شناسهٔ خبر: 75731069 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

آسیای مرکزی و فرصت‌هایی که برای ما از دست می‌روند

منطقه‌ای که از غرب به دریای خزر، از جنوب به ایران و افغانستان، از شرق به چین و از شمال به روسیه محدود می‌شود را در مطالعات ژئوپلیتیکی با عنوان آسیای مرکزی می‌شناسیم.

صاحب‌خبر -

منطقه‌ای که از غرب به دریای خزر، از جنوب به ایران و افغانستان، از شرق به چین و از شمال به روسیه محدود می‌شود را در مطالعات ژئوپلیتیکی با عنوان آسیای مرکزی می‌شناسیم؛ آنجا که کشورهای استقلال‌یافته در نتیجه‌ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شامل قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان، هر یک به فراخور علائق و منافعی که برای خود متصور هستند، مشغول کنشگری در مناسبات بین‌المللی قدرت بوده و البته به زحمت می‌توان نامی از آن‌ها در فهرست مثلاً ۱۰ نقطه یا کشور خبرساز پیدا کرد!
امری که بیش از هر چیز، ناشی از سرشت و بافت طبیعی، سیاسی و ژئواکونومیک آن‌هاست؛ منطقه‌ای با ثروت‌های فراوان طبیعی از نفت و گاز، تا اورانیوم و لیتیوم! و حالا به این فهرست، فلزات گرانبها و کمیاب را هم اضافه کنید. میهمان اول عبارت خواهد بود از ایالات متحده‌ آمریکا... روسیه در شمال خود را میراث‌دار شوروی می‌بیند و چین در شرق، اشتهای سیری‌ناپذیری در اقتصاد رو به رشد خود احساس می‌کند که در جهان پیرامون، سفره‌ای سهل‌الوصول‌تر از آسیای مرکزی نخواهد یافت!
ما نیز در جنوب، خود را برادر بزرگ‌تر فرهنگی این «اِستان»‌های همسایه می‌دانیم که حتی پسوند نام کشورهای خود را از فرهنگ و ادب پارسی به امانت دارند.حال و با این اوصاف، دونالد ترامپ متوهم که حتی در زادگاه خود نیویورک، بازی انتخابات را به یک «مهاجر رنگین‌پوست مسلمان چپ‌گرای سوسیالیست» باخته است؛ با تملق و چاپلوسی افرادی چون همتای ازبکستانی‌اش که او را «رئیس‌جمهور جهان» خوانده است؛ موضوع را جدی گرفته و سران پنج کشور مذکور را به کاخ سفید فراخوانده و ضمن اعلان عمومی برنامه‌ای بلندمدت برای جذب سرمایه‌های میلیارد دلاری حاصل از خام‌فروشی در اِستان‌های مذکور، برای منابع آن‌ها دندان تیز می‌کند. و این طمع فزاینده، در ادامه‌ تنش اخیر با جمهوری خلق چین و موضوع ممنوعیتی که چینی‌ها برای صادرات عناصر کمیاب به آمریکا داشته‌اند، معنادارتر می‌شود.در ادامه‌ این اشتهای سیری‌ناپذیر، اما ترامپ برنامه‌ای جانبی هم برای اِستانداران خودخوانده‌اش در آسیای مرکزی داشت؛ پیوستن به «پیمان ابراهیم»! اگرچه غالب آن‌ها، دارای روابط دیپلماتیک در بالاترین سطح با رژیم جنایت‌پیشه‌ صهیونیستی بوده‌اند اما گویا هدف اصلی از طرح این عادی‌سازی مجدد و مکرر، دست ‌و پا کردن حداقلی از مشروعیت بین‌المللی برای باند غاصب فلسطین یا حداقل کاهش فشار جهانی روی آن‌هاست و نه بیشتر! نمایشی که ترامپ و تیمش به اجرای آن بسیار علاقه‌مند است.در این میان، اگر چه حتی صرف ادعا یا نمایش حضور یک عنصر نامطلوب مثل اسرائیل در حوزه‌ نفوذ فرهنگی جمهوری اسلامی ایران امری غیر قابل ‌تحمل خواهد بود، اما آنچه بیش از هر چیز ناراحت‌کننده و دردناک به نظر می‌رسد؛ عبارت است از فرصت‌های پرشماری که در این جغرافیای منحصر به فرد، از کف منافع و علائق ملی ما در فقدان یک راهبرد بلندمدت در نحوه‌ تعامل با پیرامون خود از دست داده و می‌دهیم؛ فرصت‌هایی که در چشم به ‌هم زدنی توسط روسیه، چین، آمریکا و حتی ترکیه و متأسفانه اسرائیل شکار می‌شوند.