شناسهٔ خبر: 75453577 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

معمای «بگرام»/ بازگشتی پرهزینه برای واشنگتن!

از دید واشنگتن، طالبان اکنون چه خوب و چه بد به عنوان قدرت غیررسمی در افغانستان عمل می‌کنند. حال اگر گروه‌های مسلحی مانند القاعده یا داعش خراسان در آنجا فعالیت کنند، تنها طالبان می‌توانند آنها را مهار کنند.

صاحب‌خبر -
تبلیغات

دونالد ترامپ رییس‌جمهور ایالات متحده در پی تحقق مطالبات جاه‌طلبانه‌ و تمامیت‌خواهانه‌اش مبنی بر بازپس‌گیری کنترل پایگاه هوایی بگرام به نیروهای امریکایی، بحث تازه‌ای را درباره نقش مداخله‌جویانه واشنگتن در جنوب و آسیای مرکزی به راه انداخته است. ماجرا از جایی آغاز شد که دونالد ترامپ در یک پست در شبکه اجتماعی تروث سوشال در تاریخ ۲۰ سپتامبر، طالبان را تهدید کرد و نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را تحویل ندهد... اتفاقات بدی خواهد افتاد!!» او اکنون نیز خواستار بازپس‌گیری همان پایگاهی است که در چارچوب توافق خروج امریکا، در دوران نخستین ریاست‌جمهوری‌اش در سال ۲۰۱۹، به طالبان واگذار شده بود.

به گزارش اعتماد، طالبان نیز به سرعت پاسخ منفی داد و یادآور شد: «طبق توافق دوحه، ایالات متحده متعهد شد که از قدرت یا تهدید به استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان استفاده نکند و در امور داخلی این کشور دخالت نکند.» بگرام طی دو دهه گذشته به نماد حضور نظامی امریکا در افغانستان تبدیل شده است. نیروهای امریکایی در جریان خروج شتاب‌زده خود در جولای ۲۰۲۱، این تاسیسات را ترک کردند و به ادعای ناظران همین خلأ باعث شد طالبان یک ماه بعد بار دیگر قدرت را در افغانستان به دست بگیرد. حال نیز اگر طالبان پایگاه را تحویل ایالات متحده دهد، ارتش امریکا مجددا به کشوری بازخواهد گشت که از زمان خروجش، تحولات گسترده‌ای را پشت سر گذاشته است.

چرایی تمایل واشنگتن به «بگرام»

 در  ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۵، رویترز به نقل از وال استریت ژورنال مدعی شد که امریکا درباره همکاری‌های گسترده‌تر، از جمله حضور محدود نیروهای نظامی در پایگاه هوایی قدیمی بگرام برای انجام عملیات به اصطلاح ضدتروریسم، رایزنی‌هایی داشته است. به ادعای این نشریه این مذاکرات که به سرپرستی «آدام بوهلر» نماینده اسبق و ویژه امریکا انجام شد، شامل مجموعه‌ای جامع از ایده‌ها بود: تبادل زندانیان، مشوق‌های اقتصادی و تضمین‌های امنیتی مرتبط با تعهدات ضدتروریسم. اما به نظر می‌رسد از آنجایی که جزییات هنوز از سوی هیچ یک از طرفین تایید نشده، صرف بحث درباره حضور نیروهای امریکایی در بگرام، که در سال ۲۰۲۱ به کابل واگذار شده بود، قابل تأمل است. این موضوع نشان می‌دهد که سیاست‌گذاران امریکایی در حال بررسی مشارکت مستقیم‌تر در امنیت افغانستان هستند، نه صرفا تکیه بر پهپادها یا اطلاعات از دور. اینکه چرا امریکا در این بازه زمانی چنین رویکردی را اتخاذ کرده خود گزاره مهمی است و البته منطق سختگیرانه و ادعایی ضدتروریسم که واشنگتن مدعی آن است، خود بخش بزرگی از پاسخ به این سوال را شکل می‌دهد.

