به گزارش گروه رسانهای شرق،
عابدین سالاری اسکر-دکتری اقتصاد، گرایش بخش عمومی: در مطالعات اقتصاد شهری، شهرها حاصل تعادل میان دو متغیر کلیدیاند: زمین و سفر. زمین نشاندهنده مکان است، سفر بیانگر زمان. در این چارچوب، شکل و فرم شهر نتیجه تصمیمهای میلیونها خانوار و بنگاه است که میان هزینه زمین و هزینه رفتوآمد تعادل برقرار میکنند. اما سیاستگذاری شهری در ایران طی دهههای اخیر عمدتا بر بعد مکانی متمرکز بوده و متغیر زمانی را نادیده گرفته است. در نتیجه، تهران در ظاهر گسترش یافته، اما از درون دچار عدم تعادل زمانی شده است.
شهر نابرابر از نظر زمان
مطالعات حملونقل تهران نشان میدهد میانگین زمان سفر روزانه شهروندان به طور تقریبی حدود ۷۰ تا 80 دقیقه است. در مناطق برخوردارتر، این زمان به طور میانگین ۴۵ دقیقه است؛ درحالیکه در مناطق جنوبی و کمبرخوردار از ۹۰ دقیقه فراتر میرود. به بیان دیگر، شهروند کمبرخوردار و فقیر روزانه ۴۵ دقیقه بیشتر از شهروند دیگر برای دسترسی به فرصتها هزینه میکند. در اقتصاد شهری، این پدیده را «فقر زمانی» مینامند: نابرابری در توزیع زمان دسترسی به خدمات، شغل و آموزش. فقر زمانی، همانقدر واقعی و اثرگذار است که فقر درآمدی، اما در سیاستگذاری شهری تهران تقریبا ناشناخته باقی مانده است.
از فقر مالی به فقر زمانی
در مدلهای کلاسیک اقتصاد شهری فرض میشود هر خانوار در نقطهای از شهر ساکن میشود که مجموع هزینه زمین و آپارتمان و سفر برای او حداقل باشد. اما در واقعیت امروز تهران، خانوارهای کمدرآمد توان مالی اقامت در نقاط کمهزینه زمانی را ندارند. نتیجه، شکلگیری الگویی از جدایی طبقاتی فضایی بر مبنای زمان است: شمال و مرکز با زمان کمتر و زمین گرانتر، جنوب و حاشیه با زمین ارزانتر اما زمان ازدسترفته بیشتر. این همان پارادوکسی است که بهرهوری شهری را پایین میآورد: نیروی کار ارزان در مکانهای دور متمرکز میشود، درحالیکه مراکز اشتغال در مناطق پرهزینه مکانی قرار دارند.
شاخص فقر زمانی؛ ابزار جدید سیاست شهری
برای سنجش این نابرابری میتوان از شاخصی استفاده کرد که در ادبیات جدید اقتصاد شهری به نام شاخص فقر زمانی شناخته میشود. این شاخص میزان زمان ازدسترفته روزانه شهروند را نسبت به سطح درآمد و دسترسی میسنجد. برآوردهای تقریبی برای تهران (بر اساس دادههای حملونقل و سکونت) نشان میدهد: در مناطق جنوبی، میانگین زمان سفر دو برابر میانگین درآمد سرانه خانوار نسبت به شمال شهر است. به عبارتی، ارزش اقتصادی زمان ازدسترفته در جنوب تهران معادل ۱۰ تا ۱۲ درصد درآمد ماهانه خانوار است. اگر چنین دادهای در شاخصهای رسمی شهر وارد شود، میتواند مبنای تخصیص عادلانه بودجه و بازطراحی سیاست حملونقل باشد.
زمان به عنوان متغیر سیاستی
در بسیاری از شهرهای پیشرفته، «زمان» به عنوان متغیر سیاستی وارد فرایند تصمیمگیری شهری شده است. الگوی «شهر ۱۵دقیقهای» در پاریس، مدل «دسترسی فشرده» در سئول و نظام «ارزیابی عدالت زمانی» در لندن، همگی نمونههایی از این رویکرد هستند. در تهران، اما هنوز سیاستگذاری حول متغیرهای سنتی چون متراژ پروژه، طول خیابان یا مساحت ساختوساز میچرخد، در حالی که معیارهای نوین حکمرانی شهری، بر زمان صرفهجوییشده شهروند تأکید دارند. از سیاستگذار باید بپرسد: هر پروژه چند دقیقه از زمان سفر مردم را کاهش میدهد؟ هر تصمیم چند دقیقه به دسترسی روزمره میافزاید؟ چنین رویکردی میتواند سیاست شهری را از کمیسازی فیزیکی به بهینهسازی زمانی منتقل کند.
پیوند زمین، زمان و عدالت
سیاستهای مالی مرتبط با زمین میتوانند به صورت مستقیم بر فقر زمانی اثر بگذارند. در مناطقی که ارزش زمین پایین است اما هزینه سفر بالا، اجرای سیاستهایی چون مالیات ارزش زمین (LVT) و بازیافت ارزش زمین (LVC) میتواند منبعی برای توسعه شبکه حملونقل عمومی و خدمات محلی فراهم کند. به این ترتیب، زمین از ابزاری برای انباشت رانت به ابزاری برای بازتوزیع زمان تبدیل میشود. این همان پیوندی است که میان اقتصاد زمین و عدالت زمانی برقرار میشود و میتواند مبنای سیاستهای بازتوسعه شهری در تهران باشد.
زمان؛ شاخص جدید حکمرانی شهری
تهران امروز از کمبود زمین و منابع رنج میبرد، اما بیشتر از این، از سوءتوزیع زمان. زمان، کمیابترین دارایی شهری است و بازگرداندن آن به شهروندان میتواند شاخصی برای ارزیابی کارآمدی مدیریت شهری باشد. گام نخست، شناخت علمی این نابرابری و نهادینهکردن شاخص فقر زمانی است. تهران اگر بخواهد به شهری کارآمد و عادلانه تبدیل شود، باید متغیر زمان را در کنار زمین، به رکن اصلی سیاست شهری بدل کند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.