شناسهٔ خبر: 75314253 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

طوفان الاقصی؛ تحقق عملی حق دفاع

در اکتبر 2023، رویدادی رخ داد که معادلات غرب آسیا را برای همیشه تغییر داد؛ طوفان الاقصی فارغ از روایت‌های رسانه‌ای، این حادثه از دید بسیاری از تحلیل‌گران حقوقی و اندیشه‌ورزان مقاومت، نه یک تصمیم ناگهانی بلکه واکنشی تاریخی به سال‌ها اشغال بود.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری تسنیم ـ میلاد حسن زاده؛ بیش از هفتاد سال است که در نوار باریکی میان زمین و دریا، ملتی محاصره شده است. نسلی به دنیا آمده، بزرگ شده و جان داده بی‌آنکه رنگ آزادی را ببیند. در جهان امروز، شاید هیچ واژه‌ای به اندازه‌ی «فلسطین» بارِ معناییِ مظلومیت، مقاومت و بی‌عدالتی را با خود حمل نکند. وقتی سخن از جنگ و صلح در این جغرافیا می‌رود، باید نخست به این پرسش بازگشت: آیا می‌توان ملتی را دهه‌ها در محاصره، تبعید و محرومیت نگه داشت و از او خواست که سکوت کند؟

در اکتبر 2023، رویدادی رخ داد که معادلات غرب آسیا را برای همیشه تغییر داد؛ عملیاتی که به نام «طوفان الاقصی» شناخته شد. فارغ از روایت‌های رسانه‌ای، این حادثه از دید بسیاری از تحلیل‌گران حقوقی و اندیشه‌ورزان مقاومت، نه یک تصمیم ناگهانی بلکه واکنشی تاریخی به سال‌ها خشونت، ترور، تخریب و اشغال تلقی شد.

حادثه هفتم اکتبر 2023 و عملیات «طوفان الاقصی» توسط جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، یکی از نقاط عطف تعیین‌کننده در تاریخ طولانی منازعه فلسطین و رژیم صهیونیستی است. درک منطقی و عادلانه از این رویداد، مستلزم خروج از چارچوب‌های تبلیغاتی و تحلیل آن در بستر تاریخی، حقوقی و استراتژیک خود است. بر این اساس، این عملیات نه تنها یک اقدام درست، بلکه تنها انتخاب ممکن و منطقی در برابر یک بن‌بست فاجعه‌بار بود. شهید سیدحسن نصرالله، دبیرکل سابق حزب‌الله لبنان، در اولین سخنرانی خود پس از این عملیات، با وضوح تمام به تبیین این ضرورت پرداخت.

شهید نصرالله در کلام خود به روشن‌ترین وجه به این پرسش کلیدی پاسخ می‌دهد که «آیا این همه فداکاری می‌ارزید؟» پاسخ او نه بر اساس حساب‌گری‌های کوتاه‌مدت، که بر اساس یک حساب استراتژیک حیاتی استوار است: «گزینه‌ی دیگری هم وجود نداشت. گزینه دیگری هم وجود ندارد. گزینه‌ی دیگر سکوت و انتظار مرگ و انتظار از دست رفتن کرانه باختری، مسجدالاقصی و محاصره بیش‌تر و مرگ اسیران بود.»

این جمله، کلید فهم کل ماجراست. وضعیت موجود پیش از هفتم اکتبر، یک وضعیت عادی نبود، بلکه یک روند تدریجی و مسالمت‌آمیز برای نابودی کامل آرمان فلسطین و حذف هویت و حقوق مردم آن بود؛

محاصره کامل غزه: منطقه غزه به عنوان یک زندان بزرگ هوایی، دریایی و زمینی، تحت شدیدترین محاصره تاریخ مدرن بود که زندگی بیش از دو میلیون انسان را با بحران‌های اساسی در غذا، آب، دارو و برق مواجه کرده بود. این محاصره، خود یک جنگ کشنده آرام و مصداق بارز نسل‌کشی بود.

تهاجم به کرانه باختری و قدس: همزمان با محاصره غزه، کرانه باختری شاهد گسترش بی‌سابقه شهرک‌سازی، خشونت روزمره شبه‌نظامیان صهیونیست و عملیات نظامی بود. قدس شریف و مسجدالاقصی نیز هر روز شاهد هتک حرمت و تلاش برای تغییر وضعیت موجود توسط صهیونیست‌ها و یهودی‌سازی بود.

انفعال جامعه بین‌المللی و عادی‌سازی روابط: روند عادی‌سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی (مانند توافق آبراهام)، در حال عادی‌سازی و نهادینه‌کردن اشغال‌گری و محرومیت فلسطینیان در سطح منطقه بود. این روند، آخرین میخ بر تابوت پروژه صلحی بود که هرگز به حقوق اساسی فلسطینیان توجهی نکرده بود.

در چنین شرایطی، سکوت به معنای رضایت دادن به نابودی تدریجی و پذیرش یک آپارتاید کامل بود. بنابراین، طوفان الاقصی یک انتخاب از میان گزینه‌های متعدد نبود، بلکه یک ضرب‌الاجل استراتژیک بود برای شکستن این بن‌بست مرگ‌بار. هر اقدام دیگری به معنای نفی حق ذاتی هر ملتی برای دفاع از خود و مقاومت در برابر نابودی بود.

