حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با اشاره به اینکه یکی از کارهای بسیار پسندیده حوزه علمیه قم همین بزرگداشتی است که حقا جای آن خالی بود، فرمودند: مرحوم آقای نائینی یک روزی فضای نجف را پُر کرده بود از حرف و فکر خود، بعد بکلی ایشان از حوزه کار و فکر و اشتهار علمی تقریبا متروک ماند و کمتر به ایشان پرداخته شد. خب در قم چرا، ما دیده بودیم که بزرگان قم از ایشان تجلیل میکردند، شاگردان ایشان هم که خب در نجف [جزو] مراجع بودند؛ لکن به خود آقای نائینی (رضوانالله علیه) با آن خصوصیات، کمتر پرداخته میشد. شما حالا دارید میپردازید؛ انشاءالله ابعاد علمی و عملی و سیاسی ایشان روشن بشود.
ایشان، مرحوم آقای نائینی را یکی از استوانههای رفیع حوزه کهن نجف دانستند و گفتند: خصوصیت مهم ایشان در جنبه تخصصی ایشان که همان علم فقه و بخصوص اصول است، «شاکلهسازی» است؛ یعنی ایشان مبانی اصولی را با یک شاکله جدیدی، با یک فکر نویی، با یک نظم نوینی، با مقدمهسازیهایی درباره هر مطلب بیان میکنند. این در کتابها و آثار فقها و اصولیینِ قبل از ایشان کمتر دیده شده؛ یعنی بنده یادم نمیآید کسی را اینجور مرتب و منظم؛ مثلا وارد هر مسألهای که میشوند، این مسأله را با مقدماتی، با یک ترتیبی، با یک نظمی پیش میبرند و تمام میکنند؛ یعنی کاملا شستهرُفته. شاید علت هجوم طلاب و فضلا به درس ایشان که خب درس درجه یک نجف بعد از زمان مرحوم آخوند بوده، یکی همین نظم فکری ایشان، نظم علمی ایشان و بیان رسای ایشان است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: حقا و انصافا، نوآوریهای ایشان در مبانی اصولی فوقالعاده است، بسیار است. نوآوریهایی که ایشان در مباحث مختلف اصول دارند، تعدادش از لحاظ کمّی بسیار زیاد است؛ چه حرفهای مرحوم شیخ انصاری که ایشان تبیین کردهاند، بیان کردهاند، چه مطالبی که خودشان در مسائل مختلف اصولی بیان کردهاند که اینها درخور بحث علمی است. به نظر من یکی از خصوصیات مهم مرحوم آقای نائینی، تربیت شاگرد است. در آن سالهایی که مثلا بنده در ذهنم هست، سالهای حدود ۷۷ قمری، به نظرم تقریبا همه مراجع موجود آن روز نجف شاگردهای ایشان بودند؛ از آقای خویی و مرحوم آقای حکیم و مرحوم آسید عبدالهادی و دیگرانی که حالا آن وقت و آن زمان بودند، [مثل] مرحوم آمیرزا باقر زنجانی یا آشیخ حسین حلّی، مرحوم آمیرزا حسن بجنوردی و دیگران، این بزرگان و برجستگان همه شاگردهای آقای نائینی بودند. حالا بعضی البته در انتساب علمیشان به بعضی از بزرگان دیگر هم اسم برده میشد، مثل مرحوم آقای حکیم که خب ایشان جزو برجستگان شاگردان آقا ضیاء هم هست، لکن عمده این بزرگان، مراجع، این شخصیتها، شاگردهای مرحوم آقای نائینی بودند. حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر شخصیت استثنائی آیتالله نائینی ادامه دادند: آقای نائینی اندیشه سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیهالاُمّه واقعا مظلوم واقع شده. خدا رحمت کند مرحوم آقای طالقانی را که این کتاب را تجدیدچاپ کردند وَالّا آن چاپ قبلی این کتاب که شنیدیم معروف است که جمع کرده بودند، آن یک چاپ خیلی منحطّ عقبماندهای بود. ایشان چاپ کردند و پاورقی زدند و کارهایی مانند اینها کردند ولی تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی که کتاب مهمی است.
