شناسهٔ خبر: 75646078 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

یک استاد دانشگاه: با توجه به وضعیت اقتصادی دانشگاه‌ها دچار توسعه معکوس خواهند شد

صاحب‌خبر -

شفقنا-یک استاد دانشگاه معتقد است: با توجه به وضعیت اقتصادی که با آن مواجهه هستیم، نه تنها دانشگاه‌ها توسعه کمی پیدا نخواهند کرد، بلکه حتی دچار توسعه معکوس خواهند شد یعنی ممکن است دانشگاه‌هایی که در شهرها، روستاها و یا استان‌های کوچک هستند آرام آرام تعطیل شوند و در وضعیت انقباضی قرار بگیرند. پژوهشکده‌های کوچک در هم ادغام شوند. تحریم‌های کمرشکن عملا سبب شده دخل و خرج دولت و حاکمیت با هم نخواند و لذا در ۱۰ سال آینده شاهد افزایش تعداد کمی دانشگاه‌ها نباشیم، اما باید به سمت استراتژیک فکر کردن در مورد مراکز آموزشی و دانشگاه‌ها برویم.

 

پژوهشگر ایرنا به گفت‌وگو با «مجید فولادیان» عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد و «سید جواد میری» عضو هیات علمی پژوهشکده علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پرداخته است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانیم؛

توسعه کمی دانشگاه‌ها اگر چه به تبع تحولات جهانی صورت گرفت اما رابطه تعاملی با بازارهای جهانی نداشت

ایرنا: آیا افزایش بی‌رویه تعداد دانشگاه‌ها با نیاز واقعی کشور به نیروی متخصص تناسب داشته است؟

سید جواد میری: بحثی هست در مورد اینکه آیا واقعا به نسبت جمعیتی که ایران دارد یا به نسبت شهرها و استان‌هایی که در ایران داریم، توسعه کمی دانشگاه‌ها و تربیت دانشجویان در مقاطع مختلف (لیسانس، فوق لیسانس و دکتری) تناسب دارد یا خیر. چنین بحثی طی یک دهه اخیر در ایران اتفاق افتاده است و حتی مقایسه‌هایی در این زمینه با کشورهایی مانند چین و هند انجام شده است. برای مثال گفته می‌شود چین با تقریبا یک میلیارد و نیم جمعیت دانشگاه‌های کمتری نسبت به کشور ما دارد. یک نکته را نباید فراموش کرد و آن این است که اساسا صنعت دانشگاه که از اواسط دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی در بسیاری از کشورهای مختلف جهان رشد و توسعه پیدا کرد با تلاطمات بازارهای جهانی همراه بود اما آنچه در ایران اتفاق افتاد، این بود که رشد و توسعه کمی دانشگاه‌ها اگر چه به تبع تغییرات و تحولات جهانی صورت گرفت اما رابطه تعاملی با بازارهای جهانی نداشت. به عبارتی وقتی در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی در اروپا یا آمریکا دانشگاه‌ها و تحصیلات تکمیلی داشت رشد و توسعه پیدا می کرد، رابطه دانشگاه با بازار در یک وضعیت تعاملی و تکمیلی بود اما در ایران بعد از انقلاب نسبت اقتصاد ما با اقتصاد جهانی بهم خورد یعنی اساسا آرام آرام ما از بازارهای جهانی برچیده شدیم.

