شناسهٔ خبر: 75493857 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

رویکرد عقلانی آیت الله مصطفی خمینی در نسبت‌سنجی دین و جامعه

مجتهد شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی برخاسته از خاندانی بود که فقه و سیاست را دو روی یک حقیقت می‌دانستند؛ تربیت در کنار پدری چون امام‌خمینی و تحصیل در حوزه‌های علمیه قم و نجف، ایشان را با دو سنّت علمی و جهادی آشنا ساخت.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری تسنیم ـ علی رشیدی؛ نظریه ولایت‌فقیه، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مباحث در فلسفه سیاسی اسلام، در اندیشه فقهای شیعه، جایگاهی محوری دارد. از میان آنان، مجتهد شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام‌خمینی رحمةالله‌علیه، با آنکه عمر علمی و سیاسی کوتاهی یافت، اما در همان دوران محدود، به‌عنوان فقیهی نواندیش و مفسری ژرف‌نگر، در مسیر تبیین و تعمیق مبانی این نظریه، سهمی درخور توجه داشت. آثار علمی و مواضع فکری مجتهد شهید، نشان‌می‌دهد که ولایت‌فقیه در اندیشه ایشان، استمرار رسالت الهی در هدایت امّت و حفظ نظام دینی از انحراف است.

ایشان که برخاسته از خاندانی بود که فقه و سیاست را دو روی یک حقیقت می‌دانستند؛ تربیت در کنار پدری چون امام‌خمینی و تحصیل در حوزه‌های علمیه قم و نجف، ایشان را با دو سنّت علمی و جهادی آشنا ساخت.

از یک‌سو، دقت فقهی و اصولی در استنباط احکام، و از سوی دیگر، درک اجتماعی و سیاسی از مسئولیت دینی. از همین رو، مبانی اندیشه ایشان در باب ولایت‌فقیه، هم متّکی بر مباحث عمیق اصولی و فقهی است و هم ریشه در فهم تاریخی و اجتماعی از رسالت دین دارد.

از دیدگاه ایشان، ولایت‌فقیه امتداد طبیعیِ ولایت معصوم است؛ زیرا جامعه اسلامی، بدون مرجعیت دینی در امور سیاسی و اجتماعی، از هویّت اسلامی خود، تُهی می‌شود. ایشان معتقد است همان‌گونه که خداوند برای هدایت بشر، پیامبران و اوصیای ایشان را به ولایت منصوب کرده است، در عصر غیبت نیز عقل و شرع اقتضا دارد که رهبریِ امّت، به فقیه جامع‌الشرایط سپرده شود؛ فقیهی که از عدالت، علم و بینش اجتماعی برخوردار باشد و بتواند نظام دینی را در برابر انحطاط، حفظ کند. در آثار شهید، به‌ویژه در حاشیه‌ها و یادداشت‌های علمیِ ایشان، بر متون فقهی و اصولی، این باور بارها تکرار شده است که فقیه نه صرفاً فتوا دهنده و قاضی، بلکه «ولیّ امر» در جامعه دینی است. ولایت‌فقیه در دیدگاه مجتهد شهید، در حقیقت، بُعد اجراییِ فقه است.

