مرتکب شده اند؛ اما اشتباهی بس فاحش است؛ چگونه ممکن است این فاصله قابل توجه میان موسی و عیسی(علیهما السلام) را عرب که قرنها با یهود و در کنار ایشان می زیسته اند و با نصارای نجران و اهل حبشه رفت و آمد داشتند ندانند؛ چه رسد به اینکه پیامبر اسلام با همه هوشمندی و تیزبینی، مریم مادر عیسی را با مریم خواهر موسی و هارون اشتباه گیرد؛ چرا که هرکس بداند که موسی و هارون، خواهری به نام مریم داشته اند، قطعاً از فاصله زمانی میان این دو مریم نیز خبر خواهد داشت. علاوه، چگونه یهود، این سرسخت ترین دشمنان اسلام، در برابر این اشتباه تاریخی فاحش سکوت می کنند و آن را دستمایه تبلیغ علیه قرآن و اسلام نمی سازند؟
آری پرس و جو در این زمینه بنابر نقل سید بن طاووس از کتاب «غریب القرآن» عبدالرحمان بن محمّد ازدی کوفی (از بزرگان قرن سوم هجری) در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز مطرح بود. در کتاب یاد شده از مغیرة بن شعبه نقل شده که گفت: «پیامبر مرا به سوی اهل نجران فرستاد، ایشان از من پرسیدند: این آیه ای که می خوانید، با توجه به فاصله زمانی میان هارون برادر موسی و عیسی مسیح چگونه است؟ من نیز نزد پیامبر بازگشتم و قضیه را برای پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بازگو کردم. فرمود چرا به ایشان نگفتی که گذشتگان، نام پیامبران و نیکان پیشین را بر خود می گذاشتند!».(۲۱)
ابن ابی شیبه، احمد بن حنبل، عبد بن حمید، مسلم، ترمذی، نسّائی، ابن منذر، ابن ابی حاتم، ابن حبّان، طبرانی، ابن مردویه و بیهقی در دلائل، همین حدیث را از مغیرة بن شعبه نقل کرده اند. (۲۲) آری عایشه نیز خیال کرده بود در این آیه خواهر هارون برادر موسی مراد است، که کعب الأحبار به وی یادآوری کرد که این مریم غیر از آن مریم است و فاصله میان آن دو بسیار است و تنها تشابه اسمی میان آن دو وجود دارد، و عایشه نیز اشتباه خود را تصحیح کرد. (۲۳)
کعب الأحبار به او گفت: «فاصله میان آن دو ششصد سال بوده» که ظاهراً راویان، هزار را حذف کرده اند. بنابراین مسأله هرگز برای هوشمندان عصر نزول و سدههای بعدی تاریخ اسلام پوشیده نبوده که مغالطه گرانی چون تسدال و امثال او بخواهند قرآن را به وسیله آن رسوا سازند! خلاصه آن که نامگذاری به نام پدران و مادران به منظور احترام و تجلیل، چنان که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود، چیزی معمول بوده، به ویژه نام کسی مانند هارون که بزرگ قوم خود بود و جایگاه ویژه ای در میان بنی اسرائیل داشت و نخستین رئیس کاهنان فرزندان لاوی، بزرگترین قبیله بنی اسرائیل، بود. (۲۴)
علاوه بر اینکه مادر مریم، که خواهر الیصابات (مادر یحیی) بود، از فرزندان لاوی بود که او نیز از نسل هارون بود. (۲۵) بنابراین مریم از طرف مادر به هارون نسبت می رساند، لذا ایشان از روی عتاب و سرزنش، این نسبت والای او را به رخ او کشیدند و گفتند: ای خواهر هارون؛ نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره! چنان که به یک فرد از بنی تمیم یا بنی هاشم گفته می شود: ای برادر تمیم یا برادر هاشم. این انتساب مریم به هارون را از سدّی نقل کرده اند. (۲۶) البته این منافات ندارد که مریم از جهت پدر، منتسب به داود بوده باشد که از فرزندان یهودا بود. (۲۷) زیرا در مقام سرزنش، معمولاً از میان پدر یا مادر، برترین آن دو را به رخ می کشند.
احتمال دیگری نیز می رود که مریم را به جهت قداست و آبرویی که در میان قوم خود داشت به مریم خواهر هارون و موسی تشبیه کرده باشند که او نیز به همین عنوان معروف بود و او را مانند برادرش هارون پیامبر می خواندند. (۲۸) و از موسی ده سال بزرگ تر بود، و همو بود که مادرش وقتی صندوق حامل موسی را به نیل افکند مأموریت داد که موسی را تعقیب کند. بنابراین معنای خطاب آنان این است: تو که همانند مریم صدّیق خواهر موسی و هارون هستی، پس شایسته بود که این شأن و منزلت را پاس می داشتی...(۲۹)
دختر عمران!؟
تورات از پدر مریم سخنی ندارد جز این مقدار که وی از سبط یهودا و نسل داود بوده، و چه بسا که نام او عمران (عمرام) بوده باشد، چرا که این اسم در میان بنی اسرائیل رایج بود؛ و در میان جماعت عزرا نیز کسی بدین نام وجود داشت. (۳۰) و انتساب یاد شده را نیز کسی تاکنون انکار نکرده که خود نشان از صحت آن دارد.
