به گزارش گروه رسانهای شرق،
بهروز ایاز: جنگ غزه موازنه قدرت در خاورمیانه را تغییر داده است. دراینمیان چین که قبلتر تلاش داشت از طریق ابتکار امنیت جهانی بهویژه ابتکاراتی از جمله «میانجیگری میان ایران و عربستان» چهرهای بیطرف و سازنده از خود ارائه دهد، در برابر بحران غزه رویکردی محتاطانه اتخاذ کرد. در نگاه اعراب، از یک سو، چین به عنوان شریک اقتصادی جذاب و ضدغربی دیده میشود و از سویی دیگر، سکوت نسبی آن در قبال اقدامات اسرائیل موجب تردید در صداقت گفتمان «اخلاقمحور شرق» شده است. این امر پرسشهایی را به وجود آورده است که آیا نخبگان عرب همچنان چین را قدرتی بیطرف و خیرخواه میدانند یا آن را به عنوان قدرتی عملگرا، منفعتطلب و موازنهگر فارغ از تعهدات اخلاقی میبینند. به عبارتی دیگر، ادراک نخبگان عرب از نقش چین در نظم منطقهای پس از جنگ، چگونه تغییر کرده است؟ پیش از جنگ غزه، چین در خاورمیانه با تصویری از یک قدرت غیرمداخلهگر شناخته میشد. در هفتههای نخست، پکن موضعی مبهم داشت: محکومیت کلی خشونت، دعوت به آتشبس و انتقاد از اسرائیل. برای بسیاری از نخبگان سیاسی عرب این موضع بیش از حد محتاطانه بود؛ چراکه آنها انتظار داشتند چین در راستای ادعای اخلاقی خود موضعی صریح در حمایت از فلسطینیان اتخاذ کند. اگرچه رسانههای چینی بهتدریج از واژههای بیطرفانه فاصله گرفتند و اسرائیل را به نقض فاحش قوانین بینالملل متهم کردند، پکن همچنان از هرگونه اقدام عملی برای اعمال فشار بر اسرائیل به منظور پایان جنگ خودداری کرد. این امر تصویری دوگانه از این بازیگر قدرتمند جهانی در ذهن اعراب شکل داد؛ یعنی قدرتی که از نظر اقتصادی بدیل غرب است، از نظر سیاسی اما هنوز فاقد جسارت سیاسی و ژئوپلیتیکی است. با این حال، این مواضع در میان نخبگان اعراب یکسان نبوده و متفاوت بوده است. این واکنشها شامل تحسین تا تردید و حتی انتقاد بوده است. بدیهی است که نخبگان سیاسی به خاطر ملاحظات دیپلماتیک و منافع ملی رتوریکهای رضایتمندانهای درباره چین ابراز داشتهاند، اما موضع این کشورها را میتوان از بیانات نخبگان فکری و رسانهایشان درک کرد. قطر مواضع رسانهای و روشنفکری انتقادی درباره چین داشت. در میان کشورهای عربی، قطر دیدگاه بسیار نزدیکی به مقاومت دارد و صریحترین موضع را در دفاع از غزه و انتقاد از چین را در رسانههای خود داشته است. شبکه الجزیره و اندیشکدههای قطری از انفعال پکن در برابر کشتار غیرنظامیان فلسطینی سخن گفتند. اگرچه دولتمردان به لحاظ مسائل دیپلماتیک از نقش سازنده چین در غزه سخن میگویند، اما رسانهها و نخبگان فکری آن مسامحتا به انتقاد از موضع چین پرداختند. الجزیره موضع چین در حمایت از غزه را بیشتر نمادین میداند تا عملی. مؤسسه بروکینز در مقاله «پیشبینی استراتژی چین در خاورمیانه طی چهار سال آینده» به این مسئله میپردازد که چین تاکنون درباره مسئولیت بزرگتر خود اقدام عملی در زمینه جنگ غزه نشان نداده است. این مقاله بیان کرده ناتوانی چشمگیر پکن در تأثیرگذاری بر این جنگ نشاندهنده ضعف چین به عنوان یک میانجی صلح است. رسانه العربی صراحتا نوشته که موضع چین درباره فلسطینیان حمایت لفظی است و پکن فشاری بر اسرائیل وارد نمیکند. با این حال، حتی در همین نقدها، نوعی پذیرش واقعگرایانه وجود دارد: آنها اذعان کردند که چین در حال تبدیلشدن به بخشی از معادله اجتنابناپذیر قدرت در منطقه است. در امارات، نخبگان سیاسی و استراتژیک دیدگاه کاملا عملگرایانهای داشتند. از نگاه آنها، چین نه باید قضاوت اخلاقی شود و نه با معیارهای غربی سنجیده شود. پکن برای ابوظبی نماد «قدرت آیندهگرا» است؛ قدرتی که ثبات، تجارت و نظم تکنوکراتیک را ترویج میدهد. ماسیمو فالچونی، مدیر ارشد رقابتپذیری در دفتر سرمایهگذاری ابوظبی (ADIO)، در مصاحبه اخیر خود با چاینادیلی گفت: «چین همچنان یک بازیگر کلیدی در اقتصاد جهانی است و مسیر اقتصادی آن برای ابوظبی بسیار مهم