به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، شاید بتوان گفت از زمانیکه نخستین اجتماعات بشری شکل گرفته، مسئله رسانه که همان انتقال پیام از فرستنده به گیرنده است، نیز امکانپذیر شد، انتقال پیامی که روزبهروز پیشرفت کرده و شکلهای جدیدی به خود گرفت و توانست در مواقع حساس، بهویژه در زمان جنگ، به سلاحی قدرتمند در دست حاکمان تبدیل شود.
اگرچه زمان سپری شده و قرنها میگذرد، اما واقعیت این است که هنوز رسانه، شمشیری برنده است که حالا شکل و ظاهر زیباتری یافته و دلپسندتر جای خود را در میان جوامع مختلف باز میکند. رسانهای که با پیشرفت تکنولوژی به موجودی چندوجهی و زنده تبدیل شده و یکی از ارکان مهم در حکمرانی به شمار میآید.
ایران نیز در کنار دیگر کشورهای جهان از رسانه متأثر بوده و شاید در طول صد سال اخیر از معدود جوامعی به شمار آید که بارها پنجه در پنجه رسانه افکنده است، نبردی که گاهی در آن پیروز بوده و گاهی میدان را به آن واگذار کرده است. در این نبرد که در دو دهه اخیر ابعاد بیشتری به خود گرفته، کشور ایران و جمهوری اسلامی توانسته آرایش جدیدی در حوزه رسانه به خود بگیرد، چرا که در طول این دو دهه جبهه جدیدی از فعالیت دشمنان علیه خود را تجربه کرده است، دشمنانی که هژمونی خود را نه از طریق سلاحهای جنگی، که از طریق فرهنگ و رسانه به جوامع هدف خود منتقل کرده و با درآمیختن حق و باطل توانستهاند در مقاطعی جامعه ایرانی را مشوش کرده و التهابات سنگینی بیافرینند که جنبش «زن، زندگی، آزادی» نمونه اخیر آن به شمار میآید.
با این اوصاف و با علم به اینکه رسانه مسئلهای جدی به شمار میآید، این سؤال مطرح میشود که چرا با وجود رسانه ملی، شورای عالی فضای مجازی و فعالیت تعداد زیادی از رسانههای رسمی در کشور، باز هم این رسانه خارجی است که توانسته در بیشتر مواقع پیروز میدان باشد و افکار عمومی جامعه را مدیریت کند؟
در پاسخ به این پرسش شاید بتوان یک دلیل بیان کرد، و آن چیزی جز از دست رفتن مرجعیت رسانههای رسمی در جامعه به واسطه بیتوجهی مسئولان نیست. متفکران و پژوهشگران میدانند که مرجعیت رسانهای به معنای اعتماد عمومی به صحت، بیطرفی، انتشار بههنگام و اعتبار اطلاعات منتشرشده از سوی رسانههای رسمی است. در جوامعی که رسانههای رسمی مرجع تلقی میشوند، مردم اخبار و تحلیلها را از آنها دریافت کرده و بر اساس آن قضاوت یا تصمیمگیری میکنند.
در نتیجه، وقتی این مرجعیت کمرنگ شده و یا از دست برود، آن وقت اتفاقاتی نظیر سانسور و محدودیت اطلاعاتی، تکصدایی و نبود تنوع دیدگاهها، رشد شبکههای اجتماعی و رسانههای جایگزین و خطاها و تناقضهای خبری مکرر رخ میدهد. که به دنبال آن اتفاقی جز افزایش شایعه و اطلاعات نادرست (Fake News)، بحران مشروعیت و کاهش اعتماد عمومی، قطبی شدن جامعه و شکلگیری اتاقهای پژواک، تضعیف قدرت اقناع و بسیج اجتماعی دولتها و افزایش قدرت رسانههای خارجی و اپوزیسیون مجازی را نمیتوان متصور بود.
به بیان صریحتر بروز چالشهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و تبدیل شدن آنها به بستری برای ایجاد چالشهای امنیتی دیگر نتیجه به حاشیه راندن رسانههای رسمی و گرفتن مرجعیت خبری از آنهاست مانند اتفاقاتی که در استان همدان به دنبال منتشر شدن اخبار غیر رسمی و پر ابهام درباره پرونده هایی مانند کشته شدن دو نفر در تاریک دره همدان در بحبوحه جنگ 12 روزه، بحران کمبود آب، دستگیری و اعدام تبهکاری مانند علی سلامت یا حتی ماجرای تردد دانشجویان عراقی رخ داد.
آنچه انتظار میرود این است که مسئولان با تجدیدنظر و اعتماد به رسانه، مانع از افزایش این آسیب در جامعه شوند و با افزایش شفافیت و صداقت در اطلاعرسانی، احترام به استقلال حرفهای روزنامهنگاران و نهادهای رسانهای، پاسخگویی دقیق و بهنگام، تصحیح سریع خطاها و همچنین ارتقای سواد رسانهای عمومی، مرجعیت اطلاعرسانی را به رسانههای رسمی بازگردانند و مانع از جولان بلاگرها، سودجویان، انسان رسانههای معاند و رسانههای غیررسمی شوند که با انتشار اخبار غالبا غیرموثق، در آمیختن اخبار درست و غلط، زرد و جنجالی بیش از هرچیزی به دنبال پر کردن جیبهای خود هستند.
انتهای پیام/