رادیکالیسم محرک بازگشت امریکا به افغانستان؟

 از دید واشنگتن، طالبان اکنون چه خوب و چه بد به عنوان قدرت غیررسمی در افغانستان عمل می‌کنند. حال اگر گروه‌های مسلحی مانند القاعده یا داعش خراسان در آنجا فعالیت کنند، تنها طالبان می‌توانند آنها را مهار کنند. جو بایدن، رییس‌جمهور سابق امریکا و جانشینان او بارها تاکید کرده‌اند که به هیچ‌وجه اجازه داده نمی‌شود تا القاعده بار دیگر در افغانستان «پناهگاه امن» داشته باشد؛ تعهدی که ریشه در توافق دوحه ۲۰۲۰ دارد. اما کارشناسان اکنون هشدار می‌دهند که نظارت «فراتر از افق» و به عبارتی عدم حضور مستقیم، به تنهایی برای تضمین این وعده کافی نیست. گفتنی است تحلیل قابل توجهی که در دسامبر ۲۰۲۴ توسط شورای آتلانتیک و با همکاری یک رییس پیشین اطلاعات افغانستان منتشر شد، استدلال می‌کند که خروج امریکا به‌طور غیرمستقیم گروه‌های تروریستی را جسور کرده است. در این مقاله همچنین ادعا شده که امیدهای اولیه به یک وضعیت امنیتی مطلوب دیگر از بین رفته است: پس از سال ۲۰۲۱، زندان‌ها تخلیه شدند و داعش خراسان سریعا قدرت خود را بازیافت. گروه دیگری از ناظران نیز همزمان ضمن تاکید بر جسورتر شدن گروه‌های تروریستی هم در داخل و هم خارج از افغانستان مدعی شدند، نتیجه خروج امریکا از افغانستان، دقیقا برعکس آن چیزی شد که مسوولان پیش‌تر پیش‌بینی کردند. در هر حال به باور این گروه افغانستان بار دیگر به یک ریسک برای منافع ایالات‌متحده تبدیل شده است. با این همه اما پرسش اصلی اکنون این است که آیا بازگشت امریکا به بگرام به واقع نشانه‌ای از تمایل واشنگتن برای بازگرداندن شرایط گذشته است یا آغاز نقش تازه‌ای در منطقه؟ 

اهمیت ژئو استراتژیک بگرام

نشنال اینترست با اشاره به داده‌های فوق با انتشار یادداشتی در این باره نوشت: جغرافیای بگرام خود به تنهایی اهمیت آن را توضیح می‌دهد. این پایگاه حدود ۱۰۰۰ مایل با تهران فاصله دارد، تنها ۴۰۰ مایل تا استان ناآرام سین‌کیانگ چین و همچنین کمتر از ۸۰۰ مایل تا بندر «گوادر» پاکستان که نقطه‌ای کلیدی در طرح راه ابریشم چین محسوب می‌شود. به ادعای این نشریه از این نقطه استراتژیک، واشنگتن می‌تواند موقعیت ویژه‌ای در داخل خشکی به دست آورد تا نه تنها تحرکات نظامی بازیگران پیرامون این منطقه را زیرنظر بگیرد، بلکه در صورت لزوم با نفوذ اقتصادی و امنیتی فزاینده چین مقابله کند. به گفته تحلیلگران اما به نظر می‌رسد ترامپ، با تلاش برای بازگشت به بگرام، پیامی روشن ارسال می‌کند و آن اینکه افغانستان دیگر تنها بخشی از استراتژی ادعایی ضدتروریسم امریکا نیست، بلکه به عرصه اصلی رقابت قدرت‌های بزرگ تبدیل شده است. در ادامه گزارش این نشریه درباره تاریخچه بگرام نیز آمده است: ارزش استراتژیک این پایگاه بیش از سایر پایگاه‌های امریکا برجسته شده است. این پایگاه که در دهه ۱۹۵۰ ساخته شد، در جریان جنگ شوروی و افغانستان در دهه ۱۹۸۰، به عنوان مرکز اصلی عملیات‌های شوروی عمل می‌کرد. پس از مداخله امریکا در سال ۲۰۰۱، بگرام شاهد توسعه چشمگیری بود. به واسطه احداث دو باند فرود طولانی، آشیانه‌های مستحکم، مراکز گسترده لجستیکی و سامانه‌های پیشرفته نظارتی، این پایگاه به یکی از توانمندترین پایگاه‌های هوایی خارج از خاک اصلی ایالات متحده تبدیل شد. برخلاف پایگاه‌های نظامی امریکا در خلیج فارس که به‌شدت تحت تاثیر سیاست‌های کشور میزبان هستند، بگرام اما امنیت و استقلال بیشتری را برای نیروهای امریکایی فراهم می‌کند. از طرفی موقعیت این پایگاه در قلب آسیا، واشنگتن را قادر می‌سازد تا حوزه‌های حیاتی موردنظرش از جمله، چین، روسیه و ایران را مستقیما رصد کند.

