به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمان، 24 مهرماه 1357، روزی که مسجد جامع کرمان در آتش خشم مزدوران رژیم پهلوی سوخت، اما از دل همان شعلهها ققنوسی برخاست که نامش تا همیشه با ایمان، ولایت و مقاومت گره خورد؛ شهید حاج قاسم سلیمانی.
سردار بزرگی که بعدها در خاطراتش نوشت در آن روز، با چشمان خود دید چگونه خانه خدا به آتش کشیده شد و مردم بیدفاع، مظلومانه زیر چماق و گاز اشکآور مقاومت کردند. حادثهای که نهتنها نقطه عطفی در انقلاب مردم کرمان شد، بلکه جرقهای بود در جان جوانی مؤمن که قرار بود سالها بعد، سردار دلها شود.
روزی که مسجد سوخت اما ایمان زنده ماند
در بحبوحه اعتراضات مردمی علیه رژیم پهلوی، 24 مهرماه 57، مردم انقلابی کرمان به مناسبت اربعین شهدای 17 شهریور و نخستین سالگرد شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی، در مسجد جامع کرمان گرد آمدند.
اما این اجتماع مذهبی و آرام، با طراحی نیروهای امنیتی رژیم پهلوی به صحنهای از خشونت بدل شد. حدود 300 نفر از مزدوران حکومت، در لباس کولیها و با شعار «جاوید شاه»، به مردم حمله کردند، قرآنها را سوزاندند و مسجد را در آتش خشم و کینه فرو بردند.
اما آنچه آنان نمیدانستند، این بود که از دل همان آتش، ققنوسی از ایمان و غیرت برخاسته است؛ مردی که سالها بعد، در جبهههای حق علیه باطل، همان شعله را به پرچم مقاومت بدل کرد و سیدالشهدای جبهه مقاومت شد.
روایت حاج قاسم از روز آتش و ایمان
بخشی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی به این حادثه تاریخی اختصاص دارد.
او که خود در میان مردم و در قلب آن واقعه حضور داشت، با بیانی صادقانه و زنده، آن روز را چنین روایت میکند: «مسجد جامع به دلیل پیشنمازی و محوریت آیتالله صالحی، محور عمده تحرکات بود؛ صبح، اعلام تجمع در مسجد جامع شهر کرمان شد. این اعلام دهان به دهان، بیشتر از فضای مجازی امروز، تمام شهر را پر کرد! جوانهای انقلابی و تعدادی از علما از جمله آیتالله صالحی، در شبستان جمع بودند.
شهربانی با جمعکردن کولیها که در حوالی شهر سکنی داشتند، از دو طرف به مسجد حمله کرد. مسجد جامع دارای سه در ورودی بسیار بزرگ و مشابه هم بود.»
وی ادامه میدهد: «تازه موتورسیکلت زردرنگ سوزوکی 125 خریده بودم، از در قدمگاه که بازار کرمان بود وارد شدم و موتورم را داخل یکی از کوچههای فرعی پارک کردم. داخل مسجد جنب و جوش بود. پس از ساعاتی کولیها از دو در شمالی و غربی مسجد با حمایت نیروهای شهربانی و پاسبانها حمله خود را شروع کردند. اول موتور و چرخهای پارک شده جلوی مسجد را آتش زدند. فریاد جوانها بلند شد که: "درها رو ببندید!"»
«به اتفاق واعظی و احمد به پشتبام شبستان رفتم. کولیها و پاسبانها با وحشیگری مشغول سوزاندن وسایل مردم بودند، بعد هم چند موتور را پشت درب مسجد آوردند و آتش زدند؛ از دو طرف شلیک گاز اشکآور به داخل مسجد شروع شد. حالا در باز شده بود و حمله به داخل شبستان آغاز شد.»
«آیتالله صالحی را از پنجره شبستان به بیرون منتقل کردیم. به دلیل استنشاق گاز و کهولت سن از حال رفته بود. یک روحانی به نام اسدی با حرارت جوانها را تشویق به مقابله میکرد. مردم از درب غربی در حال فرار بودند و هر کس از هر دری که میخواست خارج شود، زیر چوب و چماق کولیها سر و دستش میشکست.»
«در وسط معرکه کودکی را دیدم که وحشتزده گریه میکرد. ناخودآگاه داد زدم و رو کردم به پاسبانی که به او حملهور شده بود. گفتم: "ولش کن!" آن قدر با تندی و شدت این کلام را ادا کردم، احساس کردم لحظهای مردد شد و ترسید. بچه را بغل کردم و از درب غربی خارج شدم. به سمت قدمگاه پیچیدم، موتور سالم بود با احمد سوار شدیم، یک گله پاسبان از جلوی ما درآمدند، تا خواستیم از کنار آنها بگذریم ده تا پانزده تا باتوم به سر و صورتمان خورد.»
«ما با سنگ به پاسبانها حمله کردیم؛ پاسبانها ساختمان برادران عقابیان را که ضد شاه بودند به آتش کشیدند. درگیری تا شب طول کشید و به هر صورت تظاهرات متفرق شد.
آتش زدن مسجد جامع کرمان در سراسر کشور پیچید و تظاهرات متعددی را منجر شد، ابتکار عمل کاملاً از کنترل نیروهای وابسته به رژیم خارج شده بود. مردم شعار میدادند: "مسجد کرمان را، کتاب قرآن را، مردم مسلمان را، شاه به آتش کشید."»
آتشی که ققنوس ساخت
حادثه مسجد جامع، نه تنها صفحهای از تاریخ انقلاب در کرمان است، بلکه نقطهی آغاز تکوین نسلی از مؤمنان و مجاهدان بود که بعدها پرچمدار دفاع از اسلام شدند. شهید سلیمانی، که خود در دل همان آتش بود، از همان روز، مسیر زندگیاش را با ایمان و مقاومت گره زد.
در حقیقت، او ققنوسی بود که از خاکستر مسجد جامع برخاست؛ جوانی ساده از کرمان که در آتش ظلمت و خشونت، روحش صیقل یافت و به نماد ایثار، ولایتمداری و جهاد بدل شد.
کرمان؛ سرزمین ایمان و ولایت
امروز، پس از گذشت 47 سال از آن روز خونبار، مردم کرمان همچنان پشتیبان انقلاب و ولایت هستند؛ این دیار، که زادگاه شهید سلیمانی و صدها شهید والامقام است، همان شهری است که سردار دلها دربارهاش گفت: «دوست دارم کرمان تا همیشه با ولایت بماند.»
کرمان، پایتخت مقاومت جهان اسلام، از 24 مهر 57 تا امروز، وفاداری خود را در میدانها، جبههها و عرصههای مختلف ثابت کرده است؛ مردم این سرزمین، مردمی از تبار امام حسین(ع) هستند؛ مردمی که آتش نمیترساندشان، بلکه در آتش معنا مییابند.
واقعه مسجد جامع کرمان، رویدادی بود که رژیم پهلوی میخواست با آن ایمان مردم را بسوزاند، اما همان آتش، چراغ راه انقلاب شد. از دل آن شعلهها، ققنوسی برخاست به نام حاج قاسم سلیمانی؛ مردی از جنس مردم، از جنس ایمان، که شعله آن روز را تا آسمان مقاومت برافروخت.
و امروز، پس از 47 سال، مردم کرمان همچنان بر همان عهد ایستادهاند؛ با ولایت، با ایمان، با نام شهید سلیمانی و با یاد مسجدی که از آتش آن ققنوس برخاست.
انتهای پیام/512/