است»؛ بنابراین اماراتیها رفتار چین در غزه را ضعف نمیدانند، بلکه «تداوم سیاست بیطرفی سودمند» تعبیر میکنند. همین نگاه باعث شد تحلیلگران اماراتی، برخلاف قطریها، از چین به عنوان میانجی بالقوه در حل مسائل بحرانی منطقهای یاد کنند. محمدابن آلنهیان، امیر امارات، در جلسه افتتاحیه دهمین نشست وزیران مجمع همکاری چین و کشورهای عربی تأکید کرده که امارات معتقد است که صلح در غزه از طریق همکاری بین کشورهای عربی و چین، همراه با تلاشهای بینالمللی امکانپذیر است. در عربستان سعودی، مقامات سیاسی موضع محتاطانه پکن را هوشمندانه تلقی کردند، چراکه هرگونه موضع صریح میتوانست سرمایهگذاریهای عربستان در پروژههای مشترک را تهدید کند. اما نخبگان رسانهای و دانشگاهی سعودی، بهویژه پس از حمایت صریح و همهجانبه واشنگتن از تلآویو، خواستار موضع صریح چین برای ایجاد توازن واقعی در سیاست خارجی شدند. نه به این دلیل که چین جایگزین آمریکاست، بلکه اهرم فشاری است برای استقلال راهبردی. رسانه ایندیپندنت عربی به زبان تندی میگوید پکن در غزه از فرصت بهرهبرداری میکند و اگرچه در لفظ از فلسطینیان حمایت میکند اما در عمل رویکرد استراتژیک و فرصتطلبانه داشته است. در مصر، که نخبگان فکری و روزنامهنگارانش سابقه طولانی در گفتمان پانعربی دارند، واکنشها پیچیدهتر بود. برخی از چهرههای قدیمیتر رسانهای، از موضع محتاطانه چین سخن گفتند و آن را در راستای «دیپلماسی نرم» پکن دانستند. مؤسسه پژوهشی مرکز الاهرام للدراسات السیاسیه و استراتیجیه (ACPSS) میگوید چین از آوارگان فلسطینی و توقف جنگ در غزه حمایت میکند، ولی به دلیل محدودیتها و محذورات خاص خود نمیتواند آنگونه که دیگران انتظار دارند، از فلسطین حمایت کند. اما نسل جدیدتر از پژوهشگران دانشگاهی، بهویژه در حوزه روابط بینالملل، معتقدند چین از طریق اقتصاد، فرهنگ و فناوری، در حال ساختن نوعی «نفوذ نرم آرام» است که تأثیر آن دیرتر اما عمیقتر از مداخله نظامی آمریکاست. آنها باور دارند که چین به کمک مصر و ایران در تلاش برای پایاندادن به نفوذ و هژمونی آمریکا در خاورمیانه است. بدیهی است که دو گفتمان رقیب در میان اعراب درباره نقش و جایگاه چین در خاورمیانه شکل گرفته است که در یک سو آن را شریکی محتاط و در سوی دیگر آن را قدرت ناکافی اخلاقی اما موازنهگر میدانند. تجربه جنگ غزه نشان داد که چین هنوز از پذیرش مسئولیت سیاسی و امنیتی در منطقه پرهیز دارد. درحالیکه برای تبدیلشدن به بازیگری نقشآفرین در عرصه ژئوپلیتیک نیازمند این است که در بحرانهای انسانی و امنیتی موضع صریح و عملگرایانه اتخاذ کند. جنگ غزه باعث شد که نخبگان سیاسی عرب درباره چین از موضع لیبرالیسم آرمانگرایی عبور کنند و به واقعگرایی برسند. با این حال، چین برای نخبگان عرب امروز نه ناجی، بلکه گزینهای است برای مدیریت وابستگی؛ ابزاری برای توازن میان قدرتها، بدون نیاز به قطع کامل رابطه با آمریکا. جدا از نگاه انتقادی برخی رسانههای عربی، بحران غزه باعث شد اعراب به طور جدی به چین به عنوان یک قدرت جایگزین نگاه کنند. اگرچه موضع آن مبهم بود، اما مطرحشدن آن در کنار آمریکا در گفتمان نخبگان عرب، نشاندهنده شکستن انحصار آمریکا در شکلدهی به روایتهای منطقهای است. با این حال، این موضع منفعلانه فرصتی را برای آمریکا فراهم میکند تا با ایفای نقش، کشورهای عربی را در کنار خود نگه دارد. پکن نیز به نظر میرسد میخواهد در خاورمیانه حضور داشته باشد، اما نه درگیر شود و نه هزینه نظم را بپردازد. اگرچه این میتواند پرستیژ بینالمللی آن را برای نقشآفرینی در عرصه ژئوپلیتیکی تضعیف کند. به طور کلی باید گفت که ادراک جدید نخبگان عرب از چین در حال تغییر است؛ ادراکی که محصول عصر پساآمریکایی خاورمیانه است؛ عصری که در آن قدرتها نه با جنگ، بلکه با توازن و تصویرسازی، نقشه نفوذ خود را بازطراحی میکنند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.