همچنین با تحریم‌هایی که از دهه ۸۰ به بعد بر کشور ما تحمیل شد، رشد و توسعه دانشگاه‌ها و تحصیلات تکمیلی دیگر ارتباطی با بازار جهانی نداشت. به عبارتی نیروهای انسانی مدام به دانشگاه می‌رفتند و مدارک می‌گرفتند اما بازار و اقتصاد ما آنقدر بسط و توسعه پیدا نمی‌کرد و تحریم‌ها سبب شد نیروهای ما که دارای تحصیلات تکمیلی هستند بلاتکلیف بمانند و به عنوان نیروی مازادی که هیچ جایگاهی برایشان تعریف نشده درآیند. خود همین وضعیت، سوالی را ایجاد کرد که امروز در زبان سیاستمداران ما به صورت عیان و آشکار بیان می‌شود و آن این است که آیا اساسا ما نیازمند به این همه دانشگاه هستیم؟ بله. وقتی اقتصاد ما کوچک می‌شود و دچار تحریم می‌شویم و آرام آرام افق اقتصادی ما تیره و تاریک می‌شود، به موازات آن بقیه نهادها و سازمان‌ها از جمله نهاد دانشگاه هم دچار انقباض خواهد شد و اگر گام دیگری پیش بگذاریم، جامعه ما هم ظرفیت و قوای بالقوه‌اش در وضعیت انقباضی قرار می‌گیرد. از این منظر طرح این سوال به یک معنا سوال خوبی است، زیرا نشان می‌دهد سیاستمداران ما باید نیازسنجی انجام دهند اما از سوی دیگر نوعی شمشیر دولبه است. به این معنا که ما پذیرفته‌ایم که جامعه و اقتصاد و بازار ما در وضعیت انقباضی قرار دارد و نهادهای ما هم نباید انتظار رشد داشته باشد. برای مثال وقتی بحث جمعیت می‌شود، جمعیت هم در یک وضعیت انقباضی قرار می‌گیرد و این خود نوعی تلاطم و تناقض بین سیاست‌های اعلامی دولت‌ها و سیاست‌های اعمالی در جمهوری اسلامی ایجاد می‌کند .

بنابراین اگر زیربنا و مناسبات تولیدی جامعه و نسبت آن با تحولات بازار و اقتصاد در جهان قطع شود و ما به این اکتفا کنیم که فقط مواد خام بفروشیم، این سبب می شود افق جامعه ما انبساطی نباشد، بلکه یک افق انقباضی باشد که سایر حوزه‌ها مانند ادارات و حوزه‌های علمیه را نیز درگیر کند و در یک دهه آینده لشکری از بیکاران را در جامعه ایجاد می کند. به این مورد باید تغییرات و تحولات انقلاب ششم صنعتی که با هوش مصنوعی صورت می‌گیرد را نیز افزود که اگر برای این موارد هم برنامه‌ای نداشته باشیم، آن اتفاقات هم بر اقتصاد جامعه ما آوار خواهد شد و ما در یک وضعیت بسیار پرتلاطم و بحرانی قرار خواهیم گرفت.

مجید فولادیان: خیر؛ رشد کمّی جلوتر از نیاز و ظرفیت بازار کار حرکت کرده است. طبق گزارش یونسکو، ایران تا ۲۰۱۷ حدود ۲۵۶۹ مؤسسه دانشگاهی یعنی (۱۴۱ موسسه دانشگاهی دولتی و ۲۴۲۸ موسسه دانشگاهی غیردولتی/وابسته) داشته و شمار دانشجویان از ۴.۳۵ میلیون در سال (۲۰۱۵) به ۳.۶۲ میلیون در سال (۲۰۱۷) کاهش داشته است.یعنی «انباشت ظرفیت» بدون تقاضای شغلی متناظر. نرخ پوشش آموزش عالی نیز در سال ۲۰۲۲ حدود ۶۰.۷ درصد بوده که بالا است، اما این «دسترسی» الزاماً به «اشتغال» ترجمه نشده است.

تکثر واحدهای دانشگاهی کیفیت میانگین را پایین آورده و «تورم مدرک» ساخته است

ایرنا: گسترش کمی دانشگاه‌ها چه تاثیری بر کیفیت آموزش عالی و اعتبار مدارک دانشگاهی گذاشته است؟

سید جواد میری: ما وقتی تحصیلات تکمیلی را گسترش می‌دهیم، اما نیروی کارآزموده و با استاندارد جهانی را نتوانیم در دانشگاه مستقر کنیم این وضعیت سبب می‌شود کیفیت آموزش، تحصیل، پژوهش و نیروهایی که قرار است آموزش ببینند و حتی خود دانش‌آموزان در وضعیت نامناسبی قرار بگیرند. نتیجه چنین وضعیتی ورود دانشجویان با سن بالا به مقاطع تحصیلات تکمیلی مانند دکترا است که در واقع گرفتن مدرک دکتری یکی از دغدغه‌های آنها در کنار سایر دغدغه‌ها است. برای مثال در حین کار یکی دیگر از کارهایی که باید انجام دهند گرفتن مدرک فوق لیسانس و یا دکتری است. بنابراین اگر توسعه کمی همراه با توسعه کیفی و توسعه انسانی و همه جانبه نباشد، می‌تواند تبعات بسیار ناگواری برای وضعیت دانشگاه در کشور داشته باشد.

