شناسهٔ خبر: 75673496 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه شرق | لینک خبر

نصرت‌الله تاجیک در گفت‌وگو با «شرق» از آینده خاورمیانه می‌گوید

حق تعیین سرنوشت فلسطینی‌ها‌ کلید حل بحران خاورمیانه

در حالی که آتش‌بس شکننده‌ای در غزه برقرار شده و کماکان خبرها نشان از ادامه حملات پراکنده در این باریکه دارد، غیبت فلسطینی‌ها در مذاکرات مورد نظر ترامپ و مرتبط با آینده غزه، پرسش‌هایی جدی را درباره پایداری صلح در خاورمیانه مطرح کرده است. فلسطینی‌ها عملا از گفت‌وگوهای تعیین‌کننده کنار گذاشته شده‌اند و به‌طور جداگانه برای تعیین تکلیف این باریکه نشست برگزار کرده‌اند و در همین حال، به نظر می‌رسد طرح‌های مورد تأیید آمریکا، بیش از آنکه منافع ساکنان غزه را تأمین کند، در راستای اهداف سیاسی نتانیاهو و حامیانش است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 در حالی که آتش‌بس شکننده‌ای در غزه برقرار شده و کماکان خبرها نشان از ادامه حملات پراکنده در این باریکه دارد، غیبت فلسطینی‌ها در مذاکرات مورد نظر ترامپ و مرتبط با آینده غزه، پرسش‌هایی جدی را درباره پایداری صلح در خاورمیانه مطرح کرده است. فلسطینی‌ها عملا از گفت‌وگوهای تعیین‌کننده کنار گذاشته شده‌اند و به‌طور جداگانه برای تعیین تکلیف این باریکه نشست برگزار کرده‌اند و در همین حال، به نظر می‌رسد طرح‌های مورد تأیید آمریکا، بیش از آنکه منافع ساکنان غزه را تأمین کند، در راستای اهداف سیاسی نتانیاهو و حامیانش است. نصرت‌الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و سفیر سابق ایران در اردن، معتقد است‌ مسئله فلسطین، به‌ویژه موضوع آوارگان، همچنان هسته اصلی بحران خاورمیانه محسوب می‌شود و بدون مشارکت فعال فلسطینی‌ها و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت آنها، هرگونه طرح صلحی محکوم به شکست است. آیا خاورمیانه پساجنگ غزه به سمت نظم جدید می‌رود یا در گرداب بحران باقی خواهد ماند؟ نصرت‌الله تاجیک در گفت‌وگو با «شرق» به این پرسش پاسخ داده است‌.

 

در روندی که در نهایت به آتش‌بس نصفه‌ونیمه در غزه انجامید، جای خالی فلسطینی‌ها به چشم می‌خورد. آنها عملا از مذاکرات مرتبط با آینده غزه کنار گذاشته شدند و حتی گروه‌هایی که راه خود را از حماس جدا کرده بودند نیز نادیده گرفته شدند. آیا می‌توان آینده غزه را بدون گروه‌های فلسطینی و تنها با اتکا بر غرب و برخی از کشورهای همسو با آن رقم زد یا این روند می‌تواند تنها به پیچیده‌شدن اوضاع بینجامد؟

