شناسهٔ خبر: 75310228 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ابنا | لینک خبر

تعیین قراردادی سنّ ازدواج!؟

اوّلا: بلوغ و سنّ ازدواج دختران و پسران یک موضوع قراردادی نیست که بخواهیم برای آن حد و مرزی تعیین کنیم؛ بلکه یک امر طبیعی و فطری است. ثانیاً: در تدوین قانون باید همه جوانب را در نظر گرفت؛ زیرا معدّل «سنّ بلوغ جنسی» در دختران کشور ما ۱۴ و در پسران ۱۶ می باشد و فاصله زیاد سنّ ازدواج با سنّ بلوغ مفاسد و مشکلات بی شماری به وجود می آورد. ثالثاً: ازدواج و همسر گزینی موجب شکفته شدن استعدادهای نهفته است و جوانی که نتواند این نیازش را برطرف نماند، نمی تواند صحیح و آرام فکر کند.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: اخیراً(۱) گفتگویی درباره افزایش سنّ ازدواج در جراید به چشم می خورد، حتّی گفته می شود سمیناری برای همین موضوع تشکیل گردیده و قطعنامه ای نیز در این زمینه صادر شده است و گویا جمعی از جوانان تصویب کرده اند که سنّ ازدواج پسران سی سالگی و دختران بیست و پنج سالگی باشد! لطفاً نظر خود را در این زمینه تشریح نمایید.
جواب:
اوّلا: بلوغ و سنّ ازدواج دختران و پسران یک موضوع قراردادی نیست که بنشینیم و برای آن حد و مرزی تعیین کنیم؛ بلکه یک امر طبیعی و فطری است و از قلمرو اختیار و انتخاب ما بیرون می باشد و هر دختر و یا پسری در سنین خاصّی از عمر خود به حدّ بلوغ می رسد و فصل تازه ای از زندگی به روی او گشوده می شود. کتاب طبیعت آغاز این فصل از زندگی را، پیش از ما معیّن کرده است و با قطعنامه ها و تصویب نامه های ما یک وجب هم عقب نشینی نمی کند!


بلوغ در انسان با تغییرات جسمی و روحی عمیقی آغاز می گردد؛ قدّ و قامت تغییر می کند، نیروی انسانی رو به فزونی می گذارد؛ شکل اعضا با گذشته کاملا تغییر پیدا می کند، تمایلات خاصّی در انسان برای گسترش زندگی پیدا می شود، احساسات جنسی همچون شکوفه های بهاری شکفته می شود؛ احساس همسر خواهی روز به روز رو به افزایش گذارده و استخوان ها درشت شده و دگرگونی روشنی در آهنگ صدا پدید می آید.
بنابراین، کتاب آفرینش این حد و مرز زندگی را با خطّ برجسته ای بر صفحه وجود ما نوشته است و ما برای واقع بینی به جای رجوع به سخنان این و آن، باید کتاب آفرینش را باز کرده برگ مربوط به دوران بلوغ و بحران تمایلات جنسی را با دقّت مطالعه کنیم و سنّ قانونی ازدواج را براساس سنّت خلقت و قانون آفرینش تعیین نماییم و از هر نوع خیالبافی و فلسفه تراشی خودداری کنیم.


کسانی که از مطالعه کتاب فطرت و دفتر آفرینش سرباز می زنند و مسأله بلوغ را یک امر قراردادی تلقّی می نمایند و تصوّر می کنند که واقعیّات و حقایق، تابع اندیشه و قرارداد آنهاست، با سنن آفرینش به جنگ برخاسته و سرانجام مغلوب می شوند؛ زیرا سنن خلقت با گفت و شنود افراد غافل از اصول خلقت، دگرگون نمی گردد.


همان طور که تکامل یک جنین در رحم، تقریباً در نُه ماه انجام می گیرد و هرگاه گروهی بنشینند، قانونی وضع کنند که از این به بعد جنین باید در رحم مادر در مدّت یک سال تکامل پیدا کند، کار بیهوده ای انجام داده اند؛ همچنین دخل و تصرّف در حد بلوغ که یکی از سنن آفرینش است، جز بیهوده گفتن چیزی نیست.
قطعنامه این سمینار بسان این است که مرغداران کشور دور هم گرد آیند و بگویند چون دنیا با بحران اقتصادی گوشت رو به روست و نیاز مبرم به وجود مرغ داریم؛ از این به بعد مرغ ها باید به جای بیست و یک روز، ده روز روی تخم ها بخوابند تا تولید مرغ به دو برابر افزایش یابد!


این که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «لا تُعادُوا الایّامَ فَتُعادِیْکم»؛ (با زمان ستیزه مکنید که با شما ستیزه می کند)؛ مقصود این است که با سنن خلقت جنگ نکنید؛ زیرا نبرد با آن جز مغلوبیّت و شکست نتیجه ای ندارد.
ثانیاً: در تدوین قانون باید همه جوانب را در نظر گرفت؛ زیرا معدّل «سنّ بلوغ جنسی» در دختران کشور ما ۱۴ و در پسران ۱۶ می باشد. در این فصل از زندگی تمایلات جنسی آنها بیدار می شود و هرگاه سنّ ازدواج را بالا ببریم تکلیف دختران و پسران در این مدّت محرومیّت چیست؟ یا باید تن به آمیزش های نامشروع بدهند و سرانجام هزاران مصیبت دامنگیر اجتماع گردد، یا در برابر آتش غریزه جنسی مقاومت طولانی کنند که به فرض ممکن بودن برای همه افراد، اعصاب آنها را خرد می کند.


ثالثاً: هیچ می دانید که ازدواج و همسر گزینی موجب شکفته شدن استعدادهای نهفته است و افراد متأهّل بهتر از افراد مجرّد فکر می کنند و جوانی که در کانون وجود او آتش شهوت زبانه می کشد و وسیله مشروع برای اطفای آن ندارد، نمی تواند صحیح و آرام فکر کند؟
این حقیقتی است که برخی از روانشناسان به آن اعتراف کرده و آزمایش هایی روی آن انجام داده اند.
(۲)

پی نوشت ها:

(۱). سؤال مربوط به زمان قبل از انقلاب اسلامی است.

(۲). گرد آوری از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص ۴۶۳.