مجید فولادیان: اثر دوگانه بوده است. از یک سو چند دانشگاه مادر ارتقا یافته‌اند و در رتبه‌بندی‌های جهانی دیده می‌شوند؛ از سوی دیگر، پراکندگی و تکثر واحدها کیفیت میانگین را پایین آورده و «تورم مدرک» ساخته است. امروز بیش از ۴۳۰ دانشگاه ایرانی در وبومتریکس دیده می‌شوند که نشانه وسعت و نه الزاما کیفیت است و هم‌زمان فقط چند دانشگاه در QS/THE جایگاه شاخص دارند. همچنین سرمایه‌گذاری پژوهش در مقیاس ملی هم محدود است. یعنی سهم R&D در سال ۲۰۲۱ حدود ۰.۷۳ درصد از GDP است که این سقف مالی اجازه جهش کیفیت در سراسر شبکه را نمی‌دهد.

ایرنا: آیا توسعه منطقه‌ای دانشگاه‌ها به عدالت آموزشی کمک کرده یا منابع را هدر داده است؟

مجید فولادیان: عدالت الزاما نتیجه‌مند نشده است. شبکه‌های «پیام‌نور» و «آزاد» مراکز را به اغلب شهرها برده‌اند (برای مثال پیام‌نور ۳۱ مرکز استانی و بیش از ۴۵۰–۵۰۰ واحد/مرکز شهری دارد)، اما تضمینی برای کیفیت برنامه و پیوند با اقتصاد محلی نبوده است. وقتی برنامه‌ها با مزیت‌های منطقه‌ای و تقاضای شغلی هم‌تراز نشوند، خروجی به «مدرک بدون مهارت» و «ظرفیت بیکار» تبدیل می‌شود که نشانه‌اش سهم بالای بیکاری دانش‌آموختگان نسبت به میانگین ملی در سال‌های اخیر است.

ایرنا: در سیاستگذاری علم، چه شاخص‌هایی باید جایگزین صرف تعداد دانشگاه‌ها شود تا کیفیت آموزش و پژوهش تضمین گردد؟

سید جواد میری: نکات و مولفه‌های بسیاری را می‌توان بیان کرد اما یکی از مولفه‌های بنیادی که من فکر می‌کنم دانشگاه‌ها و نهاد سیاستگذاری علم در ایران و جهان بر اساس آن می‌توانند مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرند این است که چقدر نهاد دانشگاهی ما بین‌المللی است. یعنی تا چه اندازه توانسته‌اند در سطح جهانی در تعامل قرار بگیرند. یکی از پاشنه آشیل‌های دانشگاه‌های ما در ایران این است که اساسا در یک فروبستگی قرار دارد. در واقع، به صورت بسیار بسیار نادر و اتفاقی است که اساتیدی از کشورهای دیگر برای تحقیقات یا مطالعات به کشور ما آمده باشند تا ما در یک وضعیت تعاملی قرار بگیریم یا حتی به صورت نادر است که اساتیدی از کشور ما به کشورهای دیگر رفته باشند. مادامی که نهاد علم و دانشگاهی ما در وضعیت فروبستگی باشد، شانسی برای این نداریم که پیشرفت همه جانبه داشته باشیم. به نظر من کلید واژه‌ای که نهاد سیاستگذاری علم و متولیان آن باید سرلوحه کار خود قراربدهند این است که بتوانند دانشگاه‌ها و موسسات علمی ایران را بین المللی کنند و در افق جهانی تعریف کنند. اما ما کاملا از این امر جدا هستیم.

