شناسهٔ خبر: 75339156 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

از ‌مایکل جکسون‌ تا ‌تتلو/ روایت سقوط انسان در عصر دانایی

در عصر وفور اطلاعات، انسان بیش از هر زمان داناست اما کمتر از همیشه می‌فهمد؛ وارونگی بشر جدید، همان جایی است که دانایی به حیرت بدل و حقیقت در میان انبوه داده‌ها گم می‌شود.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری تسنیم ـ  عباس نورزائی، فعال سیاسی و اجتماعی| در روزگاری زندگی می‌کنیم که انسان بیش از هر زمان دیگری به اقیانوس بی‌کران اطلاعات دسترسی دارد. با چند لمس ساده، جهان دانش در برابر جوان امروز گشوده می‌شود؛ اما همین وفور دانایی به جای هدایت، به حیرت انجامیده است. ناسازنمای عصر ما همین است: در زمانه دانایی، گم‌گشتگی بیش از هر عصر دیگری است.

شهید سیدمرتضی آوینی این وضعیت را «وارونگی بشر جدید» می‌خواند؛ وارونگی‌ای که در آن، مفاهیم از معنا تهی و واژه‌ها معکوس می‌شوند. او مایکل جکسون را مظهر این وارونگی می‌داند؛ انسانی که در ظاهر قهرمان هنر است اما در باطن، نشانه زوال روح بشر غربی. در چنین زمانه‌ای، هنر به‌جای کمال، زوال می‌آورد و هنرمند به‌جای راهبر، مفسد می‌شود.

دکتر علی شریعتی نیز در تمثیلی تکان‌دهنده، جامعه وارونه را به گوسفندی تشبیه می‌کند که پوستش را برعکس پوشیده‌اند؛ پشم نرم و لطیف درون می‌ماند و بیرون، سطح زبر و خون‌آلودش چندش می‌آفریند. جامعه وارونه نیز چنین است: فضیلت‌ها پنهان و رذیلت‌ها آشکار می‌شوند. دروغ به نام تدبیر، تملق به‌جای صداقت، و بی‌تعهدی در لباس آزادی می‌نشیند.

در چنین وضعی، چهره‌هایی مانند تتلو در فرهنگ غربی وارداتی ما ظهور می‌کنند؛ همان‌گونه که مایکل جکسون در غرب نمود یافت. تتلو نه علت وارونگی، بلکه آیینه آن است؛ نشانه‌ای از جامعه‌ای که در آن معیارها جابه‌جا شده‌اند. ابتذال در لباس اعتراض، و بی‌قیدی در چهره‌ی خلاقیت جلوه می‌کند. این پدیده‌ها زاده‌ی بحران معنا در عصر تصویر و نمایش‌اند.

اما چرا این وارونگی در زمانی رخ می‌دهد که راه حق از هر زمان آشکارتر است؟ پاسخ در یک حقیقت تلخ نهفته است: وفور داده، جای معنا را نمی‌گیرد. بشر امروز می‌داند، اما نمی‌فهمد. دانایی بی‌روح و بی‌ریشه، انسان را به حیرت و تردید می‌کشاند. حقیقت، در میان صداهای بی‌شمار، گم می‌شود؛ زیرا دیگر مرجعی برای تشخیص حق از باطل باقی نمانده است.

در برابر وارونگی ارزش‌ها، راه نجات در بازگشت به معنا و حقیقت است؛ نه در شعار، بلکه در تربیت انسان آگاه و مؤمن. باید دانایی را از سطح داده به عمق بینش رساند، زبان ارزش‌ها را از تحریف پاک و الگوهای حقیقی انسان کامل را دوباره زنده کرد.

مقابله با ابتذال تنها با تولید زیبایی معناگرا ممکن است؛ با هنری که بر مدار حقیقت می‌چرخد. وارونگی زمانی پایان می‌یابد که انسانِ امروز، دوباره زیبایی را در چهره‌ی حقیقت و حقیقت را در سیمای زیبایی بازشناسد.

انتهای پیام/