خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا:هنگام مطالعه داستان خلقت آدم(علیه السلام) و همسرش حوا و چگونگی هبوط آن دو در زمین، ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا بین آدم ابوالبشر و ما فرزندانش تبعیضی از سوی خدا صورت گرفته است!؟ چرا که او در بهشت آفریده شد و بر اساس وسوسه شیطان و ارتکاب یک خطا از آنجا رانده شد و چه بسا اگر ما در چنان شرایطی آفریده می شدیم، مرتکب چنان خطایی نمی شدیم و تا ابد در بهشت پر نعمت الهی می ماندیم و متحمل سختی های زیست بر کره خاکی نمی گشتیم.
پاسخ به چنین سؤالی با توجه به چند نکته روشن می گردد:
۱) «بهشت» ـی که آدم از آن رانده شد، بهشت برین نبود:
گرچه بعضی منظور از «بهشت» را بهشت موعود نیکان و پاکان می دانند ولی ظاهر این است که آن بهشت نبود. بلکه یکی از باغ های پر نعمت و روح افزای یکی از مناطق سر سبز زمین بوده است. زیرا:
اولا خود قرآن در آیه ۳۰ سوره بقره تاکید می فرماید که آدم روی «زمین» به عنوان جانشین خداوند قرار داده شده است: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً».
ثانیا بهشت موعود قیامت، نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانگی بودنش اشاره شده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.
ثالثا ابلیس آلوده و بی ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود؛ نه وسوسه های شیطانی او و نه نافرمانی خدا. (۱)
رابعا این موضوع که آدم نه از بهشت برین بلکه از یکی از باغ های زمین رانده شد، در روایاتی که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده، صریحا آمده است. یکی از راویان حدیث می گوید از امام صادق(علیه السلام) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام(علیه السلام) در جواب فرمود: «باغی از باغ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می تابید و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی شد».(۲)
خامسا بهشت برین، نقطه پایان سیر انسان است و این بهشتی که در داستان خلقت مورد اشاره قرار می گیرد، آغاز سیر او بود. این مقدمه اعمال و برنامه های او است و آن نتیجه اعمال و برنامه هایش. از اینجا روشن می شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین، نزول مقامی است نه مکانی، یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد(۳) نه اینکه لزوما در بهشت برین بوده باشد و سپس به «زمین» ما منتقل گردیده باشد.
با این بیان روشن می شود که آدم و حوا هیچ برتری ای در مقایسه با ما فرزندان شان نداشته اند و همان طور که شرایط زیستی ما بر روی همین «زمین» است، آنها نیز در روی «زمین» بوده اند.
۲) خطای آدم، جرمی نبود که مجازاتش به فرزندانش سرایت کند:
روشن است آدم(علیه السلام) با آن مقامی که خداوند در بسیاری از آیات قرآن برای او بیان کرده جایگاه والایی از نظر معرفت و تقوا داشت. او نماینده خدا در زمین بود، او معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید. (۴) این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمی کند و علاوه بر آن می دانیم که او پیامبر بود و هر پیامبری معصوم است. (۵) خطایی نیز که از سوی او صادر شد، به صورت های گوناگونی مورد تفسیر قرار گرفته که دو عنوان از مهم ترین هایش، چنین است:
«ترک اولی» بوددن خطای آدم: گناه مطلق گناهانی است که از هر کس سر زند گناه است و درخور مجازات. (مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبی آن است که گاه بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحبّ درخور مقام افراد بزرگ نیست. آنها باید از این اعمال چشم بپوشند و به کار مهم تر پردازند.
در غیر این صورت ترک اولی کرده اند. فی المثل نمازی را که ما می خوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بی حضور قلب می گذرد و درخور شان ما است. این نماز هرگز درخور مقام شخصی همچون پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام) نیست.
او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد و اگر غیر این کند حرامی مرتکب نشده، اما ترک اولی کرده است. آدم نیز سزاوار بود از آن درختی که خداوند از آن نهی اش کرده بود، نخورد هر چند برای او ممنوع نبود، بلکه «مکروه» بود.