وقتی فرد دانشگاهی نمی‌تواند پتانسیل‌های دانشگاهی خود را متبلور کند، دچار احساس از خود بیگانگی می‌شود

ایرنا: پیامد اجتماعی گسترش کمی دانشگاه‌ها بر مهاجرت نخبگان و کاهش انگیزه تحصیل در داخل چیست؟

سید جواد میری: آنچه باعث می‌شود که افراد مهاجرت کنند، به نظر من تک عاملی نیست. مهاجرت یک پدیده بسیار پیچیده چند عاملی است. انسانی که وارد دانشگاه می‌شود و اهل تفکر می‌شود و تلاش می‌کند مسایل را تحلیل کند و به نوعی بر اساس اشتغال و تحلیل و فکر خود شروع می‌کند خود، مناسبات، دنیای پیرامون و انسان و بشریت را تحلیل کند، این فرد برای خود تشخصی پیدا می‌کند و می‌خواهد جدی گرفته شود و سخنانش نه تنها در ذهن خود انعکاسی داشته باشد بلکه در پیرامون و بعد در مقالات و بعد در سیاستگذاری‌های کشور خود و بعد در سطح جهانی مطرح شود.

وقتی جلوی این موارد گرفته می‌شود و فرد دانشگاهی نمی‌تواند پتانسیل‌های دانشگاهی خود را متبلور کند، دچار احساس از خود بیگانگی می‌شود و با خود فکر می‌کند اگر ایران را ترک کند و به کشور دیگر برود، می‌تواند این کارها را انجام دهد. واقع امر این است که وقتی شما به کشور دیگر می‌روید، اینطور نیست که همه توانایی افراد به منصه ظهور برسد بلکه ممکن است بالعکس شود. بسیاری از دانشجویان و اعضای هیات علمی جوان هستند که فکر می‌کردند در وضعیت بغرنجی قرار دارند و مهاجرت می‌تواند آنها را نجات دهد در حالیکه وقتی مهاجرت کردند نه تنها نتوانستند کار علمی خود را انجام دهند بلکه اساسا در یک وضعیت تبعیضی خودخواسته قرار گرفتند. ما وقتی رابطه توسعه کمی دانشگاه و مهاجرت صحبت می‌کنیم، نباید ساده‌سازی کنیم. در حالیکه مسایل بسیار پیچیده است و بخش عمده هم به فرهنگ برمی‌گردد. اساسا نقش فرهنگ در ساخت آکادمی و دانشگاه‌های ما اهمیت دارد. اینکه دانشگاه چیست و به چه درد می‌خورد؟ چرا باید به دانشگاه اهمیت داد؟ نسبت دانشگاه با سیاست و جامعه و آینده چیست؟ آیا ما می‌توانیم یک کشور پیشرفته، متعادل، متوازن و قوی داشته باشیم بدون اینکه دانشگاه دغدغه‌مند و جامعه‌محور داشته باشیم؟ یا نه فقط ما ساختمان دانشگاه را داریم بدون اینکه محتوای دانشگاه به مثابه امر جدید در عالم مدرن یا دانشگاه به مثابه مغز متفکر که بتواند تمام ابعاد امر اجتماعی و هستی شناختی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.

مجید فولادیان: تورم مدرک همراه با کمبود فرصت باکیفیت، چرخه بی‌انگیزگی و مهاجرت را تقویت کرده است. گزارش‌ها از بیکاری بالاتر دانش‌آموختگان نسبت به نرخ ملی و روایت‌های پژوهشی درباره عوامل رانشی مهاجرت یعنی فرصت‌های محدود و ناکارآمدی نهادی حکایت دارند. در سوی مقابل، تعداد اندکی دانشگاه باکیفیت همچنان «ایستگاه پرتاب» برای مهاجرت تحصیلی یا شغلی‌اند؛ وقتی فرصت پژوهش و بودجه R&D پایین است، «بازگشت» هم دشوار می‌شود.