از منظر حقوق بین‌الملل، عملیات طوفان الاقصی را می‌توان در چارچوب حق دفاع مشروع توجیه کرد. منشور ملل متحد در ماده 51، حق دفاع مشروع فردی یا جمعی در برابر یک حمله مسلحانه را به رسمیت می‌شناسد. پرسش کلیدی این است: آیا پیش از هفتم اکتبر، یک «حمله مسلحانه» علیه مردم فلسطین در جریان بود؟

پاسخ، مثبت است. محاصره 16 ساله غزه که زندگی را برای ساکنانش غیرممکن کرده بود، بر اساس گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان عفو بین‌الملل و صلیب سرخ جهانی، یک اقدام جنگی و مجازات جمعی محسوب می‌شود. ادامه اشغال نظامی، گسترش شهرک‌سازی و خشونت سیستماتیک، همگی اَشکالی از تجاوز مداوم هستند. هنگامی که راه‌حل‌های دیپلماتیک و نهادهای بین‌المللی در توقف این تجاوز ناتوان باشند، ملت تحت ستم، حق ذاتی دارد تا برای دفاع از خود به اقدام مسلحانه متوسل شود. طوفان الاقصی، در این چارچوب، یک اقدام دفاعی برای شکستن محاصره و پایان دادن به روند نابودی بود، نه یک حمله تهاجمی بی‌دلیل.

شهید نصرالله به درستی به این دستاورد استراتژیک اشاره می‌کند که: دوره‌ی تازه‌ای از نبرد با این دشمن و دوره‌ی تاریخی تازه‌ای از سرنوشت ملت فلسطین و ملت‌ها و کشورهای منطقه را پایه گذاشت.

این جمله یک ادعای بزرگ نیست، بلکه توصیف یک واقعیت است. طوفان الاقصی چند دستاورد استراتژیک حیاتی داشت که هیچ حرکت سیاسی دیگری در دهه‌های اخیر قادر به کسب آن نبود:

1. شکست افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل: این عملیات، ضربه‌ای مهلک به هاله امنیتی و اسطوره ارتش نامتعارف صهیونیستی وارد کرد. این شکست، نه تنها روانی، که عملیاتی و فنی بود و موازنه قدرت را در منطقه برای همیشه تغییر داد.

2. بازگرداندن آرمان فلسطین به کانون توجه جهانی: مسأله فلسطین که در حال محو شدن از دستورکار جهانی و منطقه‌ای بود، یک‌شبه به اولویت اول خبری، سیاسی و دیپلماتیک جهان تبدیل شد. این عملیات، مانع از فراموشی کامل فلسطین شد.

3. متوقف کردن روند عادی‌سازی: طوفان الاقصی، روند عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عربی را با یک شوک بزرگ متوقف کرد و هزینه همکاری با این رژیم را به شدت افزایش داد. این موضوع، معادلات امنیتی منطقه را دگرگون ساخت.

4. ایجاد اتحاد جدید در جبهه مقاومت: این عملیات نشان داد که محور مقاومت یک واقعیت استراتژیک است و می‌تواند در یک عملیات هماهنگ، دشمن مشترک را به چالش بکشد.

این دستاوردها، به تنهایی نشان می‌دهد که طوفان الاقصی یک عملیات نظامی صرف نبود، بلکه یک مانور سیاسی_استراتژیک بزرگ‌مقیاس بود که چشم‌انداز کل منازعه را تغییر داد.

تقابل مقاومت مشروع با خشونت سیستماتیک

یکی از شبهات مطرح شده، درباره روش اجرای این عملیات است. در پاسخ باید گفت که هرگونه تحلیل اخلاقی باید مبتنی بر تقارن باشد. مقایسه اقدامات یک جنبش مقاومت مردمی که برای رهایی از زیر یوغ یک اشغالگر قدرتمند و مجهز می‌جنگد، با اقدامات یک دولت اشغالگر که دارای یکی از قدرتمندترین ارتش‌های جهان است، اساساً نادرست است. مقاومت فلسطین، در بدترین شرایط ممکن و با حداقل امکانات، علیه یک رژیم آپارتاید که برای دهه‌ها حقوق اولیه آنان را نقض کرده، می‌جنگد. در چنین تقابل ناهمگونی، اَشکال مختلف مقاومت، از جمله اقدامات نامتعارف، قابل درک و در چارچوب حقوق بین‌الملل (که حق مقاومت در برابر اشغال را به رسمیت می‌شناسد) قرار می‌گیرد.

با در نظر گرفتن تمامی این ابعاد، سخن شهید سیدحسن نصرالله کاملاً مصداق می‌یابد که این عملیات یک "انتخاب درست، سالم، صحیح، حکیمانه، شجاعانه و مطلوب و در زمان درست و مناسب" بود؛ درست بود، زیرا حق طبیعی دفاع از خود را اعمال کرد؛ حکیمانه بود، زیرا یک محاسبه استراتژیک عمیق برای نجات یک آرمان از ورطه نابودی بود؛ شجاعانه بود، زیرا در برابر یک دشمن به مراتب قوی‌تر ایستاد؛ در زمان مناسب بود، زیرا اگر تعلل می‌شد، فرصت برای هرگونه اقدام موثری از بین می‌رفت.

هفتم اکتبر، پایان یک روند نبود، بلکه آغاز یک فصل جدید بود. فصل جدیدی که در آن، هیچ‌کس نمی‌تواند وضعیت موجود را به قیمت نادیده گرفتن حقوق و کرامت مردم فلسطین بپذیرد. طوفان الاقصی ثابت کرد که مقاومت، تنها زبان قابل فهم برای اشغالگری است که جز با منطق زور سخن نمی‌گوید. بنابراین، نه تنها این عملیات درست بود، بلکه یک ضرورت تاریخی غیرقابل انکار برای فلسطین، منطقه و هر کسی که به ارزش‌های عدالت و آزادی باور دارد، محسوب می‌شود.

انتهای پیام/