به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسن کمال چولو کارشناس فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی طی یادداشتی با عنوان «هجوم خاموش: ابزارهای پنهان تغییر هویت در دنیای امروز» نوشت:
فرهنگ در تعریف دقیق، «مجموعهای از معانی، ارزشها، باورها و رفتارهایی است که یک جامعه را از دیگر جوامع متمایز میکند». فرهنگ، روح تمدن و حافظ هویت تاریخی است. هیچ تمدنی بدون فرهنگ زنده و پویا نمیتواند دوام آورد. در فرهنگ ایرانی، پیوند میان دین، اخلاق، عرفان، خرد، و خانواده چنان استوار است که حتی در دورههای سخت تاریخی، جامعه ایرانی توانسته هویت خود را حفظ کند. به تعبیر شهید مطهری، «فرهنگ هر جامعهای حافظ بقای آن جامعه است، و اگر فرهنگ از بین برود، موجودیت ملت از میان میرود.»
فرهنگ را میتوان به عنوان «نظامی از معناها، نمادها و رفتارهای مشترک» تعریف کرد که راهنمای زندگی مردم است. در جوامع ایرانی–اسلامی، فرهنگ نهتنها مجموعهای از عادات و رسوم، بلکه نوعی جهانبینی الهی و اخلاقی است که در طول قرنها از طریق دین، ادبیات، هنر و خانواده انتقال یافته است.
فرهنگ ایرانی بر سه محور اصلی استوار است:
- ایمان و معنویت اسلامی
- خردگرایی و حکمت ایرانی
- اخلاق و نوعدوستی انسانی
این سه محور باعث شده فرهنگ ایرانی در برابر هجومهای تاریخی مقاومت کند و توان سازگاری و بازآفرینی خود را حفظ کند.
در این بین تهاجم فرهنگی یکی از ابزارهای نوین سلطه در عصر ارتباطات جهانی است. قدرتهای جهانی با بهرهگیری از رسانهها، فناوری، نظام آموزشی و شبکههای اطلاعاتی، میکوشند ساختار فکری و ارزشی ملتها را دگرگون و آنها را به مصرفکنندگان مطیع ارزشها و کالاهای غربی تبدیل کنند.
باید در نظر داشت در جهان امروز، «قدرت» دیگر تنها در میدان نبرد نظامی یا اقتصاد متبلور نمیشود؛ بلکه در میدان ذهنها و معناها شکل میگیرد. به همین دلیل، قدرتهای بزرگ جهان از قرن بیستم به بعد، از مفهوم «قدرت نرم (Soft Power) بهره گرفتند؛ مفهومی که «جوزف نای» آن را «توانایی تأثیرگذاری از طریق جذابیت فرهنگی و ارزشی» تعریف میکند.
تهاجم فرهنگی در حقیقت، روی تاریک قدرت نرم است. در حالی که دیپلماسی فرهنگی میکوشد تعامل و گفتوگو میان ملتها را تقویت کند، تهاجم فرهنگی میکوشد از همین دروازه وارد شود و فرهنگها را از درون تهی کند.
در ایران، این پدیده از دوران قاجار تا امروز با شدتهای مختلف جریان داشته است از نفوذ فکری روشنفکران غربزده تا اشکال جدیدتر رسانهای و مجازی. با گسترش اینترنت و رسانههای اجتماعی، تهاجم فرهنگی از مرحلهی «پخش پیام» به مرحلهی «مهندسی ذهن» رسیده است؛ یعنی نه فقط تغییر ذائقه، بلکه تغییر هویت.
تهاجم فرهنگی را میتوان نوعی «استعمار فکری و ارزشی» دانست. برخلاف استعمار کلاسیک که با اشغال نظامی آغاز میشد، در تهاجم فرهنگی ذهن ملتها هدف قرار میگیرد.
دشمن دیگر با لشکر نمیآید، بلکه با فیلم، کتاب، موسیقی، زبان و تبلیغات وارد میشود. هدف، تسخیر قلب و ذهن است تا دیگر نیازی به اشغال سرزمین نباشد.
از منظر نظری، تهاجم فرهنگی ترکیبی از سه عنصر است:
1. برتریطلبی فرهنگی (Cultural Imperialism) یعنی القای این باور که فرهنگ غربی، تنها الگوی پیشرفت و تمدن است.
2. جایگزینی فرهنگی (Cultural Substitution) یا تضعیف عناصر بومی و جایگزینسازی نمادهای بیگانه در زندگی روزمره.
3. استحاله فرهنگی (Cultural Transformation) یا تغییر تدریجی در سبک تفکر، سلیقه و باورهای اجتماعی از درون.
تهاجم فرهنگی در دنیای معاصر به شکلی چندوجهی و اغلب پنهان در جریان است؛ این فرایند از طریق رسانههای جهانی هدایت میشود که با تولید گسترده فیلمها و سریالها، ارزشهای غربی را بهعنوان معیار جهانی معرفی میکنند، در حالی که شبکههای اجتماعی نیز با محتواهای جذاب ایدئولوژیک، افکار عمومی را بهطور پنهان تحت تأثیر قرار میدهند؛ این فشار فرهنگی با ارائه الگوهای توسعه غربمحور در نظام آموزشی و دانشگاهی تقویت شده، نفوذ واژگان بیگانه ساختار اندیشه را تغییر میدهد و در نهایت، ترویج سبک زندگی غربی در پوشش، تغذیه و روابط اجتماعی، یک همگونی ناخواسته را بر فرهنگهای بومی تحمیل میکند؛ لذا، تنها راه پدافند مؤثر در برابر این موج، تقویت عمیق و نظاممند هویت ملی و دینی از طریق بازگشت به اصالتها، توسعه سواد رسانهای برای تشخیص محتواهای ایدئولوژیک و ترویج فعالانه ظرفیتهای بومی در تمام سطوح جامعه است.
انتهایپیام/