فلسطینی‌ها نه از مذاکره‌ بلکه از حق تعیین سرنوشت محروم و کنار گذاشته شده‌اند. مشکل اصلی خاورمیانه، مسئله فلسطین و اشغال سرزمین‌های فلسطینی‌هاست و تا این قضیه حل نشود، هیچ اتفاقی در خاورمیانه نخواهد افتاد و صلح، ثبات و امنیتی در کار نخواهد بود. در هسته اصلی مسئله فلسطین هم مسئله آوارگان است. در حقیقت، آنها تا وضع‌شان مشخص و تعیین نشود، مسئله فلسطین حل نخواهد شد. مسئله خاورمیانه به فلسطین و فلسطین به آوارگان گره خورده است. این مردم غزه را که شما می‌بینید، آواره‌شده سرزمین‌های اشغالی در طول این ۷۵ سال هستند. قسمت کمی از جمعیت کنونی غزه در حقیقت غزاوی هستند یا ریشه‌شان به غزه برمی‌گردد، بلکه بیشتر این جمعیت از دیگر نقاط فلسطین اشغالی به اینجا رانده و مهاجرت داده شده‌‌اند. لذا به عقیده من، تا زمانی که همان‌طور که شما گفتید‌ خود فلسطینی‌ها نقشی در تعیین سرنوشت‌شان نداشته باشند، نمی‌شود یک منطقه امن و آرام، حالا چه غزه باشد و چه کرانه باختری، تصور کرد. اصلا اگر به ‌هفتم اکتبر نگاه کنیم، ریشه‌اش این بود که مسئله فلسطین می‌رفت به فراموشی سپرده شود! و هدف اصلی عملیات آن بود که مسئله فلسطین را به دستور کار افکار عمومی بازگرداند. در دوره اول ریاست‌جمهوری، دونالد ترامپ سعی کرد با معامله قرن که سپس به پیمان ابراهیم تغییر پیدا کرد، بدون حضور فلسطینی‌ها، عادی‌سازی روابط بین اعراب و اسرائیل را رقم بزند و این شد که در حقیقت حماس تصمیم گرفت چنین عملیاتی را انجام دهد که حالا ‌کم و کیفش، تبعاتش، اینکه آیا همه چیز محاسبه‌شده بود، چه چیزهایی غیرقابل محاسبه در پارامترهای معادله وجود داشت و اینها خودش یک بحث جداگانه است. وقتی تعدادی از کشورهای عربی به سمت پیمان ابراهیم و عادی‌سازی روابط با اسرائیل رفتند و محمد بن‌سلمان، ولیعهد عربستان سعودی نیز ‌‌مصاحبه‌ای درباره روابط با اسرائیل انجام داد -‌این مصاحبه علی‌رغم آن انجام شد که سیاست سنتی سعودی‌ها این است که تا مسئله فلسطین حل نشود، بحث عادی‌سازی روابط بین اعراب و اسرائیل صورت نخواهد گرفت- در آن زمان دیده می‌شد ‌یک سلسله اقدامات برای عادی‌‌سازی روابط میان تل‌آویو و ریاض صورت می‌گیرد. به عقیده من با توجه به تاریخ طولانی اشغال و شرایطی که به ‌وجود آمد، تا زمانی که ما به این ایده قائل نشویم که فلسطینی‌ها باید به‌طور عملی حق تعیین سرنوشت خود را که یکی از اصول بنیادین حقوق بشر است، اعمال نکنند، اتفاق خاصی در جهت حل موضوع فلسطین، غزه، آوارگان و کرانه باختری نخواهد افتاد. تشکیل دولت فلسطین تنها یک بخش است و شناسایی دولت فلسطینی بخش دیگر‌. اما همه اینها در حقیقت منوط به این است که ما بپذیریم فلسطینی‌ها در دنیای کنونی حق تعیین سرنوشت دارند و این هم در نظریه نباید بماند، بلکه باید اعمال شود.

ایده‌های مطرح‌شده برای آینده غزه، از‌جمله ایجاد شورایی مورد اطمینان ایالات متحده، تا چه اندازه می‌تواند منافع فلسطینی‌ها را تأمین کند؟ برخی از ناظران معتقدند ایده‌هایی که روی میز قرار گرفته‌اند، با منافع ساکنان غزه همسویی نداشته و بیش از همه به نفع نتانیاهو به نظر می‌رسند.