نقطه تقابل امریکا و چین در قلب افغانستان

نشریه رسپانسیبل استیت کرفت نیز در این رابطه آورده است: از اوایل ۲۰۲۵، ترامپ بارها به بگرام اشاره کرده است، البته نه به عنوان یک هدف نظامی، بلکه به عنوان مهره‌ای استراتژیک در رقابت گسترده‌تر خود با چین. او این پایگاه را «یک ساعت با جایی که [چین] سلاح‌های هسته‌ای خود را می‌سازد فاصله دارد» توصیف کرده و آن را به عنوان یک سنگر حیاتی معرفی کرده که امریکا هرگز نباید آن را واگذار می‌کرد. از نگاه ترامپ، بازپس‌گیری بگرام به معنای بازگرداندن نفوذ و سلطه امریکا در منطقه‌ای است که به عقیده او، در حال حرکت به سمت مدار چین است.

این روایت ادعایی همچنین، یک ابزار قدرتمند سیاسی است و آن بازگرداندن آنچه بایدن از دست داده، بازسازی قدرت و نمایش اراده امریکا در دوره‌ای که او آن را دوره‌ای از ضعف و کاهش تاثیر می‌بیند. اما در حالی که ترامپ از بازپس‌گیری بگرام سخن می‌گوید، به نظر می‌رسد چین پیش‌تر وارد عمل شده است. به ادعای این نشریه، پس از خروج امریکا در ۲۰۲۱، پکن زمان زیادی تلف نکرد و نفوذ خود را در افغانستان گسترش داد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که سفیر طالبان را به رسمیت شناخت. در آگوست ۲۰۲۵، «وانگ یی»، وزیر خارجه چین، برای مذاکرات سطح بالا به کابل سفر کرد و پکن در این دیدار علاقه خود به ذخایر عظیم معدنی افغانستان، ازجمله لیتیوم، مس و اورانیوم  و همچنین گسترش تجارت و پروژه‌های زیرساختی در چارچوب ابتکار کمربند و جاده را نشان داد.

بنابراین افغانستان اکنون برای چین یک شریک استراتژیک حیاتی است و هرگونه حضور نظامی مجدد امریکا، منافع این کشور را تهدید خواهد کرد، به همین دلیل، پکن به احتمال زیاد در صورت تلاش واشنگتن برای بازپس‌گیری بگرام سکوت نخواهد کرد. همزمان نشنال اینترست نوشت: از طرفی پکن افغانستان و پاکستان را برای طرح «کمربند و جاده» خود حیاتی می‌داند، به‌ویژه از مسیر کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) که سین‌کیانگ را به دریای عرب متصل می‌کند. در آگوست ۲۰۲۵، چین و طالبان مذاکراتی برای تعمیق همکاری در عملیات معدنی و پیوستن رسمی به طرح «کمربند و جاده» برگزار کردند. بندر گوادر که کمتر از ۸۰۰ مایل با بگرام فاصله دارد، از اهمیت استراتژیک بسیار بالایی برخوردار است. برای چین، این بندر دسترسی مستقیم به دریای عرب و مسیری جایگزین برای عبور از نقاط حساس و آسیب‌پذیر، مانند تنگه مالاکا، فراهم می‌کند. از این رو فعال بودن کامل پایگاه بگرام، موقعیتی ویژه برای امریکا با هدف نظارت مستقیم بر این برنامه‌ها ایجاد می‌کند.

از این نقطه، نیروهای امریکایی می‌توانند عملیات‌های امنیتی چین در سین‌کیانگ را رصد کنند، روند ساخت و ساز زیرساخت‌های جدید را دنبال و بندر گوادر و شبکه جاده‌ای و ریلی اطراف آن را زیرنظر بگیرند. چنین سطحی از دید، به واشنگتن بینشی ارزشمند درباره نحوه هم‌پوشانی پروژه‌های تجاری چین با اهداف نظامی و استراتژیکش می‌دهد. حتی بدون برخورد مستقیم، حضور نیروهای امریکایی، چین را مجبور می‌کند برای محافظت از منافع خود هزینه بیشتری صرف کند. نشنال اینترست در این باره مدعی شد: نیروهای امریکایی همزمان می‌توانند روابط فزاینده تهران و پکن را نیز زیرنظر بگیرند. توافق ۲۵‌ساله‌ای که در سال ۲۰۲۱ امضا شد، اغلب به عنوان نقشه راهی برای گسترش همکاری اقتصادی و امنیتی معرفی می‌شود، اما بسیاری از مفاد آن هنوز مبهم باقی مانده است. با افزایش وابستگی ایران به چین در سایه تحریم‌ها حضور در بگرام به واشنگتن این امکان را می‌دهد که جریان‌های همکاری میان دو کشور را رصد کند.

