شناسهٔ خبر: 75454266 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: تقریب | لینک خبر

توافق آتش‌بس غزه در شرم الشیخ؛ مانوری برای بازآرایی نفوذ قدرت‌ها در خاورمیانه

توافق آتش‌بس بین جنبش حماس و رژیم صهیونیستی رسماً در شرم‌الشیخ مصر امضا شد؛ قابل توجه اینکه هیچ یک از طرفین درگیری در این مراسم حضور نداشتند. با این حال، ترامپ پیش از این از سرزمین‌های اشغالی بازدید و توافقنامه‌ای نیز امضا کرده بود.

صاحب‌خبر - به گزارش حوزه سیاست و اقتصاد خبرگزاری تقریب،علی معروفی آرانی، پژوهشگر حوزه صهیونیسم و یهودیت در یادداشتی با عنوان «آنکه در شرم‌الشیخ نبود، پشتوانه جبهه مقاومت بود»  نوشت: توافق آتش‌بس در غزه میان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) و رژیم صهیونیستی، همواره یکی از بحرانی‌ترین نقاط در خاورمیانه بوده است. این توافقات، که اغلب تحت فشار بین‌المللی و با میانجی‌گری‌های پیچیده صورت می‌گیرد، نه تنها به معنای توقف درگیری‌های نظامی، بلکه بازتابی از توازن قوا و تحولات ژئوپلیتیک منطقه است. شهر شرم الشیخ مصر، با موقعیت استراتژیک خود در شبه جزیره سینا و نزدیکی به غزه و گذرگاه رفح، به طور سنتی به عنوان یک مکان محوری برای مذاکرات پشت پرده و اعلامیه‌های رسمی در خصوص مسائل مربوط به فلسطین و امنیت مرزی مطرح بوده است.

توافق شرم‌الشیخ، فارغ از جزئیات فنی نظامی آن، یک رویداد دیپلماتیک با دامنه تأثیر گسترده بود. این توافق نه تنها برای کنترل درگیری‌های فوری در غزه حیاتی بود، بلکه به عنوان کاتالیزوری برای پیشبرد دستور کارهای سیاسی بزرگ‌تری در منطقه عمل کرد که توسط بازیگران قدرتمندی هدایت می‌شد. اهمیت این مکان در میزبانی از بازیگران مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی بود که هر کدام اهداف خاصی را در این توافق دنبال می‌کردند.

اهمیت حضور قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای

مذاکرات و توافقات آتش‌بس در غزه به ندرت تنها میان طرفین درگیر (اسرائیل و حماس) صورت می‌گیرد. این توافقات نیازمند تضمین‌های اجرایی و سیاسی از سوی قدرت‌های بزرگ و کشورهای همسایه است. در چارچوب توافق شرم الشیخ، شاهد حضور چشمگیر نمایندگان قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بودیم:

میانجی‌گران سنتی: مصر، به عنوان همسایه اصلی غزه و کنترل‌کننده گذرگاه رفح، همواره نقش کلیدی را ایفا می‌کند. قطر نیز با روابط مستقیمی که با حماس دارد، نقش مهمی در تسهیل مذاکرات و تأمین منابع مالی ایفا کرد.

کشورهای تأثیرگذار: ترکیه، با توجه به نفوذ خود در میان گروه‌های فلسطینی و روابطش با غرب، حضوری مهم داشت. همچنین، حضور نمایندگان کشورهای اروپایی نشان‌دهنده تلاش اتحادیه اروپا برای حفظ ثبات در مرزهای جنوبی خود بود.

نقش ایالات متحده: حضور یا تأثیرگذاری آمریکا در این توافقات غیرقابل انکار است. واشنگتن معمولاً به عنوان ضامن اصلی اجرای آتش‌بس‌ها و تأمین‌کننده حمایت‌های سیاسی و امنیتی برای اسرائیل عمل می‌کند.

این ترکیب از بازیگران نشان می‌دهد که توافق شرم‌الشیخ صرفاً یک توافق نظامی نبود، بلکه یک پروژه دیپلماتیک چندجانبه بود که هدف آن تنظیم مجدد روابط منطقه‌ای تحت نظارت قدرت‌های خارجی بود.

 تحلیل نقش دونالد ترامپ و ایالات متحده

دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا، با رویکردی متفاوت نسبت به خاورمیانه، به طور خاص بر تلاش برای «معاملات بزرگ و تغییر نظم منطقه‌ای» متمرکز بود. حضور ترامپ و دولت او در روند توافق شرم‌الشیخ یک نقطه عطف محسوب می‌شود.