ارشادی بودن نهی خدا: نهی آدم(علیه السلام) توسط خداوند از نزدیک شدن به آن درخت ممنوع، همانند دستور طبیب است که می گوید: فلان غذا را نخور که بیمار می شوی. خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخوری از بهشت - زمینی خاص - بیرون خواهی رفت و به درد و رنج خواهی افتاد. بنابراین آدم(ع) مخالفت نهی ارشادی خدار را کرد. (۶)
بنابر هر دوی این تفاسیر، آنچه آدم(علیه السلام) مرتکب شد گناهی نبود که در خور مجازات باشد و بالتبع مجازاتی باقی نمی ماند تا درباره نسل آدم، موضوعیت یابد. البته در مورد هبوط آدم به زمین درست است که فرزندان او نیز به تبع پدر و مادر در زمین زندگی می کنند، اما این گونه نیست که این امر مجازات فرزندان محسوب گردد، بلکه چه بسا برای آنها خیر باشد؛ چنانکه وقتی پدری دچار مشکلات مالی می گردد، گرچه فرزندان او نیز به سختی می افتند، اما در این سختی ها ورزیده شده و اگر تلاش کنند به مراتب از پدر خود نیز برتر و موفق تر خواهند شد.
همان طور که در بین فرزندان حضرت آدم چنین برتری وجود داشت و بسیاری از انسانها که از نسل او بودند به مقامی به مراتب بالاتر از او دست یافتند که در راس آنها پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) می باشند.
۳) حضور در زمین زمینه رسیدن به بهشتی بهتر از آنجا که آدم در آن بود را فراهم می کند:
نکته مهم دیگر در مورد حضور آدم و فرزندان او در زمین و مواجهه همه آنها با محیط پرمشقت زمین و در کنار آن وسوسه های شیطان، فراهم شدن زمینه کمال بیشتر آنها و در نتیجه دست یابی به بهشتی برتر می باشد؛ چرا که در این شرایط است که مشخص می گردد اعمال چه کسی بهتر است، نه اینکه همه در سرزمین خوش و خرمی زندگی کنند و هیچ نیروی مخالفی نباشد تا توانایی های انسان مشخص شود. اصولا انسان تا در شرایط سخت و در برابر دشمن نیرومندی قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمی کند و به کار نمی اندازد، اما حضور در زمین و وجود دشمنی نیرومند مانند شیطان سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقی و تکامل او می شود. (۷)
در نتیجه همه انسان ها در چنین شرایطی قرار گرفته و در راستای تعالی و کمال خود، مدام توسط وسوسه های شیطانی مورد آزمون های سخت قرار می گیرند تا به تعبیر قرآن در آیه ۲ سوره ملک، خوب از بد شناخته شود: «أَلَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ (آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل می کنید). نمونه روشن این آزمایش خود حضرت آدم(علیه السلام) می باشد که در اولین گام هایش در حرکت به مسیر کمال مورد امتحانی بس سنگین قرار گرفت و بعد از ماجرای وسوسه ابلیس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجّه شد که به خویشتن ستم کرده، و بر اثر فریب شیطان از آن محیط آرام و پرنعمت بیرون رانده شده، و در محیط پرزحمت و مشقّت بار زمین قرار خواهد گرفت.
آدم در اینجا به فکر جبران خطای خویش افتاد و با تمام وجود متوجّه پروردگار شد، توجّهی آمیخته با کوهی از ندامت و حسرت و پشیمانی! لطف خدا نیز در این موقع به یاری او شتافت و چنان که قرآن در آیه ۴۰ سوره بقره می فرماید: «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ»؛ (آدم از پروردگار خود کلماتی دریافت داشت، سخنانی مؤثّر و دگرگون کننده و با آن توبه کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت).(۸)
در مورد سایر انسانها نیز درست است که با حضور در زمین گرفتار سختی هایی شدند و با وسوسه شیطان ممکن است خطایی از آنها سر بزند؛ اما اگر در چنین شرایطی بتوانند بر نفس خود پیروز شده و در امتحانات الهی سربلند بیرون آیند، مانند حضرت آدم(علیه السلام) مورد لطف خداوند قرار می گیرند و به بهشت برتر و نعمت هایی دست پیدا خواهند کرد که تمام نعمت های مادی و معنوی جهان در آن جمع است، چنانکه در آیه ۷۱ سوره زخرف می خوانیم: «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ»؛ (در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد موجود است).
