شفقنارسانه- اخبار و شایعات به سرعت و به آسانی در بسترهای مجازی منتشر میشوند. یک روز ممکن است واکنش یک بلاگر به یک شخصیت ادبی جنجالبرانگیز شود، روز دیگر خبری از یک بازیگر معروف در کانون توجه قرار بگیرد و روز بعد، اظهارنظر یک سلبریتی درباره سبک زندگیاش، سیلابی از نظرات و گفتگوها را به فضای مجازی هدایت کند. اما مرز بین شایعه و خبر کجاست؟یک مدرس ارتباطات و پژوهشگر رسانه معتقد است: مرز میان شایعه و خبر در کشورمان بسیار لغزان و مبهم شده است، و این فقط نتیجه تحولات فناوری نیست و به نظر من، پیامد مستقیم فروپاشی اعتماد عمومی به رسانههای رسمی است. اگر صدا و سیما در طول این سالها به جای انحصار، شفافیت، تنوع صداها و پاسخگویی را تمرین میکرد، شایعه نمیتوانست چنین گسترده ریشه بدواند. اعتماد هم از طریق سانسور بازنمیگردد، بلکه از طریق گفتوگوی واقعی با مردم و پذیرش امکان نقد بازسازی میشود.
قادر باستانی تبریزی درباره مرز بین اخبار با شایعه به شفقنا رسانه توضیح می دهد: مرز میان شایعه و خبر در کشورمان بسیار لغزان و مبهم شده است و این فقط نتیجه تحولات فناوری نیست و به نظر من، پیامد مستقیم فروپاشی اعتماد عمومی به رسانههای رسمی است. در گذشته، خبر محتوایی بود که از مسیر راستیآزمایی، منابع مشخص و مسئولیت رسانهای عبور میکرد، اما الان هر فردی با یک گوشی و دسترسی به شبکههای اجتماعی، میتواند نقش یک رسانه را بازی کند. از طرف دیگر، وقتی مردم احساس میکنند که رسانههای رسمی خصوصا صدا وسیما، نیاز خبری آنها را برآورده نمیکنند، یا حقیقت را پنهان میکنند، به منابع خبری غیرمعتبر روی میآورند، حتی اگر بدانند ممکن است دروغ بشنوند.
او درباره نقش هوش مصنوعی در این باره می گوید: البته درست است، هوش مصنوعی هم این وضعیت را به مرحله خطرناکتری رسانده و ما شاهد ویدیوهای جعلی، تصاویر ساختگی و متنهای تولیدشده با هوش مصنوعی هستیم که آنچنان طبیعیاند که حتی روزنامهنگاران حرفهای هم فریب میخورند و بدون آموزش عمومی برای تشخیص نشانههای جعل دیجیتال، جامعه در معرض نوعی اغتشاش ادراکی قرار گرفته است. ما دیگر نمیدانیم به چه چیزی اعتماد کنیم. تحول اخیر در هوش مصنوعی مرز بین ثبت واقعیت و تولید واقعیت جایگزین را عملاً فرو ریخته و امروز محتوایی که در فضای مجازی میبینیم، الزاماً بازتاب آنچه رخ داده نیست و ممکن است کاملاً ساخته شده باشد. ما ویدیوهای بسیار باکیفیت دستکاریشده در فضای مجازی میبینیم که از نظر فنی نشان میدهد، تولید ویدیوی طبیعی از یک فرد، بدون حضور آن فرد، به بلوغ خطرناکی رسیده است.
این پژوهشگر در پاسخ به این سوال که چرا برخی افراد بهراحتی فریب اخبار جعلی، شایعات یا محتواهای احساسی را میخورند؟بیان می کند: پدیده فریب در برابر شایعه، ترکیبی از ضعف سواد رسانهای و نیاز روانی انسان به هیجان و تعلق گروهی است. مردم معمولاً اخباری را باور میکنند که احساساتشان را برمیانگیزد یا باورهای پیشین آنها را تأیید میکند. وقتی رسانههای رسمی در روایت واقعیت ناکام میمانند، افراد برای پر کردن خلأ اعتماد، به فضاهای جایگزین روی میآورند. به همین خاطر هر چه شکاف دولت- ملت عمیقتر میشود، گرایش مردم به دریافت اخبار از منابع نامعتبر و جعلی افزایش مییابد.
