خبرگزاری تسنیم ـ فاطمه لطف آبادی*؛ در گستره اندیشه اسلامی، نسبت میان دین و سیاست همواره محل تأمل، مناقشه و بازاندیشی بوده است. از یکسو، سنت نبوی و سیره علوی، دین را با امر اجتماعی و سیاسی درآمیخته میبیند و از سوی دیگر، جریانهایی در تاریخ معاصر کوشیدهاند تا این پیوند را گسسته و دین را به حاشیهای فردی و عبادی تقلیل دهند. در این میان، بازخوانی مواضع سید مصطفی خمینی، اندیشمند برجسته و فرزند امام خمینی، اهمیتی مضاعف دارد؛ زیرا او با نگاهی اجتهادی و ژرفنگر، در برابر دو جریان ایستاد: متحجرانی که از ورود دین به عرصه اجتماع پرهیز داشتند و سکولارهایی که خواهان حذف کامل دین از سیاست بودند.
از همین منظر، بازاندیشی در نسبت دین و سیاست، نه صرفاً یک دغدغه نظری، بلکه ضرورتی تاریخی و معرفتی در جهان اسلام است. اسلام، برخلاف بسیاری از مکاتب مدرن، دین را محدود به مناسک فردی نمیداند؛ بلکه آن را نظامی جامع برای هدایت انسان در تمام ابعاد زندگی، از جمله سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع معرفی میکند. در قرآن کریم، پیامبران الهی نهتنها مبلغان وحی، بلکه پیشوایان اجتماعیاند؛ چنانکه در آیه «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» (سوره انبیاء، آیه73)به صراحت از نقش رهبری آنان در هدایت امت سخن گفته شده است. در سنت شیعی نیز، نظریه امامت و ولایت فقیه، پیوندی بنیادین میان دین و سیاست برقرار میسازد.
از این منظر، تلاش برای جداسازی دین از عرصه سیاست، نهتنها تحریف رسالت انبیا، بلکه زمینهساز سلطه جریانهای استبدادی و استعماری بر جوامع اسلامی است. اندیشمندانی چون سید مصطفی خمینی با بهرهگیری از میراث اجتهادی حوزه و درک عمیق از تحولات زمانه، در برابر این تحجر علمی و انفعال اجتماعی ایستادند. او در درسهای خارج فقه و اصول، بهویژه در مباحث مربوط به ولایت فقیه، بر نقش اجتماعی فقیه تأکید میکرد و از نظریه امام خمینی (ره) در باب حکومت اسلامی، دفاعی علمی و عقلانی به عمل میآورد.
در نگاه او، متحجران با تأکید بر ظاهرگرایی و پرهیز از مسائل اجتماعی، مانع تحول فقه شیعه به سمت پاسخگویی به نیازهای زمانه بودند. سید مصطفی، جدایی دین از سیاست را پروژهای وارداتی و استعماری میدانست که هدف آن، تضعیف قدرت مقاومت دینی در برابر سلطهطلبی غرب بود. او معتقد بود که اسلام، بهویژه در مکتب اهل بیت، ظرفیت کامل برای اداره جامعه دارد و باید از حالت انفعالی خارج شود. در آثار علمیاش، ضمن پایبندی به اصول اجتهاد، از تحولخواهی اجتماعی دفاع میکرد و علما را به حضور فعال در عرصههای سیاسی و فرهنگی فرا میخواند.
این مواضع، نهتنها در سطح نظری، بلکه در رفتار و منش اجتماعی او نیز مشهود بود؛ چنانکه در مواجهه با جریانهای محافظهکار حوزه، همواره بر ضرورت بیداری دینی و مسئولیت اجتماعی تأکید داشت. اندیشه سید مصطفی خمینی، حلقه واسطی میان سنت اجتهادی و تحولخواهی اجتماعی بود، نگاهی که بعدها در انقلاب اسلامی ایران به بار نشست.
بازخوانی مواضع شهید سید مصطفی خمینی، نشان میدهد که دفاع از پیوند دین و سیاست، نه از سر تعصب، بلکه بر پایه عقلانیت دینی، تحلیل تاریخی و مسئولیت اجتماعی صورت گرفته است. در روزگاری که بار دیگر زمزمههای جدایی دین از عرصه عمومی شنیده میشود، بازگشت به این اندیشهها میتواند راهگشای احیای نقش دین در ساختن جامعهای عادلانه، آزاد و مقاوم باشد؛ جامعهای که نه در دام تحجر میافتد و نه در ورطه سکولاریسم، بلکه راهی میان عقلانیت دینی و عدالت اجتماعی میجوید. چنین بازخوانیای، نهتنها پاسداشت میراث فکری سید مصطفی خمینی است، بلکه گامی در جهت بازسازی هویت دینی در جهان معاصر بهشمار میآید.
*عضو تحریریه حوزه علمیه خواهران استان قم
انتهای پیام/