فقه اسلامی تنها زمانی معنا و کارکرد واقعی خود را می‌یابد که بتواند در حیات اجتماعی تحقق پیدا کند و فقیه عادل، به‌عنوان مرجع شناخت احکام الهی، موظف است نه تنها به تبیین حکم، بلکه به اقامه آن در عرصه اجتماع بپردازد. ایشان با توجه به چنین دیدگاهی، جدایی دین از سیاست را، انکار کارکرد تاریخی اسلام می‌دانست؛ زیرا به باور ایشان، پیامبر اکرم و ائمه معصومین، حاکمان و مدیران جامعه دینی بوده‌اند. بدین ترتیب، هر قرائتی که دین را به عبادات فردی محدود کند، در واقع با روح توحید و رسالت انبیا، ناسازگار است. یکی از ویژگی‌های برجسته اندیشه شهید مصطفی خمینی درباره ولایت‌فقیه، تأکید ایشان بر «مشروعیّت الهی و مقبولیّت مردمی» است. ایشان با تحلیل عقلانی از مبانی ولایت، بر این نکته تأکید می‌کنند که مشروعیت، از ناحیه نصب عام الهی برای فقیهان جامع‌الشرایط حاصل می‌شود، اما فعلیّت این ولایت، به پذیرش و همراهی امّت وابسته‌است. در این نگاه، که مردم بستر تحقق آن هستند، فقیه، در مقام ولایت، مأمور به اجرای احکام الهی است، اما تحقق بیرونی این مأموریت بدون پذیرش و حمایت جامعه ممکن نیست. این تحلیل نشان‌دهنده رویکرد واقع‌گرایانه مجتهد شهید، به نسبت دین و جامعه است.

از سوی دیگر، در دیدگاه شهید مصطفی خمینی، ولایت‌فقیه تنها به اداره حکومت محدود نمی‌شود؛ بلکه شامل نظارت بر سلامت فکری و فرهنگی جامعه نیز هست. ایشان بر این باور بود که فقیه باید در برابر انحراف‌های فکری، فرهنگی و اخلاقی جامعه احساس مسئولیت کند، زیرا کارکرد اصلی ولایت، هدایت و اصلاح امت است. از این رو، فقیه باید آگاه به زمان، متصل به نیازهای جامعه و شجاع در تصمیم‌گیری باشد. ایشان از فقیهی سخن می‌گوید که در برابر ظلم و استبداد سکوت نمی‌کند و عدالت را در ساحت عمل اجتماعی می‌جوید. در آثار به‌جا مانده از شهید، از جمله یادداشت‌های تفسیری و مباحث اصولی، نوعی نقد پنهان به ساختارهای سکولار و سلطنتی پهلوی نیز، دیده ‌می‌شود. ایشان، همچون پدر بزرگوارشان، حکومت‌های غیردینی را فاقد مشروعیت می‌دانستند. این دیدگاه، در بستر تاریخی پیش از انقلاب اسلامی، نوعی موضع‌گیری فکری و سیاسی شجاعانه محسوب می‌شد؛ زیرا در زمانی مطرح می‌گردید که بسیاری از عالمان، به‌دلیل فشار حکومت پهلوی، از ورود به مباحث سیاسی پرهیز می‌کردند.

در کنار این مبانی نظری، شهید مصطفی خمینی به لوازم اخلاقی ولایت نیز توجه داشتند. ایشان معتقد بودند که فقیه، پیش از هر چیز، باید از قید دنیا و مقام رها باشد؛ زیرا ولایت بدون زهد و تقوا، به استبداد دینی می‌انجامد. از همین رو، در آثارشان بر «عدالت نفسانی» و «ورع فقهی» به‌عنوان شروط اساسی ولایت تأکید می‌کنند. چنین دیدگاهی، ولایت‌فقیه را از تبدیل شدن به سلطه‌ای خشک و صوری بازمی‌دارد و آن را به مسئولیتی الهی و اخلاقی بدل می‌سازد.

با نگاهی کلی، می‌توان گفت اندیشه شهید سید مصطفی خمینی درباره ولایت‌فقیه، حلقه واسطی میان فقه سنتی و نظریه سیاسی امام‌خمینی است. یعنی از یک‌سو به مبانی کلاسیک فقهی و اصولی وفادارند و از سوی دیگر، درک زمان‌مند و اجتماعی از دین دارند. همین جامع‌نگری، اندیشه ایشان را به پُلی میان سنت و نوگرایی بدل می‌سازد. به‌درستی می‌توان گفت که بسیاری از مقدمات نظری و مبانی استدلالی که بعدها در نظریه ولایت مطلقه فقیه نزد امام‌خمینی(ره) تبیین شد، در آثار شهید مصطفی، به‌صورت بالقوه وجود داشت.

انتهای پیام/