غزه‌ای که ما و جهان در این دو سال دیده‌ایم، یک موج در بسیج افکار عمومی ایجاد کرد و جنایتی که اتفاق افتاد، نوک کوه یخی است که در این ۷۷ سال بر مردم فلسطین رفته است. اسرائیل اصلا قائل به وجود چنین ملتی و حق تعیین سرنوشت برای خودشان در آن اراضی نیست. من فکر می‌کنم اگر فلسطینی‌ها مثلا بروند و در ‌نقطه دیگری از دنیا‌، ‌سرزمینی در قطب شمال یا جنوب، جایی زمین به آنها بدهند تا سرزمین تأسیس کنند، باز اسرائیلی‌ها آنها را تحمل نخواهند کرد! این لزوما به گروه‌های تندرو و کندرو‌ اسرائیلی هم مرتبط نیست و کمی انگیزه مذهبی و کمی هم سیاسی در آن دیده می‌شود. این یعنی اسرائیل حتی به موجودیت فلسطینی هم قائل نیست، چه رسد به حق تعیین سرنوشت. آن چیزی که ما می‌بینیم و در این دو سال دیدیم،‌ مشت نمونه خروار است که در طول ۷۷ سال به این مردم مظلوم رفته. با این وضعیت، حماس با اینکه غزه توسط یک گروه‌ از تکنوکرات‌ها اداره بشود و امور اجرائی‌اش رتق و فتق بشود، مشکلی ندارد و اعلام آمادگی کرده است. حتی اخیرا این خبر‌ بود که فتحی‌ها اعلام کردند (حماس هنوز این را تأیید نکرده) که حماس با یک کمیته اداری مرتبط با دولت خودگردان مشکلی ندارد. این ادعای فتح اگر مورد تأیید حماس قرار بگیرد، تقریبا همان چیزی است که از قبل گفته می‌شد. بااین‌حال، من بعید می‌دانم حماس حاضر باشد امور نظامی و امنیتی را دست هر گروه دیگری بدهد و به دلیل توانایی‌هایی که دارد، طبعا بحث امنیت و نظام امنیت غزه را رها نخواهد کرد. کما‌اینکه بعد از آتش‌بس هم هفت هزار نفر نیروهایش را برای اقدامات انتظامی و نظم و امنیت در غزه بسیج کرد. ولی اینکه حتما این کمیته یا آن گروه تکنوکرات‌ یا هر مجموعه دیگری، چقدر می‌تواند کمک کند به حل مشکلات غزه، جای بحث دارد؛ چون حجم خسارتی که به غزه وارد شده خیلی عظیم است و با این خوش‌باوری‌ها و اقدامات تبلیغی و رسانه‌ای که ترامپ می‌کند، مسائل غزه جمع و جور نمی‌شود. حتی اگر کشورهایی بیایند و کمک‌هایی کنند، بعید است که بتواند حجم خسارت را پوشش دهد. بیشتر این اقدامات برای شخص ترامپ و اهدافش است و اینکه در کارنامه‌اش بحث حل مسئله غزه یا فلسطین یا هر چیز دیگری را هم اضافه کند و ربطی به منافع مردم ساکن غزه ندارد. مهم این است که حماس بعید است بپذیرد حاکمیت غزه در دست غیرفلسطینی باشد و این نقطه شروع زاویه با طرح ترامپ است. اینکه حالا شما در سؤال دوم بحث نتانیاهو را اضافه کردی، لازم می‌دانم این را بگویم که درست است الان نتانیاهو دست برتر را در غزه دارد، ولی واقعا این یک ایده عملی و در حقیقت تأییدشده‌‌ نیست که با زور و قدرت نظامی دیگر بتواند اهدافش را جلو ببرد. اینها ممکن است در کوتاه‌مدت برتری تلقی شود، اما در طولانی‌مدت چنین اثری ندارد.

با وجود اینکه برخی از کشورها ازجمله فرانسه و بریتانیا، کشور مستقل فلسطین را به رسمیت شناخته‌اند، اما پیگیری چنین ایده‌ای دست‌کم تا زمانی که نتانیاهو بر سر کار باشد، دشوار به نظر می‌رسد. ‌به نظر شما چنین امکانی برای فلسطینی‌ها وجود دارد که از پس مسائل سیاسی و ژئوپلیتیکی برآمده و بتوانند در سایه حمایت برخی از کشورها، دست به تشکیل کشور مستقل فلسطین بزنند؟

بحث کشور مستقل فلسطین‌ برمی‌گردد به همان نکته‌ای که من در سؤال اول به آن اشاره کردم و آن حق تعیین سرنوشت است. اگر ما بر‌اساس حقوق بین‌الملل و حقوق بشر برای مردم فلسطین چنین حقی قائل شویم، طبعا تبلور اولین الزامات چنین حقی، تشکیل کشور فلسطین است. ولی واقعیت امر این است که اسرائیل تشکیل کشور فلسطین را در حقیقت به نوعی مغایر با موجودیت خودش می‌داند. درواقع اسرائیل با تشکیل 