رویکرد کرملین؟

یکی از چشمگیرترین تغییرات منطقه‌ای در تابستان امسال رخ داد و آن زمانی بود که روسیه رسما به عنوان اولین کشوری تبدیل شد که حکومت طالبان را به رسمیت شناخت. گفتنی است پیش‌تر و در ماه آوریل، روسیه طالبان را از فهرست سازمان‌های تروریستی ممنوعه خود حذف کرده بود. ناظران نیز مدعی‌اند این اقدامات، نفوذ مسکو بر تحولات کابل را گسترش می‌دهد. به رسمیت شناختن، به طالبان مشروعیت دیپلماتیک و همزمان به قراردادهای تجاری و توسعه‌ای دسترسی می‌دهد و در عین حال، به مسکو امکان می‌دهد در صورت گرایش کابل به سمت واشنگتن، این به رسمیت شناختن را لغو کند. به گزارش نشنال اینترست نفوذ روسیه اما فراتر از دیپلماسی است، چراکه افغانستان به‌شدت به مسیرهای تجاری شمال و تامین سوخت وابسته است که از طریق روسیه یا کشورهای هم‌پیمان آن در سازمان پیمان امنیت جمعی عبور می‌کنند. مسکو نیز می‌تواند از این مسیرها برای اعمال فشار اقتصادی استفاده کند و خود را به عنوان تضمین‌کننده امنیت معرفی کند.

روسیه گروه تروریستی داعش خراسان (ISKP) را یکی از خطرناک‌ترین تهدیدها برای آسیای مرکزی و مناطق جنوبی خود می‌داند. این گروه حملات مرگباری انجام داده، ازجمله حمله به شهروندان روس و چینی در داخل و خارج افغانستان. به ادعای این نشریه، با وجود تهدیدی که این گروه تروریستی ایجاد می‌کند، مسکو همچنان می‌تواند از بی‌ثباتی ناشی از فعالیت‌های این گروه بهره ببرد، به‌ویژه اگر ارتش امریکا نیز به بگرام بازگردد. در صورتی که این گروه به کاروان‌های امریکایی یا اهداف نزدیک پایگاه حمله کند، روسیه این رخدادها را به عنوان مدرکی از تشدید خشونت‌ها ناشی از بازگشت واشنگتن برجسته خواهد کرد. این روایت همزمان به مسکو اجازه می‌دهد خود را به عنوان نیروی ثبات‌دهنده معرفی کند و همچنین مشروعیت امریکا را زیرسوال ببرد، بنابراین اگر واشنگتن بازگشت به بگرام را پیش ببرد، مسکو احتمالا واکنش خود را به صورت مرحله‌ای نشان خواهد داد، به گونه‌ای که ازمنظر دیپلماتیک، تلاش خواهد کرد چین و ایران را با خود همراه کند و همزمان ممکن است از طریق پکن نیز بر پاکستان تاثیر بگذارد، اگرچه نمی‌تواند مطمئن باشد که اسلام‌آباد کاملا از آن حمایت کند.

روسیه همچنین به متحدان خود در سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) مانند تاجیکستان تکیه خواهد کرد و تلاش می‌کند کشورهای همسایه غیرعضو، مانند ازبکستان، را تحت تاثیر قرار دهد تا پروازها و دسترسی لجستیکی امریکا محدود شود. با این حال، تمرکز تاشکند بر ثبات و تجارت از مسیر افغانستان باعث می‌شود احتمال همسویی کامل آن با مسکو کم باشد و این خود زمینه‌ای برای بروز تنش ایجاد می‌کند. از طرفی اگر بازسازی پایگاه آغاز شود، روسیه می‌تواند به‌صورت خاموش گروه‌های طالبان مخالف همکاری با امریکا را تشویق کند. این اقدام ممکن است با اولویت ازبکستان در حفظ یک دولت یکپارچه طالبان برای مهارداعش خراسان و حفاظت از پروژه‌های زیرساختی‌اش در تضاد قرار گیرد. عملیات سایبری و کمپین‌های اطلاعاتی نیز احتمالا همزمان با این اقدامات انجام می‌شود تا واشنگتن را بی‌ملاحظه و نامطلوب جلوه دهند. همزمان، مسکو مواضع نظامی خود را تقویت می‌کند، پایگاه ۲۰۱ خود در تاجیکستان را ارتقا می‌دهد و تمرینات گسترده سازمان پیمان امنیت جمعی را در نزدیکی مرز افغانستان برگزار می‌کند.

