اختصاصی طرفداری | اریک پال انگر یک چهره متناقض و منحصربهفرد در تاریخ نروژ است. او که به طور همزمان یک فوتبالیست آیندهدار برای تیم والهرنگا بود، مسیری موازی را در دنیای جرم و جنایت حرفهای دنبال کرد و در نهایت به دلیل دست داشتن در سرقت دو شاهکار هنری غیرقابل قیمتگذاری از ادوارد مونک، یعنی تابلوی «خونآشام» (Vampyr) و «جیغ» (Skrik)، شهرت جهانی پیدا کرد.
انگر به عنوان تجسمی از هویتهای متضاد عمل میکرد: مردی که میتوانست در میدانهای ورزشی افتخار کسب کند، اما برای کسب اعتبار در محیط زیرزمینی، مرتکب جنایات نمایشی و پرخطر شد. سرقتهای او از اهمیت فرهنگی و ملی بالایی برخوردار بودند.
آثار مونک، بهویژه جیغ (نقاشی شده در ۱۸۹۳)، به دلیل ماهیت شکنندهشان (که با تِمپِرا و پاستل روی کاغذ نازک اجرا شدهاند)، ریسک نگهداری بالایی داشتند. ربوده شدن این آثار توسط انگر، نه تنها زنگ خطر را برای نهادهای حفاظتی نروژ به صدا درآورد، بلکه به عنوان یک ننگ ملی بزرگ قلمداد شد. انگر با زمانبندی سرقت خود در سال ۱۹۹۴ همزمان با تمرکز جهانی بر المپیک زمستانی لیلهامر ، موفق شد توجه رسانهها را به حداکثر برساند و شهرت جنایی خود را به بالاترین سطح ممکن ارتقا دهد.
شکلگیری شخصیت و سوابق جنایی اولیه
پال انگر با پیراهن تیم والهرنگا
پال انگر در دوران جوانی خود، در هسته اصلی گروه تبهکار «تویتا یاگنگن» در اسلو فعالیت میکرد. این محیط مجرمانه به سرعت او را به سمت جرائم مالی کشاند و نتیجه آن، محکومیت یک ساله در سن ۱۶ سالگی بود. او اولین تجربه خود در زندان اولرسمو را در ۱۹ سالگی سپری کرد.
در عین حال، انگر یک مسیر دوگانه را دنبال میکرد: او بازیکن تیم فوتبال والهرنگا بود و حتی در مسابقات مهمی نظیر جام یوفا در سن ۱۹ سالگی شرکت کرد. همچنین، به دلیل تلاش خوب در محیط محلی یک جایزه نیز دریافت کرده بود. این تضاد میان زندگی عمومی و حرفهای معتبر (فوتبال) و پیگیری فعالیتهای جنایی سطح بالا، در قلب شخصیت او قرار داشت.
این موقعیت، فرصتی مشروع برای کسب جایگاه اجتماعی به او میداد، اما گرایشهای جنایی بر انگر غلبه کرد. حتی تلاش او برای بازگشت به فوتبال پس از اولین محکومیت با بازی برای مرکانتیل در سال ۱۹۹۱، موفق به جلوگیری از عود او به جرائم بزرگتر نشد، که نشان میدهد جذابیت کسب شهرت از طریق بدنامی، قویتر از مسیر موفقیت متعارف برای او بود.
برای ارزیابی عمق فعالیتهای جنایی انگر، باید به سرقتهای بزرگ مالی او توجه کرد. در همان سال ۱۹۸۸ که انگر دست به اولین سرقت هنری خود زد، او رکورد سرقت جواهرات را در نروژ شکست؛ با نفوذ به یک فروشگاه طلا، ۴.۸ میلیون کرون نروژ کالا به سرقت برد.
سومین سرقت: ربودن و آسیب به تابلوی خونآشام
روش ساده انگر برای دزدی؛ استفاده از نردبان
در ۲۳ فوریه ۱۹۸۸، پال انگر اولین گام را در مسیر سرقت از آثار ادوارد مونک برداشت. او با بالا رفتن و نفوذ از یک پنجره در موزه مونک در اسلو، تابلوی خونآشام (نقاشی سال ۱۸۹۳) را دزدید. روش نفوذ، یعنی استفاده از یک پنجره ساده، یک نقص فاحش در امنیت موزه را آشکار کرد.
خوشبختانه، نقاشی در ۲۲ اوت همان سال، تقریباً شش ماه بعد، بازگردانده شد. با این حال، عمل غیرحرفهای و برخورد نادرست با این اثر در طول مدت مفقودی، به آن آسیب رساند. خونآشام که پیش از این نیز به دلیل عدم مراقبت کافی خود مونک و همچنین یک مرمت قبلی در سال ۱۹۵۷ در وضعیت شکننده قرار داشت، با یک خراش واضح و قابل مشاهده بازگردانده شد. این آسیب، لزوم انجام یک فرآیند مرمت گسترده و منحصر به فرد را برای بازگرداندن نقاشی به شکل اولیهاش ضروری ساخت و بر ریسک نگهداری این میراث ظریف تأکید کرد.