حضرت آیتالله خامنهای، اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی بر پایه ولایت در مقابل استبداد را از ارکان اندیشه سیاسی علامه نائینی خواندند و افزودند: ایشان معتقد به تشکیل حکومت اسلامیاند؛ یعنی این خودش یک فکر است که باید حکومت اسلامی تشکیل بشود. البته ایشان شکل حکومت را معین نمیکنند اما در اینکه باید حکومت اسلامی تشکیل بشود، در بیاناتشان در تنبیهالاُمّه تصریح دارند. از نظر ایشان نقطه اصلی این حکومت اسلامی، مسأله «ولایت» است؛ ایشان تعبیر میکنند به حکومت ولایتیه، در مقابل مالکیت استبدادیه؛ به نظرم یک تعبیر اینجوری دارند که ایشان در مقابل حکومت استبدادیه، مالکیت استبدادیه، حکومت ولائیه، حکومت اسلامی ولائیه بیان میکند؛ یعنی شکل حکومت، محتوا و مغز حکومت عبارت است از «ولایت» که این خودش یک مسأله خیلی مهمی است و جای حرف فراوان دارد؛ ایشان این را تصریح کردند.
رهبرمعظم انقلاب در توضیح اعتقاد مرحوم نائینی به مسأله «نظارت ملّی» فرموند: ایشان معتقدند که بایستی حکومت تحت نظارت باشد؛ تمام مسئولان مسئولیت دارند و باید تحت نظارت قرار بگیرند. خب، چه کسی اینها را تحت نظارت قرار بدهد؟ به تعبیر ایشان «مجلس مبعوثان» که قانونگذار است. علیالقاعده «مجلس مبعوثان» مثلا منطبق میشود با مجلس شورا یا یک چنین چیزی. مجلس مبعوثان را چه کسی تشکیل میدهد؟ مردم تشکیل میدهند؛ یعنی مردم میروند انتخابات میکنند و مجلس مبعوثان تشکیل میشود؛ بعد مجلس مبعوثان قانونگذاری میکند لکن آن قانونگذاری اعتبار ندارد، مادامی که مورد تأیید علمای برجسته دینی قرار نگیرد؛ یعنی شورای نگهبان. ایشان اینجوری بیان میکنند. ایشان تصریح میکنند که قانون مجلس مبعوثان اعتبار ندارد تا وقتی که مورد تأیید علمای دین و فقهای اسلامی قرار بگیرد.
خب، این مجلس مبعوثان را باید مردم انتخاب کنند؛ میگویند که انتخابات مردم واجب است، به مناسبت مقدمه واجب بودن؛ این تعبیر «مقدمه واجب» را ایشان ذکر میکنند و میگویند مقدمه واجب است، پس بنابراین این انتخابات مثلا واجب است و ایشان به امر به معروف و نهی از منکر، محاسبه، مسئولیت کامله و به این چیزها تکیه میکنند.
ایشان چارچوب مورد نظر علامه نائینی یعنی تشکیل حکومتی اسلامی و مردمی را به تعبیر امروزی همان جمهوری اسلامی خواندند و عنوان کردند: یعنی شما ملاحظه کنید که ایشان حکومتی را ترسیم میکنند و بهاصطلاح ارائه میدهند به عنوان اندیشه سیاسی که اولا حکومت است؛ قدرت است، ثانیا منبعث از مردم است؛ مردم انتخاب میکنند و ثالثا منطبق بر مفاهیم دینی و احکام الهی و شرعی است؛ یعنی بدون آن معنی ندارد، یعنی یک حکومت اسلامی و مردمی. اگر چنانچه بخواهیم به تعبیر امروز این حکومت اسلامی و مردمی را بیان کنیم، میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» [یعنی] مردمی است، «اسلامی» هم اسلامی است. البته ایشان هیچ نزدیک به اینجور تعبیرات نمیشوند و [اینجوری] بیان نمیکنند لکن حرف [ایشان] این است: حکومتی تشکیل میشود با یک عدهای از متدینین و مردم صالح و مؤمن، با انتخاب مردم و با نظارت شدید مردم؛ و مسئولین هر بخشی معین میشوند که پاسخگو هستند و باید به سؤالات جواب بدهند، و آن مبعوثان هم باید قانون وضع کنند، و این قانون هم بدون رعایت علمای دین اعتبار ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای درخصوص علت جمعآوری کتاب «تنبیهُ الاُمه» به دست خود میرزای نائینی گفتند: خیلی سادهلوحانه است که کسی خیال کند یک فقیهی با این اقتدار فقهی، با این قوت استدلال، کتابی مینویسد، بعد آنقدر از نظرش برمیگردد که کتاب را جمع میکند! این اصلا معنی ندارد. فقها نظرات فقهیشان عوض میشود، تغییر میکند، [اما] اینکه کتاب را جمع کنند، یک علت دیگر دارد. علت این است که آن مشروطهای که در نجف منعکس شده بود و مرحوم آخوند همه آبرویش را پای آن گذاشت ـ یا مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و بعضی دیگر ـ چیزی بود غیر از آنچه واقع شد. اصلا اسم «مشروطه» هم مطرح نبود؛ آنچه آنها دنبالش بودند، حکومت عدالت بود، رفع استبداد بود، مقابله و مبارزه با استبداد بود. کلمه «مشروطه» و مانند آن را انگلیسها آوردند؛ هم اسم را انگلیسها آوردند، هم رفتار را انگلیسها ترسیم کردند. خب کاری که انگلیسها بکنند، معلوم است به کجا میرسد؛ میافتد به اختلافات و دعواهای گوناگون، بعد میرسد به آن جایی که مثل شیخ فضلالله را به دار میکشند، مثل مرحوم آسیدعبدالله بهبهانی را ترور میکنند و امثال ستارخان و باقرخان را آنجور نابود میکنند ــ ستارخان را یک جور، باقرخان را یک جور ــ اینها وقتی که منعکس میشود به نجف، آن وقت اینها از حمایت کردن از این واقعه پشیمان میشوند. به نظر من، مرحوم آقای نائینی در این مرحله قرار گرفت. دید با کتابِ علمی فقهی مستدلّ خودش به چیزی کمک کرده که آن چیز را قبول ندارد، با آن چیز باید مبارزه کند و آن همان مشروطهای بود که انگلیسها در ایران به وجود آوردند و مجلسی بود که آنها تشکیل دادند و حوادثی بود که به دنبال آن به وجود آمد، مثل شهادت مرحوم شیخ فضلالله نوری و امثال اینها. رهبرمعظم انقلاب در پایان برای دستاندرکاران همایش بینالمللی علامه میرزای نائینی(ره) آرزوی موفقیت کردند.
در این دیدار، آیتالله اعرافی، مدیر حوزههای علمیه گزارشی از برنامهها و فعالیتهای همایش بینالمللی بزرگداشت علامه نائینی بیان کرد.
ایشان، مرحوم آقای نائینی را یکی از استوانههای رفیع حوزه کهن نجف دانستند و گفتند: خصوصیت مهم ایشان در جنبه تخصصی ایشان که همان علم فقه و بخصوص اصول است، «شاکلهسازی» است؛ یعنی ایشان مبانی اصولی را با یک شاکله جدیدی، با یک فکر نویی، با یک نظم نوینی، با مقدمهسازیهایی درباره هر مطلب بیان میکنند. این در کتابها و آثار فقها و اصولیینِ قبل از ایشان کمتر دیده شده؛ یعنی بنده یادم نمیآید کسی را اینجور مرتب و منظم؛ مثلا وارد هر مسألهای که میشوند، این مسأله را با مقدماتی، با یک ترتیبی، با یک نظمی پیش میبرند و تمام میکنند؛ یعنی کاملا شستهرُفته. شاید علت هجوم طلاب و فضلا به درس ایشان که خب درس درجه یک نجف بعد از زمان مرحوم آخوند بوده، یکی همین نظم فکری ایشان، نظم علمی ایشان و بیان رسای ایشان است.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: حقا و انصافا، نوآوریهای ایشان در مبانی اصولی فوقالعاده است، بسیار است. نوآوریهایی که ایشان در مباحث مختلف اصول دارند، تعدادش از لحاظ کمّی بسیار زیاد است؛ چه حرفهای مرحوم شیخ انصاری که ایشان تبیین کردهاند، بیان کردهاند، چه مطالبی که خودشان در مسائل مختلف اصولی بیان کردهاند که اینها درخور بحث علمی است. به نظر من یکی از خصوصیات مهم مرحوم آقای نائینی، تربیت شاگرد است. در آن سالهایی که مثلا بنده در ذهنم هست، سالهای حدود ۷۷ قمری، به نظرم تقریبا همه مراجع موجود آن روز نجف شاگردهای ایشان بودند؛ از آقای خویی و مرحوم آقای حکیم و مرحوم آسید عبدالهادی و دیگرانی که حالا آن وقت و آن زمان بودند، [مثل] مرحوم آمیرزا باقر زنجانی یا آشیخ حسین حلّی، مرحوم آمیرزا حسن بجنوردی و دیگران، این بزرگان و برجستگان همه شاگردهای آقای نائینی بودند. حالا بعضی البته در انتساب علمیشان به بعضی از بزرگان دیگر هم اسم برده میشد، مثل مرحوم آقای حکیم که خب ایشان جزو برجستگان شاگردان آقا ضیاء هم هست، لکن عمده این بزرگان، مراجع، این شخصیتها، شاگردهای مرحوم آقای نائینی بودند. حضرت آیتالله خامنهای با تاکید بر شخصیت استثنائی آیتالله نائینی ادامه دادند: آقای نائینی اندیشه سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت. این تنبیهالاُمّه واقعا مظلوم واقع شده. خدا رحمت کند مرحوم آقای طالقانی را که این کتاب را تجدیدچاپ کردند وَالّا آن چاپ قبلی این کتاب که شنیدیم معروف است که جمع کرده بودند، آن یک چاپ خیلی منحطّ عقبماندهای بود. ایشان چاپ کردند و پاورقی زدند و کارهایی مانند اینها کردند ولی تا الان هم این کتاب هنوز همچنان مهجور است در حالی که کتاب مهمی است.
حضرت آیتالله خامنهای، اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی بر پایه ولایت در مقابل استبداد را از ارکان اندیشه سیاسی علامه نائینی خواندند و افزودند: ایشان معتقد به تشکیل حکومت اسلامیاند؛ یعنی این خودش یک فکر است که باید حکومت اسلامی تشکیل بشود. البته ایشان شکل حکومت را معین نمیکنند اما در اینکه باید حکومت اسلامی تشکیل بشود، در بیاناتشان در تنبیهالاُمّه تصریح دارند. از نظر ایشان نقطه اصلی این حکومت اسلامی، مسأله «ولایت» است؛ ایشان تعبیر میکنند به حکومت ولایتیه، در مقابل مالکیت استبدادیه؛ به نظرم یک تعبیر اینجوری دارند که ایشان در مقابل حکومت استبدادیه، مالکیت استبدادیه، حکومت ولائیه، حکومت اسلامی ولائیه بیان میکند؛ یعنی شکل حکومت، محتوا و مغز حکومت عبارت است از «ولایت» که این خودش یک مسأله خیلی مهمی است و جای حرف فراوان دارد؛ ایشان این را تصریح کردند.
رهبرمعظم انقلاب در توضیح اعتقاد مرحوم نائینی به مسأله «نظارت ملّی» فرموند: ایشان معتقدند که بایستی حکومت تحت نظارت باشد؛ تمام مسئولان مسئولیت دارند و باید تحت نظارت قرار بگیرند. خب، چه کسی اینها را تحت نظارت قرار بدهد؟ به تعبیر ایشان «مجلس مبعوثان» که قانونگذار است. علیالقاعده «مجلس مبعوثان» مثلا منطبق میشود با مجلس شورا یا یک چنین چیزی. مجلس مبعوثان را چه کسی تشکیل میدهد؟ مردم تشکیل میدهند؛ یعنی مردم میروند انتخابات میکنند و مجلس مبعوثان تشکیل میشود؛ بعد مجلس مبعوثان قانونگذاری میکند لکن آن قانونگذاری اعتبار ندارد، مادامی که مورد تأیید علمای برجسته دینی قرار نگیرد؛ یعنی شورای نگهبان. ایشان اینجوری بیان میکنند. ایشان تصریح میکنند که قانون مجلس مبعوثان اعتبار ندارد تا وقتی که مورد تأیید علمای دین و فقهای اسلامی قرار بگیرد.
خب، این مجلس مبعوثان را باید مردم انتخاب کنند؛ میگویند که انتخابات مردم واجب است، به مناسبت مقدمه واجب بودن؛ این تعبیر «مقدمه واجب» را ایشان ذکر میکنند و میگویند مقدمه واجب است، پس بنابراین این انتخابات مثلا واجب است و ایشان به امر به معروف و نهی از منکر، محاسبه، مسئولیت کامله و به این چیزها تکیه میکنند.