رویکرد محتاطانه هند و ایران

واکنش هند نسبت به بازگشت امریکا به بگرام اما احتمالا محتاطانه خواهد بود. در حالی که دهلی نگرانی‌هایی درباره نفوذ پاکستان و چین دارد، همزمان درگیر مناقشه تجاری با واشنگتن بر سر تعرفه‌ها است. به ادعای ناظران به احتمال زیاد هند به‌طور علنی، اقدام امریکا را تایید نخواهد کرد، اما به‌صورت خصوصی ممکن است اطلاعاتی را به اشتراک گذاشته و چراغ خاموش و پنهانی به هر اقدامی را که دامنه نفوذ پکن را محدود کند، خوشامد بگوید. به ادعای تحلیلگران این حوزه، هند همچنین تلاش خواهد کرد با حفظ کانال‌های ارتباطی هم با واشنگتن و هم با پکن، موضعی متعادل اتخاذ کند.از منظر ایران اما طبیعی است که چشم‌انداز بازگشت نیروهای امریکایی به بگرام منافع کشورمان در منطقه را تحت تاثیر قرار دهد. تهران نیز تا پیش از این بیشتر تمرکز خود را بر مراوده با همسایگان غربی معطوف کرده بود.

همزمان استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان به واسطه عدم همکاری همسایگان شرقی همواره مواجه بوده است؛ هرچند اخیرا به واسطه پیمان‌های امنیتی که میان ایران و پاکستان به امضا رسیده تحرکات گروه‌های تروریستی در مرزهای شرق کشور کاهش یافته است. فارغ از آن تا پیش از سال ۲۰۲۱، تهران عمدتا ماموریت امریکا در بگرام را در چارچوب مبارزه با تروریسم و ساختارسازی در افغانستان می‌دید، نه به عنوان سکویی برای رقابت با ایران. امروز اما به ادعای ناظران حضور دوباره امریکا در بگرام در فضایی متفاوت محقق می‌شود؛ فضایی که با تنش‌های میان واشنگتن و تهران و همکاری نزدیک‌تر امریکا با اسراییل تعریف شده است. فعال شدن بگرام امکان رصد فعل و انفعال‌های ایران را برای امریکا فراهم می‌کند.

به ادعای نشنال اینترست، حضور امریکا در بگرام همچنین می‌تواند دینامیک تنش‌های احتمالی در آینده را فعال کند،چراکه این پایگاه به واشنگتن امکان جمع‌آوری اطلاعات، اجرای عملیات ویژه و فعالیت‌های سایبری مستقل از پایگاه‌های خلیج فارس را می‌دهد؛ پایگاه‌هایی که ممکن است از نظر سیاسی محدود یا در معرض تهدیدات موشکی باشند. بنابراین بگرام لزوما نقطه آغاز یک عملیات نظامی نخواهد بود، اما حضور نیروهای امریکایی در آن برنامه‌ریزی‌های دفاعی کشورهای پیرامون ازجمله ایران را پیچیده‌تر و همزمان چندجانبه می‌کند. به ادعای گروهی از تحلیلگران، این پایگاه همچنین توازن روابط ایران با طالبان را تحت‌تاثیر قرار دهد. از سال ۲۰۲۱، تهران روابط واقع‌گرایانه‌ای با حاکمان افغانستان برقرار کرده و تلاش کرده نفوذ خود را در غرب این کشور افزایش دهد تا مانع فعالیت گروه‌های مسلح مخالف شود. بازگشت امریکا به بگرام، می‌تواند این توازن را دستخوش تغییر کرده و احتمالا طالبان را به مدیریت همزمان روابط با واشنگتن و تهران وادارد.

بازگشتی پرهزینه برای واشنگتن!