بعضی عقیده دارند که جمله «ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ» اشاره به تمام لذات جسمانی است، و جمله «تَلَذُّ الْأَعْیُنُ» بیانگر لذات روحانی است، و چه لذتی در بهشت بالاتر از اینکه انسان با چشم قلب به جمال بی مثال پروردگار نگاه کند که یک لحظه آن از تمام نعمت های مادی بهشت برتر است. (۹)
۴) وضعیت یکسان «آدم» (ع) و فرزندانش در تنعم و امتحان و اختیار:
بررسی وضعیت «آدم» (علیه السلام) و فرزندانش نشان می دهد که این گونه نبوده است که آن پیامبر الهی، شرایط متفاوتی از فرزندانش در شرایط عبودیت داشته باشد. درباره بهره مند بودن آدم(علیه السلام) و همسرش حوا، از نعمت های الهی در آیه ۳۵ سوره بقره می خوانیم که «وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا»؛ (و گفتیم ای آدم تو با همسرت در بهشت - زمینی خاص - سکونت کن، و از [نعمت های] آن گوارا هر چه می خواهید بخورید).
اگر آدم و حوا کاملا از نعمات الهی - به جز یک درخت نهی شده توسط خداوند - برخوردار بودند، فرزندان آنها نیز در طول قرن های متمادی از هزاران نعمت مادی و معنوی در مسیر کمال برخوردار بوده و هستند و در این مورد شرایط متفاوتی در مقایسه با پدرشان، آدم(علیه السلام) ندارند.
اگر امروزه انسان ها در راستای تعالی و کمال خود، مدام توسط وسوسه های شیطانی مورد آزمون های سخت قرار می گیرند، آدم ابوالبشر نیز همان طور که بیان شد در اولین گام هایش در حرکت به مسیر کمال مورد امتحانی بس سنگین قرار گرفت.
شیطان که از نهی شدن آدم و همسرش از نزدیک شدن به یکی از درختان بهشت اطلاع داشت و تصمیم قاطع گرفته بود که تا آنجا که می تواند از آدم و فرزندانش انتقام بگیرد و در فریب آنان بکوشد در صدد وسوسه آنان برآمد، و برای رسیدن به این مقصود، انواع دام ها را بر سر راه آنان گسترد! نخست همان طور که قرآن می گوید «به وسوسه کردن آنان مشغول شد تا لباس های اطاعت و بندگی خدا را از تن آنان بیرون کند و عورت آنها که پنهان بود آشکار سازد» (۱۰) و برای رسیدن به این هدف، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتی انسان به تکامل و ترقی و «زندگی جاویدان» سوءاستفاده کند و هم عذر و بهانه ای برای مخالفت فرمان خدا برای آنان بتراشد لذا نخست به آدم و همسرش گفت: «خداوند شما را از این درخت نهی نکرده جز اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا می کنید» (۱۱) و به این ترتیب فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگری جلوه داد و این طور مجسم کرد که نه تنها خوردن از «شجره ممنوعه» زیانی ندارد بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد. (۱۲)
علاوه بر اینها، همان طور که انسان های امروز اختیار کامل دارند تا با تمسک به آموزه های پیامبران و اولیای آنها و یا خدایی نکرده پشت کردن به آنها، مسیر سعادت یا شقاوت شان را مستقیما خودشان به دست خودشان انتخاب کنند، آدم ابوالبشر نیز به رغم همه وسوسه انگیزی های شیطان، باز در همه تصمیم گیری های خود کاملا مختار و آزاد بود که اگر نمی بود خداوند او را مسئول اعمالش نمی دانست و او را از بهشت، به زمین هبوط نمی داد. (۱۳)
جمع بندی اینکه میان آدم ابوالبشر و فرزندانش تفاوت محسوس و تأثیرگذاری در شرایط زیست محیطی مؤثر بر سعادت یا شقاوت وجود ندارد.
پی نوشت:
(۱). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج ۱، ص ۱۸۶.
(۲). «جَنَّةٌ مِنْ جِنّاتِ الدُّنْیا یَطْلُعُ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کانَ مِنْ جِنَانِ الآْخِرَةِ ما خَرَجَ مِنْها أَبَداً». (علل الشرائع، ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب فروشی داوری، قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول، ج ۲، ص ۶۰۰).
(۳). تفسیر نمونه، همان، ص ۱۸۷.
(۴). برای مثال آیات ۳۰ تا ۳۴ سوره بقره را ببینید.
(۵). تفسیر نمونه، همان، ص ۱۸۷.
(۶). همان، ص ۱۸۸.
(۷). تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۱۹۴.
(۸). آیات ولایت در قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ سوم، ص ۲۴۲.
(۹). تفسیر نمونه، همان، ج ۲۱، ص ۱۱۶.
(۱۰). سوره اعراف، آیه ۲۰: فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما.
(۱۱). سوره اعراف، آیه ۲۰: وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ.
(۱۲). تفسیر نمونه، همان، ص ۱۱۶.
(۱۳). همان، ص ۱۲۰.