مازیار بالایی، فعال سیاسی میانهرو، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
چند روز پیش بود که علی لاریجانی در جایگاه دبیر شورای امنیت ملی چنین سخنانی را بر زبان آورد:
برخی از زعمای سیاسی کشور هنوز حساسیت و خطیر بودن موقعیت فعلی را درک نکردهاند و به راحتی با یکدیگر جدال میکنند. این موقف نیازمند گذشت و بزرگواری است. نمیگویم حق ندارند، اما گذشت زمانی معنا دارد که حقی وجود داشته باشد. در این شرایط باید از اختلافات عبور کنیم و برای تقویت انسجام ملی تلاش کنیم-نشست اصحاب علوم انسانی – تهران – ۷ آبان ۱۴۰۴
۱- این سخنان درست در زمانی بر زبان نفر اول امنیت ملی ایران جاری شد که در روزهای گذشته که بحث همکاریهای راهبردی دفاعی-امنیتی ایران با دو کشور چین و روسیه نقل محافل شده، نوعی موضعگیری و حساسیت عمدتاً بیموقع نسبت به روسها بوجود آمد.
ابتدائاً سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه در اظهارنظری بیجا و بدموقع اتهامی را به جواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه کشورمان نسبت داد، طبعاً ظریف پاسخی تند درباره اظهارات لاوروف و نقش روسها در زمان انعقاد توافق برجام ارائه کرد، سپس محمدباقر قالیباف به عنوان رئیس مجلس و از تریبون رسمی آن به ظریف و البته حسن روحانی! حمله کرد و در پایان چند تن از نمایندگان جوان و تندروی مجلس دوازدهم شروع به فحاشی و به کار بردن ادبیات زشتی خطاب به روحانی کردند! حال آنکه اصولاً رئیس جمهور اسبق ایران درباره نقشآفرینی کلیدی دولت خود در برقراری ارتباطات صمیمانه و عمیق با روسها سخن گفته بود نه علیه آنها!
۲- مساله اما کمی بغرنجتر از مقدمه بالاست. اینکه سطح نزاع به قدری بالا و میزان شکاف بین جناحهای سیاسی در داخل به قدری عمیق است که اظهارنظر یک دیپلمات خارجی میتواند آتشی را شعلهور کند که از یک طرف وزیر خارجه اسبق را به دام خود بکشد و از طرف دیگر رئیس مجلس را وادار به بیانیهخوانی از پشت جایگاه ریاست قوه مقننه کند.
از این دست اتفاقات پیش از این نیز در فضای سیاسی داخلی ایران به کرّات اتفاق افتاده است. در حالیکه مانیفست حکمرانی در دوران جمهوری اسلامی بیتوجهی به وعدهها، اظهارنظرها و … کشورهای خارجی بوده، بارها شاهد این بودیم که اظهارات بسیاری از شخصیتهای خارجی، مبنای تصمیمگیری و تفکیک در داخل کشور شده است. از اظهارات ولادیمیر کوزیچکین، مکفارلین و نیک براون تا خاطرات البرادعی و وندی شرمن، جملگی باعث بروز شکافهای سیاسی جدی و منازعات بیپایانی شده که نشان از این دارد که گویا برخی جریانهای سیاسی درون جمهوری اسلامی، اصل منافع ملی را رها کرده و به نقل قولهای اجانب شرقی و غربی استناد میکنند.
اگر قبلاً سردبیر یک روزنامه و یا چند کنشگر سیاسی داخلی از این نقل قولها استفاده میکردند و برای هم رجزی میخواندند و رای کسب میکردند و مقامات معمولاً با پختگی بیشتری با چنین اتفاقاتی مواجه میشدند، حالا وزیر اسبق خارجه و رئیس فعلی مجلس جوری در این بازی افتادند که دبیر شورای امنیت ملی مجبور به مداخله شده و همه را به آرامش دعوت میکند.
۳- تقریباً از مناظرههای انتخاباتی سال ۱۳۸۸، موضوع سیاست خارجی به دال مرکزی رقابتهای انتخاباتی تبدیل شد. هرچند پیروز آن انتخابات با شخصی کردن مسائل، هنرمندانه توانست مسیر مناظره را از مفاهیم تخصصی سیاست خارجی خارج کرده و به حواشی بیارزش شخصی بکشاند، اما رگههای تاثیر سیاست خارجی بر اصلیترین رقابت سیاست داخلی از آنجا ظهور و بروز پیدا کرد.