او ادامه می دهد: الگوریتمهای شبکههای اجتماعی هم این چرخه را تشدید میکنند. آنها دقیقاً همان محتواهایی را بیشتر نمایش میدهند که هیجان، ترس یا خشم تولید میکنند. در واقع، مخاطب امروز ما در یک اکوسیستم هیجانی زندگی میکند که او را به باور شایعات سوق میدهد. اگر صدا و سیما در طول این سالها به جای انحصار، شفافیت، تنوع صداها و پاسخگویی را تمرین میکرد، شایعه نمیتوانست چنین گسترده ریشه بدواند. اعتماد هم از طریق سانسور بازنمیگردد، بلکه از طریق گفتوگوی واقعی با مردم و پذیرش امکان نقد بازسازی میشود.
او دربراه نقش و تاثیر سواد رسانه ای تو ضیح می دهد: سواد رسانهای فقط یک مهارت آموزشی نیست، بلکه یک فرهنگ زیستن در عصر اطلاعات است. سال گذشته من کتابی تحت عنوان «راهنمای جامع برای زندگی آنلاین»منتشر کردم که بحث اصلی آن بالابردن سواد رسانه ای مردم است. ما باید یاد بگیریم نهتنها چه بخوانیم، بلکه چگونه بخوانیم و چرا چیزی را باور کنیم و این آموزش باید از مدرسه آغاز شود، در دانشگاه تعمیق پیدا کند و در محیط کار و خانواده ادامه یابد.
این نویسنده کتاب «ارتباط موثر در عصر دیجیتال؛ راهنمای جامع زندگی آنلاین» پیشنهاد می دهد: پیشنهاد من سه گام مشخص است:1.ایجاد واحدهای راستیآزمایی و شفافیت در رسانههای رسمی، بهویژه صدا و سیما که مردم بدانند هر خبر از چه منبعی آمده و چگونه صحت آن بررسی شده است.2.آموزش گسترده سواد رسانهای برای معلمان و خانوادهها چون کودکان امروز در محیطی رشد میکنند که واقعیت و جعل تفاوتی ظاهری ندارند. اگر خانواده مجهز به مهارت تشخیص نباشد، هیچ مدرسهای نمیتواند جبران کند.3.ایجاد پویش ملی «درنگ پیش از بازنشر» در فضای مجازی، با مشارکت رسانهها، دانشگاهها و اینفلوئنسرهای مورد اعتماد مردم. فقط یک لحظه صبر و مکث پیش از فوروارد، میتواند جلوی بسیاری از بحرانهای اجتماعی را بگیرد.
او در پاسخ به این سوال که اگر قرار باشد اعتماد عمومی به رسانهها بازسازی شود، از کجا باید شروع کرد، می گوید: از اعتراف به واقعیت از دست رفتن اعتماد. قدم اول، پذیرش بحران است. باید بپذیریم که مرجعیت خبری از دست رفته است. گام دوم، بازسازی شفافیت و گفتوگوی دوطرفه با جامعه است. رسانههای جریان اصلی، اگر میخواهند دوباره شنیده شوند، باید در برابر مردم پاسخگو باشند، اشتباهاتشان را بپذیرند، صداهای مختلف را پخش کنند و از دروازهبان حقیقت به دروازهبان قدرت تبدیل نشوند. من فکر میکنم، آموزش مداوم سواد رسانهای، تنها سپر پایدار در برابر شایعه است. هیچ فیلترینگ یا سانسوری نمیتواند جامعهای را در برابر دروغ مقاوم کند و تنها دانایی و تفکر انتقادی است که مردم را از قربانی به کنشگر رسانهای تبدیل میکند.