سفر ترامپ به منطقه، از جمله بیت‌المقدس و سپس شرم الشیخ، صرفاً یک سفر تشریفاتی نبود. این سفر در راستای پروژه کلان‌تری انجام شد که هدف آن تثبیت یک «معماری امنیتی جدید» در خاورمیانه بود. این معماری امنیتی بر پایه اتحاد غیررسمی یا رسمی کشورهای عربی با اسرائیل در برابر تهدیدات مشترک (به‌ویژه ایران) پایه‌گذاری شده بود. توافق آتش‌بس غزه، در این چهارچوب، به عنوان یک گام عملی برای نشان دادن توانایی مدیریت بحران از سوی ائتلاف جدید تعریف می‌شد.

دولت ترامپ آتش‌بس غزه را به عنوان یک ابزار برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود می‌دید. از منظر واشنگتن، مدیریت بحران غزه از طریق توافق شرم‌الشیخ، می‌توانست به تثبیت محیط امنیتی منطقه‌ای کمک کند و مسیر را برای عادی‌سازی روابط گسترده‌تر میان اسرائیل و کشورهای عربی هموار سازد. این آتش‌بس باید به عنوان یک «پروژه قابل مدیریت» به جهان معرفی می‌شد که نشان دهد دولت ترامپ قادر است ثبات را حتی در مناطق پرتنش برقرار کند.

 تفسیر نحوه مدیریت بحران توسط واشنگتن

نگاه ترامپ به این توافق، نه صرفاً به عنوان یک توقف خونریزی، بلکه به عنوان یک «جشن دیپلماتیک» بود. این توافق باید زمینه‌ساز «به صف کردن» کشورهای عربی در برابر ایران و تثبیت موقعیت اسرائیل به عنوان یک بازیگر پایدار در منطقه می‌بود. ترامپ و تیمش تلاش کردند تا اطمینان حاصل کنند که این توافق مطابق با منافع بلندمدت ایالات متحده و متحدان منطقه‌ای‌اش پیش برود، حتی اگر به معنای نادیده گرفتن برخی از مطالبات اصلی فلسطینیان باشد. تمرکز بر آتش‌بس و نه حل بنیادین مسئله فلسطین، نشان از رویکرد «نگهداری وضعیت موجود» تحت نظارت آمریکا داشت.

جای خالی جمهوری اسلامی ایران به عنوان تضمین‌گر اصلی

غیبت ایران؛ پیامدهای ژئوپلیتیک
۱. بررسی غیبت ایران در توافق شرم‌الشیخ
یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های توافق آتش‌بس غزه در شرم‌الشیخ، غیبت آشکار و رسمی جمهوری اسلامی ایران بود. این غیبت در تضاد کامل با نقش محوری ایران در حمایت‌های ایدئولوژیک، مالی و نظامی از جنبش حماس و سایر گروه‌های مقاومت فلسطینی قرار دارد. حماس، به عنوان یکی از بازیگران اصلی درگیر در منازعه، بخشی از محور مقاومت به رهبری ایران تلقی می‌شود.

چرایی غیبت: عدم حضور ایران در این نشست، پیامدهای چندلایه‌ای داشت:

سیاست خارجی اصولی ایران: جمهوری اسلامی ایران اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناسد و هرگونه سازش یا توافق مستقیم یا غیرمستقیم با آن را مردود می‌داند. حضور در میز مذاکره‌ای که هدف آن تثبیت آتش‌بس با اسرائیل باشد، با اصول بنیادین سیاست خارجی ایران در تضاد است.

فرآیند میانجی‌گری غرب‌محور: توافق شرم الشیخ تحت هدایت و نظارت قدرت‌های غربی و میانجی‌های منطقه تعریف شده بود که اساساً بر محوریت ائتلاف ضدایرانی متمرکز بودند. ایران در این معادله تعریف نشده و حضور آن می‌توانست به تضعیف چارچوب کلی مورد نظر برگزارکنندگان منجر شود.

تحلیل دلایل غیبت و محدودیت‌های دایره حضور
دلایل غیبت ایران را می‌توان در دو سطح تحلیل کرد: موضع‌گیری استراتژیک ایران و ساختار توافق.

