او به ما آموخت که پارسایی حقیقی، دل بریدن از دنیاست، آنگاه که دنیا در دستان توست؛ درسی که حتی صحابی بزرگی چون سلمان را به شگفتی وامیداشت و اوج بندگی و وارستگی را به تصویر میکشید.
درس پنجم: زهد و پارسایی
پنجمین ویژگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، «زهد و پارسایی» آن حضرت است. تحلیل همهجانبه این خصیصه مبتنی بر بیان چند نکته است:
۱. از نظر ارباب لغت، زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شیء و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است. (مفردات راغب، ص ۳۸۴) در فرهنگ عالمان اخلاق، «زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد. (جامعالسعادات، نراقی، ج ۲، ص ۵۸) به عبارت دیگر، زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمیآید که:
اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد.
ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن و یا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد (مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن)، به آن «زهد» گفته نمیشود. مقابل آن «رغبت» قرار دارد که به معنای میل به چیزی است.
۲. زهد به این دو معنا در زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) عینیت داشت؛ یعنی حضرت در موقعیتی از دنیا اعراض داشت و سادهزیستی را سبک زندگی خود قرار داده بود که امکان زندگی مرفه برایش وجود داشت. چرا که درآمد فدک که در ملک آن حضرت بود، میتوانست پشتوانه مهم مالی برای حکومت اهل بیت (علیهم السلام) باشد و به همین دلیل حاکمان وقت آن را غصب کردند. چراکه اگر تولید متوسط خرمای هر نخل را در سال ۵۰ کیلو و هر کیلوگرم خرما در زمان پیامبر را یک درهم به حساب آوریم، میتوانیم مقدار تولید نخلهای مزرعه فدک را با محاسبه زیر به دست آوریم:
۱- وسعت فدک: ۱۰ هکتار
۲- تعداد نخلها: ۱۰۰۰۰
۳- درآمد سالیانه: (معادل امروزی) یک میلیارد تومان
۴- مقدار تولید: ۵۰۰ تن یا پانصدهزار کیلوگرم
البته در محاسبات فوق، که مستند به روایات و مسائل علمی در امور کشاورزی و تولید صنعتی است، کمترین تردیدی نیست. وسعت فدک و تولیدات خرما و عایدات سالیانه یاد شده، قدری بیشتر از مراتب فوق است، اما این تفاوت در نتیجهگیری تأثیر چندانی ندارد.
در گزارشی آمده است: سلمان میگوید: «روزی دیدم حضرت زهرا (علیها السلام) برای خروج از خانه، پارچهای پشمی و کهنه به خود پیچیده که دوازده جای آن وصله شده بود. من از شدت ناراحتی گریستم و گفتم: دختران کسری و قیصر در حریرند و دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در چادر شبی پشمینه و کهنه، آن هم با این همه وصله!»
آنگاه فاطمه زهرا (علیها السلام) نزد رسول خدا (ص) رفت و عرض کرد: «پدر جان! سلمان از چادر وصلهخورده من در شگفت است، در حالی که به خدا سوگند پنج سال است من در خانه علی به سر میبرم و از مال دنیا تنها پوست گوسفندی داریم که روزها شترمان را بر آن علوفه میدهیم و شبها خود بر روی آن میخوابیم و بالش ما پوستی است که از لیف خرما پر شده است». روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر زهرا (علیها السلام) وارد شد و حالش را پرسید. جواب داد: «حالم اینگونه است که مینگرید؛ با عبایی زندگی میکنیم که نصف آن زیرانداز ماست و بر روی آن مینشینیم و نصف دیگر آن روانداز ماست که بر روی خود میکشیم». (بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۸۸)