ملت-کشور فلسطین صرفا مخالف نیست، یعنی تنها مخالفت سیاسی ندارد، بلکه مخالفت وجودی با آن دارد. فکر می‌کند یا تلقی‌اش این است که با تشکیل کشور فلسطین، موجودیت اسرائیل به خطر می‌افتد. این فکر نادرستی هم نیست؛ الان یکی از علت‌هایی که اسرائیل می‌تواند چنین جنایاتی را انجام دهد و افکار عمومی اگرچه عکس‌العمل نشان داده، ولی حداقل دولت‌ها بدون عکس‌العمل می‌مانند، این است که اولا کشور فلسطین تشکیل نشده و ثانیا دولت فلسطین یا دولت واحد فلسطین تشکیل نشده و اقتدار ندارد تا از حقوق مردم دفاع کند. یعنی فلسطینی‌ها تنها ملت تاریخی بدون دولت هستند. بنابراین در چنین وضعیتی است که اسرائیل دستش باز است هر اقدام و جنایتی را انجام دهد. الان این قضیه پیوند خورده با حضور ترامپ به‌عنوان ریاست‌جمهوری آمریکا که یک تأیید صددرصدی نسبت به اقدامات اسرائیل و به‌ویژه شخص نتانیاهو دارد. در چنین شرایط دشواری، همین راهی که الان باز شده و این فشاری که افکار عمومی می‌آورند و کشورهای دنیا شناسایی دولت فلسطین را تأیید کردند، ‌می‌تواند قدم‌های خوبی باشد برای اینکه فلسطینی‌ها به الزامات تحقق چنین ایده‌ای واقف باشند و در این جهت حرکت کنند. چون تشکیل دولت فلسطین و تأسیس و شناسایی آن می‌تواند بر مشروعیت بین‌المللی بیشتر فلسطین بینجامد.

اسرائیل کماکان مصمم است تا ایده نزدیک‌شدن به کشورهای عربی را اجرائی کند. این کشورها از‌جمله امارات و عربستان طی دو سال جنگ غزه‌ حاضر به پیشبرد توافق ابراهیم با تل‌آویو نشدند. اما آیا آتش‌بس فعلی در کنار بازگشت ترامپ به کاخ سفید و حضور شخصی مانند جرد کوشنر داماد او، می‌تواند باعث شود اعراب بار دیگر برای نزدیک‌شدن به اسرائیل آماده شوند؟

کشورهای عربی ‌طیفی از نظرات راجع به اسرائیل دارند و همه یک نظر واحد ندارند، ولی درباره قضیه فلسطین همان‌طور که عربستان هم اعلام می‌‌کند، ایجاد ارتباط با اسرائیل منوط به حل مسئله فلسطین شده که این موضوع مهمی است. به این معنا که اگر واقعا آنها بر روی مواضع خود بایستند، شاید کمکی برای فلسطینی‌ها باشد. بااین‌حال، من فکر می‌کنم بعد از ماجرای عکس‌العمل نتانیاهو در این دو سال به حادثه هفتم اکتبر، یک مقدار اوضاع برای کشورهای عربی جهت پیوستن به پیمان ابراهیم به دلیل این حجم جنایتی که اسرائیل در غزه انجام داده، سخت‌تر شده است یا حداقل راحت نیست. با این وضعیت اگرچه ترامپ خیلی اصرار دارد که بعد از آتش‌بس به سراغ پیمان ابراهیم برود، ولی واقعیت این است که الان شرایط مقداری در مقایسه با گذشته سخت‌تر شده است. البته پنهانی روابط و ارتباطات و رایزنی‌هایی وجود دارد، اما کار راحتی در پیش نخواهد بود.