بنابراین عجب نیست که قرآن سخنی آورده باشد که در کتابهای کهن نیامده و اهل ادیان عصر نزول آن را نشناخته باشند. چنان که گفتیم قرآن از میراث انبیا و صدّیقان گزیده آن را با زبانی اعجاب انگیزتر و بیانی هوشرباتر عرضه می دارد و لذا درباره قصههای مریم صدّیق فرمود: «ذَلِکَ مِنْ أنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ»؛ (۳۱) (این از خبرهای غیب است که بر تو وحی می کنیم). چرا که داستان مریم در کتب پیشینیان درهم و دگرگون آمده، اما در قرآن پاکیزه و پیراسته عرضه شده است.
پی نوشت:
(۱). ر. ک: آراء المستشرقین حول القرآن الکریم، ۱ / ۲۹۰ و ۲۹۶.
(۲). ابن حزم در «الفصل فی الملل و النحل» ج ۱، ص ۴۸ می گوید: از جمله فرقه های مسیحی بربرانیه هستند که می گویند: عیسی و مادرش دو خدا هستند این فرقه هم اینک منقرض شده اند.
(۳). آیه ۱۱۶ سوره مائده: (وَ إِذْ قَالَ اللهُ یَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلَهَیْنِ مِنْ دُونِ اللهِ).
(۴). همسر زکریا که با دعای شوهرش یحیی را باردار شد (انجیل لوقا، ۱ / ۱۲ ـ ۲۵) و داستان آن در قرآن نیز آمده: سوره آل عمران، آیه ۳۸ و سوره أنبیاء آیه ۸۹. وی همچنین خاله مریم بود (قصص الانبیاء نجّار، ص ۳۷۵).
(۵). انجیل لوقا، ۱ / ۲۶ تا ۳۸.
(۶). انجیل متّی، ۱ / ۱۸ تا ۲۱.
(۷). ر. ک قصص الانبیاء نجار، ص ۳۷۷. (ترجمه آن از متن حیدر قلی سردار کابلی استفاده شده است).
(۸). انجیل لوقا، ۱ / ۳۵.
(۹). همان، ۴۲ و ۴۳.
(۱۰). همان، ۳۲.
(۱۱). همان، ۷۶.
(۱۲). ر. ک: قصص الانبیاء نجّار، ۳۷۸.
(۱۳). در انجیل متی باب اول آمده که او از فرزندان «ألیاقیم» است که فرعون مصر نام او را به «یهویاقیم» تغییر داد (قاموس کتاب مقدس، ص ۹۸۶ و نیز کتاب دوم پادشاهان، ۲۳ / ۳۴).
(۱۴). عهد عتیق کتاب ارمیای، ۳۶ / ۲۷ و ۳۰.
(۱۵). قصص الانبیاء نجار، ص ۳۷۷ ـ ۳۷۸.
(۱۶). تنزیه القرآن عن المطاعن، قاضی عبدالجبّار، ص ۲۴۷.
(۱۷). سوره مریم، آیات ۲۷ ـ ۲۸.
(۱۸). سوره تحریم، آیه ۱۲.
(۱۹). سوره آل عمران، آیه ۳۵.
(۲۰). مصادر الاسلام، صص ۱۰۲ ـ ۱۰۴ و الفنّ القصصی، صص ۵۷ ـ ۵۸.
(۲۱). سعد السعود، ص ۲۲۱.
(۲۲). الدر المنثور، ۵ / ۵۰۷.
(۲۳). بنابر نقل ابن سیرین، ر. ک: الدر المنثور، ۵ / ۵۰۷.
(۲۴). ر. ک: قاموس کتاب مقدس، ص ۹۱۶.
(۲۵). همان، ص ۷۹۵.
(۲۶). مجمع البیان، ۶ / ۵۱۲.
(۲۷). قاموس کتاب مقدس، صص ۷۹۴ ـ ۷۹۵.
(۲۸). ر. ک: سفر خروج، ۱۵ / ۲۰.
(۲۹). ر. ک: تفسیر نمونه، ۱۳ / ۵۱.
(۳۰). ر. ک: کتاب عزرا، ۱۰ / ۳۴.
(۳۱). سوره آل عمران، آیه ۴۴.