سیاست خارجی ایران و عدم شناسایی اسرائیل

ایران موضعی کاملاً متفاوت با کشورهایی مانند مصر، اردن یا حتی برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارد که در فرآیندهای صلح شرکت کرده‌اند. ایران، "آرمان فلسطین" را نه به عنوان یک مسئله قابل مذاکره در چارچوب‌های کنونی، بلکه به عنوان یک پروژه "آزادسازی" می‌داند. هرگونه توافق آتش‌بس با اسرائیل، که غالباً به نفع طرف مقابل تمام می‌شود یا صرفاً به تعلیق درگیری‌ها می‌انجامد، از دید تهران فاقد مشروعیت است.

نقش میانجی‌ها و محدودیت‌های دایره حضور

میانجی‌گری‌ها در شرم الشیخ با هدف ایجاد یک "ائتلاف منطقه‌ای پایدار" برای مدیریت بحران غزه انجام شد. این ائتلاف عمدتاً شامل کشورهای مورد وثوق آمریکا و غرب بود. حضور ایران در چنین نشستی به معنای پذیرش چارچوب‌های دیپلماتیک غرب‌محور بود. واشنگتن و متحدان منطقه‌ای‌اش عمداً دایره حضور را به کشورهایی محدود کردند که در طرح‌های صلح آن‌ها نقش دارند، و این امر به طور خودکار ایران و محور مقاومت را خارج از معادله ساختار رسمی توافق قرار داد.

پیامدهای ژئوپلیتیک غیبت ایران و تأثیر عدم حضور ایران بر دوام آتش‌بس
غیبت ایران از توافق شرم‌الشیخ پیامدهای عمیق ژئوپلیتیک داشت و تأثیر آن بر دوام آتش‌بس قابل تأمل است.

یک آتش‌بس پایدار در غزه نیازمند اجماع بازیگران اصلی در منطقه است. مادامی که یکی از بازیگران کلیدی درگیر در جبهه مقاومت(ایران) از هرگونه توافقی که به تضعیف موقعیت نظامی یا سیاسی طرف مقابل (اسرائیل) منجر نشود، حمایت نکند، دوام این آتش‌بس همواره در معرض تهدید خواهد بود. توافقی که محور اصلی مقاومت را کنار می‌گذارد، نمی‌تواند ثبات دائمی ایجاد کند، زیرا ریسک خروج ناگهانی حماس از توافق تحت فشار بازیگران حامی خود را افزایش می‌دهد.

از آنجا که ایران یکی از پشتیبانان ایدئولوژیک و لجستیک حماس است، عدم حضور آن نشان می‌دهد که اهداف اصلی این توافق با اهداف بلندمدت «محور مقاومت» هم‌راستا نیست. این امر به معنای یک آتش‌بس موقتی است، نه یک راه‌حل ساختاری.

تلاش برای تعریف مجدد آرایش منطقه‌ای

توافق شرم الشیخ را می‌توان تلاشی برای "مهندسی مجدد" آرایش قدرت در منطقه دانست که در آن ایران به حاشیه رانده شده است. این مانور دیپلماتیک با هدف تثبیت نفوذ آمریکا و کشورهای عربی میانه‌رو در روند صلح فلسطین، و تضعیف ابتکارات منطقه‌ای تحت هدایت ایران صورت گرفت. این توافق سعی داشت نشان دهد که مدیریت بحران فلسطین دیگر نمی‌تواند بدون پذیرش چارچوب‌های مورد نظر غرب و متحدان منطقه‌ای آن‌ها پیش برود.

نتیجه‌گیری

توافق آتش‌بس غزه در شرم الشیخ، بیش از آنکه یک دستاورد دیپلماتیک صرفاً برای پایان دادن به درگیری‌ها باشد، یک مانور ژئوپلیتیک پیچیده برای بازآرایی نفوذ قدرت‌ها در خاورمیانه بود. حضور فعال ایالات متحده و میانجی‌گری قدرت‌های منطقه‌ای در راستای پروژه‌هایی بود که به دنبال تثبیت نظم جدیدی با محوریت غرب و کشورهای عربی میانه‌رو بودند.

در عین حال، غیبت ایران، علیرغم حمایت این کشور از حماس، نشان داد که این توافق از اجماع داخلی مقاومت فلسطینی برخوردار نیست. این عدم شمولیت، ریسک‌های بلندمدت پایداری آتش‌بس را افزایش می‌دهد و تأیید می‌کند که دوگانگی اساسی در استراتژی‌های منطقه‌ای در مورد مسئله فلسطین همچنان پابرجا است: یک سو بر آتش‌بس موقت در چارچوب مورد نظر غرب متمرکز است، و سوی دیگر بر مقاومت ریشه‌دار که هرگونه سازش با اسرائیل را رد می‌کند.

انتهای پیام/