۴ سال بعد اما مغز رقابت انتخابات، رویکرد سیاست خارجی کاندیداها بود. دو رویکرد اصلی تعامل با غرب و ضدیت با آن در قالب دو بلوک انتخاباتی با محوریت علیاکبر ولایتی و حسن روحانی از یک سو و سعید جلیلی از سوی دیگر، باعث شده بود سایر نامزدها در این حوزه که تخصصی نداشتند ورود نکرده و تماشاگر منازعه دو مسئول پرونده هستهای ایران و وزیر ۱۶ ساله امور خارجه باشند.
در انتخابات ۱۳۹۶ حسن روحانی در شرایطی با دست پُر و کارنامه مدیریتی پربار ناشی از توافق برجام وارد رینگ مناظرات شد که حتی رقبایش نیز به کارآمد بودن برجام اذعان داشته و معترف بودند که در صورت پیروزی به این “توافق خوب” پایبند خواهند بود. در حقیقت یکی از دلایل عدم حضور سعید جلیلی(به عنوان شناسنامه مخالفان هر نوع تعامل با غرب) در آن انتخابات هم همین کارآمدی برجام و دست بالای دولت بود.
با پاره شدن برجام و خروج آمریکا از آن، صحنه غیررقابتی انتخابات ۱۴۰۰ صحنه تجمع مخالفان برجام در مقابل مدافعی ضعیف و کماطلاع از آن بود. در نتیجه مخالفان تاختند و کسی هم نبود که جوابی بدهد، هرچند بعدها دولت پیروز مرحوم رئیسی تلاشهای بسیاری برای احیای این توافق به خرج داد و نشد که نشد.
در انتخابات ۱۴۰۳ و به خصوص در دور دوم آن، منازعه سیاست خارجی، هسته اصلی بحث دو نامزد راهیافته به فینال بود. جایی که سعید جلیلی همچنان به دنبال نفی غرب بود اما مسعود پزشکیان همزمان که از مذاکره براساس سه اصل “عزت، حکمت و مصلحت” صحبت میکرد، مکرراً از جلیلی میخواست که آلترناتیو خود را برای عدم مذاکره ارائه کند(که البته به جوابی نرسید).
۴- اینکه مسائل اقتصادی و معیشتی امروز حاکم بر جامعه ایران ناشی از اقتصاد سیاسی کشور است، بر همگان واضح بوده و اینکه اقتصاد سیاسی ایران گرهی عمیق با سیاست خارجی(تحریم و جنگ) خورده نیز مبرهن است.
منطق ماجرا هم این است که موضوع سیاست خارجی به بالاترین سطح مباحث مطروحه در سطح جامعه سیاسی وارد شده و تبدیل به بحث حائز درجه اهمیت بالا شود، اما اینکه بدون توجه به منافع ملی، خصوصاً بعد از تجربه جنگ تحمیلی دوم (جنگ ۱۲ روزه) همچنان به دنبال کشاندن تفاوت دیدگاهها به تریبونهای رسمی باشیم و بر مبنای صحبت یک مقام خارجی به یکدیگر حمله کرده و شان جایگاهها را تنزل بخشیم، از آن دست نوبرانههایی است که در فضای نابالغ سیاست در ایران یافت میشود.
۵- طبع جامعه ایران در دو سطح مردم و حاکمیت در ایام پس از جنگ دوازده روزه چند مولفه جدید پیدا کرده:
الف)صبوری و انتظار و پرهیز از عجولی و نتیجهگیری
ب)پرهیز از تنش به جای استقبال از درگیری
پ)افزایش انسجام ملی و دوری از تشتت و چندپارهگی
جالبتر اینجاست که این سه مولفه در بین مردم درونیتر شده تا در بین بزرگان مملکتی! در حقیقت با حجم تورم و افزایش قیمتها همچنان مردم با رفتاری خردورزانه سکوت کرده و به انتظار تصمیم عقلاء، حاکمان و مدیرانی نشستهاند که از تریبونهای رسمی با یکدیگر سخن گفته و علیه یکدیگر بیانیه صادر میکنند!
اینجاست که فضای سیاسی نیازمند نیروهای پختهای است که سیاست را بهتر درک کرده و فراز و فرودهای آن را بشناسند، تحت تاثیر مسائل کماهمیت قرار نگرفته، از عالم منازعات سیاسی داخلی اندکی انتزاع کنند، ارتفاع گرفته و به سمت مدیریت تنش در راستای دفاع از منافع ملی حرکت کنند.
کاری که حالا علی لاریجانی به عنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی انجام میدهد و پس از احتمالاً تذکرات پشت پرده، مجبور شده از پشت تریبون و به صراحت آن را اعلام کند.
انتهای پیام