 

ادامه تولید مدرک بدون مهارت‌های قابل‌استخدام، افزایش ناامیدی نسل جوان را به همراه دارد

ایرنا: اگر روند کنونی ادامه یابد، نظام آموزش عالی ایران در ۱۰ سال آینده چه چالش‌هایی را تجربه خواهد کرد؟

سید جواد میری: واقعیت امر این است که با توجه به وضعیت اقتصادی که با آن مواجهه هستیم، نه تنها دانشگاه‌ها توسعه کمی پیدا نخواهند کرد، بلکه حتی دچار توسعه معکوس خواهند شد یعنی ممکن است دانشگاه‌هایی که در شهرها، روستاها و یا استان‌های کوچک هستند آرام آرام تعطیل شوند و در وضعیت انقباضی قرار بگیرند. پژوهشکده‌های کوچک در هم ادغام شوند.

 

تحریم‌های کمرشکن عملا سبب شده دخل و خرج دولت و حاکمیت با هم نخواند و لذا در ۱۰ سال آینده شاهد افزایش تعداد کمی دانشگاه‌ها نباشیم، اما باید به سمت استراتژیک فکر کردن در مورد مراکز آموزشی و دانشگاه‌ها برویم. یعنی به این بپردازیم که تعداد دانش آموختگان ما چقدر است؟ جایگاه ما در جهان چیست؟ همسایگان ما چکار می‌کنند؟ قدرت‌های بزرگ به کدام سمت می‌روند؟ باید نسبت به این موارد به صورت استراتژیک فکر کنیم و برنامه‌ریزی مناسب داشته باشیم نه اینکه با انتصاب‌ها و مصاحبه‌های انتخاب شده، افراد خود را وارد رشته‌هایی کنیم. بلکه باید در سطح کلان بیندیشیم و به دنبال برنامه کلان و استراتژیکی باشیم که در ۱۰ یا ۱۵ سال آینده یک خانه تکانی بسیار بسیار جدی در حوزه‌های مختلف، نهادها و سازمان‌های زیر نظر دولت و مشخصا دانشگاه‌ها داشته باشیم. برای مثال آموزش و پرورش ما ملغه و آشوبکده‌ای است که دانش آموزان را ۱۲ سال در مدرسه نگه می‌دارند. چنین طراحی‌ای برای ۵۰ یا ۶۰ سال پیش است. باید این برنامه را بهم بریزیم و شروع کنیم به صورت دقیق اما در شیب آرام طراحی و دیزاین جدید در باب آموزش و پرورش و رشته‌های مختلف داشته باشیم. به عبارتی باید یک غربالگری جدی اما به صورت استراتژیک در این حوزه داشته باشیم.

مجید فولادیان: شکاف مهارت و شغل یکی از پیامدها است. ادامه تولید مدرک بدون مهارت‌های قابل‌استخدام، فشار بر بازار کار و افزایش ناامیدی نسل جوان را به همراه دارد که البته نشانه‌های فعلی بیکاری فارغ‌التحصیلان هشدار می‌دهد. فرسایش اعتبار مدرک نیز یکی دیگر از پیامدها است. مزیت نسبی مدرک دانشگاهی کاهش و ارزش مهارت‌های قابل‌سنجشِ بیرون‌ دانشگاه (گواهی‌های مهارتی بین‌المللی) افزایش می‌یابد. باید به این موارد، موج ادغام‌های اجباری را نیز افزود. با کاهش تقاضا و منابع، ادغام یا تعطیلی واحدهای کم‌تقاضا سرعت می‌گیرد و نشانه‌های آن از همین امروز در سیاست‌های ادغامی دیده می‌شود. باید به تشدید خروج سرمایه انسانی نیز اشاره کرد. اگر سهم R&D و تعامل صنعت–دانشگاه افزایش نیابد، «کانال مهاجرت» از سطح نخبه به سطح نیمه‌ماهر هم گسترش می‌یابد. در نهایت باید به نابرابری منطقه‌ای نو نیز توجه کرد. به این صورت که استان‌هایی که به «هسته‌های مهارت و نوآوری» متصل نشوند، دانشگاه‌هایشان به «جزایر آموزشی بدون تقاضا» تبدیل می‌شود.