ایشان چارچوب مورد نظر علامه نائینی یعنی تشکیل حکومتی اسلامی و مردمی را به تعبیر امروزی همان جمهوری اسلامی خواندند و عنوان کردند: یعنی شما ملاحظه کنید که ایشان حکومتی را ترسیم میکنند و بهاصطلاح ارائه میدهند به عنوان اندیشه سیاسی که اولا حکومت است؛ قدرت است، ثانیا منبعث از مردم است؛ مردم انتخاب میکنند و ثالثا منطبق بر مفاهیم دینی و احکام الهی و شرعی است؛ یعنی بدون آن معنی ندارد، یعنی یک حکومت اسلامی و مردمی. اگر چنانچه بخواهیم به تعبیر امروز این حکومت اسلامی و مردمی را بیان کنیم، میشود «جمهوری اسلامی». «جمهوری» [یعنی] مردمی است، «اسلامی» هم اسلامی است. البته ایشان هیچ نزدیک به اینجور تعبیرات نمیشوند و [اینجوری] بیان نمیکنند لکن حرف [ایشان] این است: حکومتی تشکیل میشود با یک عدهای از متدینین و مردم صالح و مؤمن، با انتخاب مردم و با نظارت شدید مردم؛ و مسئولین هر بخشی معین میشوند که پاسخگو هستند و باید به سؤالات جواب بدهند، و آن مبعوثان هم باید قانون وضع کنند، و این قانون هم بدون رعایت علمای دین اعتبار ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای درخصوص علت جمعآوری کتاب «تنبیهُ الاُمه» به دست خود میرزای نائینی گفتند: خیلی سادهلوحانه است که کسی خیال کند یک فقیهی با این اقتدار فقهی، با این قوت استدلال، کتابی مینویسد، بعد آنقدر از نظرش برمیگردد که کتاب را جمع میکند! این اصلا معنی ندارد. فقها نظرات فقهیشان عوض میشود، تغییر میکند، [اما] اینکه کتاب را جمع کنند، یک علت دیگر دارد. علت این است که آن مشروطهای که در نجف منعکس شده بود و مرحوم آخوند همه آبرویش را پای آن گذاشت ـ یا مرحوم آشیخ عبدالله مازندرانی و بعضی دیگر ـ چیزی بود غیر از آنچه واقع شد. اصلا اسم «مشروطه» هم مطرح نبود؛ آنچه آنها دنبالش بودند، حکومت عدالت بود، رفع استبداد بود، مقابله و مبارزه با استبداد بود. کلمه «مشروطه» و مانند آن را انگلیسها آوردند؛ هم اسم را انگلیسها آوردند، هم رفتار را انگلیسها ترسیم کردند. خب کاری که انگلیسها بکنند، معلوم است به کجا میرسد؛ میافتد به اختلافات و دعواهای گوناگون، بعد میرسد به آن جایی که مثل شیخ فضلالله را به دار میکشند، مثل مرحوم آسیدعبدالله بهبهانی را ترور میکنند و امثال ستارخان و باقرخان را آنجور نابود میکنند ــ ستارخان را یک جور، باقرخان را یک جور ــ اینها وقتی که منعکس میشود به نجف، آن وقت اینها از حمایت کردن از این واقعه پشیمان میشوند. به نظر من، مرحوم آقای نائینی در این مرحله قرار گرفت. دید با کتابِ علمی فقهی مستدلّ خودش به چیزی کمک کرده که آن چیز را قبول ندارد، با آن چیز باید مبارزه کند و آن همان مشروطهای بود که انگلیسها در ایران به وجود آوردند و مجلسی بود که آنها تشکیل دادند و حوادثی بود که به دنبال آن به وجود آمد، مثل شهادت مرحوم شیخ فضلالله نوری و امثال اینها. رهبرمعظم انقلاب در پایان برای دستاندرکاران همایش بینالمللی علامه میرزای نائینی(ره) آرزوی موفقیت کردند.
در این دیدار، آیتالله اعرافی، مدیر حوزههای علمیه گزارشی از برنامهها و فعالیتهای همایش بینالمللی بزرگداشت علامه نائینی بیان کرد.