چهارمین سرقت: «جیغ» (۱۹۹۴)
سرقت نسخه مهمی از تابلوی جیغ (۱۸۹۳) در گالری ملی نروژ، که به عنوان نقطه اوج حرفه جنایی انگر در نظر گرفته میشود، در ۱۱ یا ۱۲ فوریه ۱۹۹۴ رخ داد. این زمانبندی، با هدف کسب حداکثر پوشش خبری طراحی شده بود، چرا که دقیقاً همزمان با افتتاح بازیهای المپیک زمستانی لیلهامر بود، رویدادی که چشمان جهان را به نروژ دوخته بود.
این عمل باعث شد که تمرکز بینالمللی از موفقیت ورزشی به یک ننگ ملی و فرهنگی تغییر یابد. سرقت تنها یک دقیقه به طول انجامید. انگر و همدستانش با استفاده از یک نردبان به پنجره مرتفع گالری دست یافتند و از آنجا به داخل نفوذ کردند. این سرقت نشان داد که درسهای امنیتی از سرقت ۱۹۸۸ آموخته نشده بودند. نکته اسفناک این بود که زنگ خطر به صدا درآمد اما توسط نگهبان نادیده گرفته شد.
نقش تعیینکننده در پیدا کردن انگیزه این دزدیها، در امضای مجرمانه سارقان دیده میشود: آنها یک کارت پستال را دقیقاً در محلی که نقاشی آویزان بود، نصب کردند. این عمل جسورانه، به وضوح نشان داد که هدف اصلی سرقت کسب سود مالی نبود، بلکه هدف بزرگتر، کسب شهرت به عنوان کسی بود که توانسته یک نماد را برباید.
تحقیقات بینالمللی و عملیات مخفیانه بازیابی
سرقت تابلوی جیغ که ارزشی معادل ۵۰ میلیون پوند داشت، در سطح بینالمللی رسوایی عظیمی برای نروژ به بار آورد. مقیاس این ننگ ملی، موجب شد که تحقیقات فراتر از پلیس نروژ رفته و نیازمند مداخله بینالمللی با تجربه بالا در زمینه جنایات هنری باشد.
نقش کلیدی در بازیابی، توسط واحد عتیقهجات و هنر اسکاتلندیارد ایفا شد. چارلز هیل، عضو اصلی این تیم، این عملیات را یکی از افتخارات طولانیمدت حرفهاش توصیف کرد. راهبرد بریتانیا بسیار پرخطر بود؛ این عملیات شامل استفاده از هویتهای جعلی و فعالیتهای مخفیانه برای دو افسر غیرمسلح بود که در مرزهای قوانین بینالمللی حرکت میکرد.
هیل تحت هویت کریس رابرتز، که خود را کارشناس هنری آمریکایی و نماینده موزه جی. پاول گتی معرفی کرده بود، با سارقان تماس برقرار کرد. این هویت پوششی به گونهای طراحی شده بود که برای سارقان در بازار هنر جهانی جذاب و معتبر باشد. هیل برای بازگرداندن نقاشی، پیشنهاد پرداخت ۵۰۰ هزار پوند را مطرح کرد. استفاده از پلیس در نقش خریدار ، سرانجام در می ۱۹۹۴ به بازگرداندن نقاشی انجامید. این نسخه از جیغ، برخلاف خونآشام، هنگام بازیابی سالم و بدون آسیب بود.
تحلیل دقیق سرقتهای انگر، بهویژه سرقت تابلوی جیغ، نشان میدهد که انگیزه اصلی نه کسب درآمد، بلکه جاهطلبی برای کسب اعتبار در دنیای جنایتکاران بود. منابع اطلاعاتی معتقد بودند که این گروه به دنبال هدف مالی نبودند، بلکه میخواستند به یک گروه بزرگ در محیط مجرمان تبدیل شوند و با موفقیت در سرقت یک نماد ملی، شهرت خود را تثبیت کنند. این هدفگذاری بر شهرت، بخش کلیدی استراتژی انگر برای تبدیل شدن به یک چهره شناختهشده بود.
سوابق گسترده و عود به جرم
سوابق قضایی پال انگر بسیار گسترده است. او علاوه بر سرقتهای مونک و دزدی رکوردشکن جواهرات در سال ۱۹۸۸، به دلیل جرائم متعددی از جمله تخلفات مواد مخدر، رانندگی پرخطر، و حتی خشونت علیه پلیس محکوم شده بود. حتی پس از سرقتهای پر سر و صدای دهه ۱۹۹۰ و دوران زندان، انگر به تکرار جرم ادامه داد.
در سال ۲۰۱۵، او به دلیل سرقت ۱۷ نقاشی، از جمله آثاری از هاریتون پوشواگنر و بیارنه ملگارد، از گالری فاینآرت متهم شد. نکته قابل توجه این بود که کیف پول حاوی مدارک شناسایی او در محل سرقت پیدا شد، که ممکن است نشاندهنده بیاحتیاطی فزاینده یا نمایش عمدی هویت خود برای حفظ شهرت باشد. انگر در این پرونده به سرقت پنج تصویر پوشواگنر اعتراف کرد.