با این همه و با لحاظ کردن گزاره‌ها و مولفه‌های مختلفی که درخصوص بازگشت امریکا به بگرام مورد بحث و بررسی قرار گرفت، باید متذکر شد که در صورت همراهی و همکاری طالبان با این اقدام واشنگتن واقعیت این است که بازگرداندن بگرام به وضعیت عملیاتی، زمان‌بر خواهد بود. اولین گام تامین امنیت منطقه و انجام بررسی‌های اولیه است که بسته به شرایط امنیتی و میزان سالم ماندن تاسیسات، ممکن است دو تا شش هفته طول بکشد. از طرفی تعمیر باندهای فرود و بازگرداندن خدمات حیاتی مانند برق و سوخت، خود نیازمند به زمانی دو تا سه ماهه است. اگرچه برخی فعالیت‌های محدود پهپادی و نظارتی ممکن است زودتر آغاز شود، اما برای ایجاد حضور اطلاعاتی قابل اعتماد، به احتمال زیاد سه تا چهار ماه زمان لازم است.

راه‌اندازی یک پایگاه کوچک و با سطح پایین عملیاتی در صورتی که همه‌چیز به‌خوبی پیش برود، ممکن است حدود شش ماه طول بکشد. حال تبدیل آن به یک مرکز عملیاتی کامل با هواپیماهای رزمی، تاسیسات لجستیکی و انبار مهمات، قطعا زمانی طولانی‌تر می‌طلبد که احتمالا بین هشت تا دوازده ماه یا بیشتر زمان می‌برد. در تمام این مدت، روسیه، چین و ایران فرصت‌های زیادی برای مداخله، چه آشکار و چه پنهان، خواهند داشت تا روند بازسازی را کند یا پیچیده کنند. از طرفی بروز تهدیدات درونی در افغانستان نیز بسیار بالاست. گروه‌های طالبان ممکن است بر سر این تصمیم با یکدیگر درگیر شوند که می‌تواند به خرابکاری یا افشای اطلاعات منجر شود. همزمان نیز ممکن است هر بی‌ثباتی ناشی از فعالیت‌های داعش خراسان به نام واشنگتن تمام شود. چین نیز از سویی دیگر می‌تواند با تقویت شراکت امنیتی خود با پاکستان یا استفاده از فشار اقتصادی، اقدامات امریکا را محدود کند. در داخل امریکا نیز مردم پس از خروج دردناک سال ۲۰۲۱ از افغانستان، نسبت به بازگشت مجدد به این کشور محتاط باقی مانده‌اند.

در هرحال ناظران نیز معتقدند خیز ترامپ برای بازپس‌گیری بگرام یک ریسک بزرگ است. این اقدام نشان می‌دهد که ایالات‌متحده می‌خواهد در بازی اوراسیا باقی بماند، حتی در شرایطی که رقبای آن هماهنگ شده‌اند تا واشنگتن را کنار بگذارند. برای ایران، این اقدام یک جبهه شرقی جدید ایجاد کرده و استراتژی امنیتی‌اش را بازبینی می‌کند. برای چین، مسیرهای تجاری حیاتی و پروژه‌های استراتژیک تهدید می‌شوند. برای روسیه نیز بازگشت امریکا به این منطقه که مسکو آن را حیاط خلوت خود می‌داند، یک پایگاه نامطلوب به حساب می‌آید، به‌ویژه که اکنون مسکو از طریق به رسمیت شناختن طالبان، خود را مدیریت‌کننده منطقه معرفی می‌کند. هند نیز با دقت نظاره‌گر خواهد بود تا منافع خود را حفظ کند، بدون آنکه طرفی را از دست بدهد. بنابراین به نظر می‌رسد بگرام جدید تنها به عنوان یک پایگاه برای عملیات ضدتروریسم عمل نخواهد کرد، بلکه توازن قدرت در سراسر اوراسیا را شکل خواهد داد. اینکه این پایگاه به یک دارایی ارزشمند تبدیل شود یا به یک نقطه بحران خطرناک بدل شود، بستگی به مهارت واشنگتن در مدیریت شبکه پیچیده رقابت‌های منطقه‌ای دارد. در عصر رقابت چندقطبی، دومین فصل حضور امریکا در بگرام نه تنها توان نظامی این کشور، بلکه دیپلماسی و اراده سیاسی آن را نیز به آزمون خواهد گذاشت.

تبلیغات