نتانیاهو در ماه‌های گذشته بار دیگر از طرح اسرائیل بزرگ گفته است؛ طرحی که می‌تواند برای خاورمیانه و کشورهای عربی و غیرعربی منطقه به معنای یک هشدار واقعی باشد. چنین ایده‌ای در شرایط فعلی تا چه اندازه امکان اجرائی‌شدن دارد؟

معمولا کسانی که در موقعیت دست برتری دارند یا در موقعیتی خود را پیروز حس می‌کنند، نکاتی را مطرح می‌کنند که شاید چندان هم‌ درست نباشد و نتایج عملی به دنبال نداشته باشد، ولی بیشتر جنگ روانی و استفاده از فرصت برای تثبیت خود و امتیازگیری است. صحبت‌های نتانیاهو یا حتی ترامپ برای نظم جدید و خاورمیانه بزرگ و...‌ اینها به عقیده من الان زمینه تحقق ندارد؛ یعنی معادلات همچنان ناپایدار هستند، اوضاع همچنان ژله‌ای و لرزان است. درست است که شرایطی در مجموع به وجود آمده که در پرتو این نقش‌آفرینی حداقلی از سوی ایران، سه قدرت منطقه‌ای ظهور کرده‌اند؛ اسرائیل به دلیل حمایت صددرصدی آمریکا و ترامپ و چیزی که خودش آن را داشتن دست برتر می‌داند، ترکیه که شاید در یکی، دو قرن اخیر چنین نقشی در منطقه نداشته و عربستان هم هست، ولی اینها در حقیقت به نوعی راحت نمی‌توانند با هم کنار بیایند و تضاد منافع دارند. این شرایط تنها مربوط به منطقه نیست؛ در جهان هم وضعیت ویژه‌ای وجود دارد. بازیگران بیشتری الان به منطقه نظر دارند؛ چین هست، آمریکا هست، اروپا هست. اروپا در حقیقت خاورمیانه را در حوزه امنیت ملی خودش می‌داند و به دلیل سوابق تاریخی، به‌نوعی خاورمیانه حیاط‌خلوت اروپا تلقی می‌شود. چنین وضعیتی یعنی تعدد بازیگران، تنوع مطامع و اهداف از یک طرف و بازیگران غیردولتی که در گذشته نقش‌آفرینی زیادی داشتند، مثل گروه‌های مقاومت که آنها هم الان در‌صدد بازیابی خودشان هستند از طرف دیگر، اوضاع را پیچیده می‌کند. مجموع این مسائل نشان می‌دهد که در حقیقت آینده خاورمیانه یا نظم جدید یک چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست، بلکه ممکن است با هر پارامتری، هر عاملی، هر ثابتی و هر متغیری معادله عوض شود و شرایط تغییر کند. بنابراین به عقیده من الان زود است برای نظریه‌پردازی‌کردن که نظم گذشته منسوخ شده، نظم جدیدی با رهبری آمریکا یا اسرائیل و...‌ به وجود خواهد آمد. د‌رواقع اینها به عقیده من مقداری خوش‌بینی مفرط و بیش از حد از سوی کسانی است که منافعی در خاورمیانه دارند. الان وزن بازی‌های درون‌منطقه‌ای برای ایجاد توازن جدید بیشتر از وزن نقش‌آفرینی قدرت‌های خارج منطقه‌ای است که تضاد منافع شدید هم دارند.

خاورمیانه پسا‌جنگ غزه، در شرایطی که اسرائیل کماکان در لبنان حضور داشته و دست از بمباران آن نمی‌کشد و در سوریه اقدامات نظامی خود را ادامه داده است، چه تغییراتی خواهد کرد؟

در شرایط فعلی اقدامات اسرائیل و آمریکا به‌نوعی منطقه را در لبه تنش و بحران نگه می‌دارد و بعید نیست که منطقه در حقیقت زیر این فشارها زانو بزند و نتواند بیش ‌از ‌این را تحمل کند. بنابراین به عقیده من الان هم بسیار زود است، ولی اینکه چه تغییراتی خواهد کرد، به عوامل متعددی بستگی دارد؛ یعنی بازی بازیگران منطقه‌ای، تضاد منافع‌شان، کنار‌آمدن با هم، نقش مجدد ایران در منطقه و مسائل بین‌المللی از‌جمله روابط قدرت‌های بزرگ همه مهم و تعیین‌کننده هستند. از آن سو، قبلا هم اشاره کردم که اروپا نقش بزرگی در خاورمیانه دارد و همین اروپا الان از طریق جنگ روسیه و اوکراین تحت تأثیر قرار گرفته و چه‌بسا همین جنگ اوکراین یک عامل تشدیدکننده بحران یا یک عامل مخفف یا تخفیف‌دهنده بحران در خاورمیانه شود.

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.