انگر ارتباط عامدانهای با رسانهها برقرار کرده بود و خود را در این زمینه بسیار حرفهای توصیف میکرد. او میدانست که باید با کدام خبرنگار و کدام نشریه صحبت کند تا روایت عمومی از خود را مدیریت کند. این توانایی در مدیریت تصویر عمومی، به انگر اجازه داد که جایگاه خود را به عنوان یک مجرم شناختهشده تثبیت کند و اطمینان یابد که اقدامات جناییاش نه به فراموشی سپرده شود، بلکه به یک افسانه شهری تبدیل شود. این رفتار نشان میدهد که حفظ بدنامی به اندازه ارتکاب جنایت، برای او اهمیت داشت.
اصلاحات امنیتی و حفاظت از مونک
سرقتهای انگر، به ویژه تکرار شیوههای نفوذ کمفناوری (استفاده از نردبان و پنجره) و نادیده گرفته شدن سیستمهای هشداردهنده، یک آسیبپذیری ساختاری عمیق در موزههای نروژ را برجسته ساخت. عدم اجرای اصلاحات مؤثر پس از سرقت خونآشام در ۱۹۸۸، زمینهساز فاجعه ۱۹۹۴ شد. این تکرار اشتباهات، نشاندهنده نوعی رضایت نهادی در برابر خطر بود.
نقطه عطف واقعی در امنیت موزهها، حادثه مجزای سال ۲۰۰۴ بود، که در آن سارقان مسلح با خشونت وارد موزه مونک شدند و نسخه دیگری از جیغ و مادونا را به سرقت بردند. این سرقت خشونتآمیز، که در آن نقاشیها به طور فیزیکی از دیوار پاره شده و به داخل یک ون پرتاب شدند، عدم کفایت مطلق سیستمهای امنیتی موجود را تأیید کرد و نیاز به اقدام فوری و جدی را گوشزد کرد.
در پی فاجعه ۲۰۰۴، موزه مونک مجبور به انجام ارتقای امنیتی عظیم شد. اگرچه جزئیات این ارتقا به دلایل امنیتی محرمانه ماند، اما دامنه آن نشاندهنده تغییر پارادایم از امنیت منفعل به سیستمهای فیزیکی و تکنولوژیک فعال و چندلایه بود. تجربه نروژ، به عنوان یک نمونه هشداردهنده، توجه جامعه بینالمللی موزهداری را به ضرورت دفاع از میراث فرهنگی در برابر طیف وسیعی از تهدیدات (از دزدیهای ساده و فرصتطلبانه تا حملات مسلحانه سازمانیافته) جلب کرد.
پایانبندی: از سارق هنری تا هنرمند آبستره
پال انگر در اواخر عمر خود به نقاشی روی آورد
در اقدامی که طنزی سیاه در خود داشت، پال انگر در اواخر زندگی خود به نقاشی روی آورد. او در طول محکومیت خود در سال ۲۰۰۷ شروع به نقاشی کرد. پس از تمرکز اولیه بر روی حیوانات و وسایل نقلیه، او به سمت موتیفهای انتزاعی حرکت کرد و در مارس ۲۰۱۱ نمایشگاه هنری خود را با موفقیت افتتاح نمود. این تغییر مسیر، آخرین تلاش انگر برای تعریف مجدد هویت خود بود؛ او عملاً از یک مصرفکننده و مجرم حوزه هنر به یک خالق هنر تبدیل شد.
پال انگر در ۲۹ ژوئن ۲۰۲۴ در ۵۷ سالگی درگذشت. مراسم تشییع جنازه او در کلیسای والهرنگا در ژوئیه ۲۰۲۴، اوج نمایش خودساخته انگر بود. تابوت او با پارچهای با نقاشی جیغ پوشیده شده بود، و در کنار محراب، نقاشیهایی به نمایش درآمدند که لحظه سرقت ۱۹۹۴ (نردبان تکیه داده شده به پنجره گالری ملی) را به تصویر میکشیدند.
این نمایش، تأکید نهایی انگر بر میراث جنایی خود بود؛ او میخواست شهرتش به عنوان «دزد نماد» بر هر عنوان دیگری برتری یابد. موفقیت او در ساخت این روایت، با انتشار آگهیهای ترحیم در نشریات معتبر بینالمللی مانند اکونومیست و فایننشال تایمز تأیید شد، که نشاندهنده دستیابی او به شهرت سطح بالا، هرچند از راه بدنامی، بود.
پال انگر در تاریخ هنر و تبهکاری نروژ یک نقطه عطف به شمار میرود. زندگی او به شکلی متناقض، قدرت نفوذ شهرت بر انگیزههای مالی را در دنیای جنایت هنری آشکار ساخت. انگر با استفاده از زمانبندی دقیق و نفوذ در نمادهای ملی، به دنبال کسب جایگاهی بود که سیستمهای مشروع (مانند ورزش) نتوانسته بودند به طور کامل برای او فراهم آورند.
تابوت پال انگر تزئین شده با نقاشی جیغ