رضا رئیسی در یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: برای توصیف وضعیت بغرنج فعلی نه نیازی به شرح و توصیف و تفصیل است، نه لازم به ارائه ادله و شواهد و قرائن. وضعیت معیشت و روزمره زندگی مردم در هر سطح و لایهای چنان واضح است که نیاز به تحلیل و تشریح و توضیح نگارنده و یا هیچ صاحب قلمی نداشته باشد.
اما در این میان یک نکته جالب توجه و شایسته تأمل است و آن واکنش سیاستمداران از طیفهای مختلف اعم از منتقدان دولت تا مسئولان است که از هر منظری که نگریسته شود، همان بانیان وضعیت موجود هستند اما تو گویی تنها چیزی که زیر بارش نمیروند، همین حس مسئولیتپذیری و تصحیح و تغییر رویکرد و نگرش است، تا شاید امیدی به تغییر وضعیت در پیامد تغییر الگوهای حکمرانی و سیاستورزی در سطوح مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی را شاهد باشیم.
بزرگواران در سطوح مختلف و طیفهای متفاوت، کمافیالسابق مشغول مجادلات و مباحثات سیاسی و طیفی و جناحی خود هستند و در عوالم دیگری سیر میکنند، بیآنکه توجه داشته باشند که در قالب چنین نگرشها و عملکردهایی اکنون به اینجای کار رسیدهایم و با ابرچالشهای متعدد و متکثری دستوپنجه نرم میکنیم و چشمانداز مشخص و مدونی هم برای تغییر وضعیت و بهبود شرایط حداقل در کوتاهمدت و میانمدت قابل رصد و نظاره نیست.
آدرسهای اشتباه با رویکردهای کلیشهای
1- منتقدان دولت از طیف اصولگرا که بخش عمدهای از قوه قانونگذاری کشور را هم در ید اختیار خود دارند و در استیضاح همتی یا کنارگذاری ظریف نشان دادند که دستوپابسته هم نیستند، این روزها به جای ریشهیابی مشکلات یا بهرهگیری از ابزارهای نظارتی و تقنینی در مجلس و تدوین و ترسیم راهحل برای برونرفت از این وضعیت، در واکنش به تلاطمهای اخیر بازار و فشارهای اقتصادی بر گرده مردم، در رسانهها و شبکههای اجتماعی متعلق به خود، مشغول متلکپرانی و کنایهزنی به دولتمردان و اصلاحطلبان برای این وضعیت هستند و اوج هنر آنان نیش و کنایه است که چرا قیمت دلار به اینجا رسیده و چرا راجع به قیمت مرغ، حرفی ندارید و چطور در دولت رئیسی معترض میشدید و اکنون فریاد نمیزنید؟
در نهایت امر هم بحث استیضاح مجدد وزیر اقتصاد را مطرح میکنند، بیآنکه بگویند استیضاح همتی چه دردی را دوا کرد و هدف و قصد و نیتشان از آن استیضاح کذایی چه بود. البته که این آدرسهای اشتباهی و فرافکنیهای تبلیغاتی موجب نمیشود که بپرسیم، چه کسانی بانیان اصلی وضعیت موجود هستند و با ندانمکاری و اشتباهات فاحش ما را به چاه ویل قطعنامههای شورای امنیت انداختند و در تمامی سالهایی که برجام مفر و راه تنفسی در برابر تحریمها ایجاد کرد، آنان تمامقامت در برابرش ایستادند و از اساس مخالف هرگونه تعاملورزی و تعادلنگری در عرصه سیاست خارجی بودند و اکنون قاعدتاً نسخه مطلوب آنان و نتایج نوع نگرششان به مقوله سیاست خارجی بر مقدرات کشور حکمفرما شده و به قول عامیانه آشی که برای مردم پختهاند، به بار نشسته است و اکنون معترض چه چیزی هستند؟
مبارزه و مجادله و منازعه با الگوی مسلط غربی فارغ از ارزشگذاری و چرایی آن، نتایج و تبعاتی دارد که اکنون به شکل عریان با آن دست به گریبان هستیم و این وضعیت در مسیر و تابع، پارادایم و مانیفست و نگرش آنان رقم خورده و تاکنون هم هیچ نسخه و آلترناتیوی برای برونرفت از این وضعیت جز مشتی شعار و البته حمله و هجمه به طیف مقابل داخلی ارائه و تشریح نکردهاند و در دولت احمدینژاد و رئیسی هم شرایط بر همین منوال طی شده است.
دولت چهاردهم میراثدار بیعمل
2- حامیان دولت چهاردهم در پاسخ به انتقادات طیف حامی دولت قبل، البته که میتوانند بگویند، این دولت نقشی در وضع قطعنامهها نداشته است، هیچ دولتی مانند این دولت از روز اول با چالشهایی چون ترور و تلاطم مداوم و منازعهطلبی عریان خارجی و در نهایت جنگ روبهرو نبوده، برخلاف دولت قبل با پدیدهای چون ترامپ دست به گریبان نشده و حداقل فرصتهای دولت قبل را هم نداشته و اکنون هم با بازگشت تحریمها، میراثداری بس بداقبال بوده و با این حال با توجه به آمارها در قیاس با دولت قبل کارنامه بدی با توجه به شرایط نداشته است اما نکته آن است که این توجیهات دردی از شرایط امروز مردم دوا نمیکند و البته که بسیاری از این موارد قابل پیشبینی بوده است و دولتی که شعار تعاملگرایی و بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک را داشته در عمل موفق به هیچ تغییر محسوس و ملموسی در این عرصه نشده و نتوانسته طرحی نو دراندازد و ابتکار عملی از خود نشان دهد.
در عرصه داخلی و تدبیر و تدوین سیاستهای اقتصادی هم، جز مشتی شعار و تشکیل فلان کارگروه و بهمان ستاد و رویههای کلیشهای، شاهد هیچ تغییر و تکانه جدی نبودهایم، گویی که فقط اسامی مسئولان عوض شده و کسانی رفته و دیگرانی آمدهاند، حتی طی این مدت متولیان اصلی اقتصادی دولت، چون معاون اول و معاون اجرایی و یا حتی وزرای مربوطه به خود زحمت توضیح و اقناعسازی و آرامشبخشی به جامعه ندادهاند که حتی پیرامون نکاتی حرف میزنند که در حیطه وظایف ساختاری آنان نیست، بهعنوان مثال معاون اجرایی رئیسجمهوری راجع به رفع فیلترینگ سخن میگوید و یک وعده دیگر نخنماشده را باز تکرار میکند یا معاون اول چندین و چند بار وعده کنترل بازار و جلوگیری از گرانی کالاهای اساسی و عدم نگرانی نسبت به آن را میدهد و در نهایت بازار راه خودش را میرود، گویی هیچکس در دولت عزم و ارادهای برای انجام وظایف ساختاری خود ندارد.
معالاسف باید گفت، سیاسیون چه از طیف منتقدان دولت چه متولیان امروز ساختار اجرایی کشور، هنوز در چنبره معادلات و مجادلات چند دهه گذشته سیر و سیاحت میکنند و به جای تمرکز بر وضعیت فعلی و تغییر رویکرد با عنایت به سیر تحولات سپریشده و تغییر نگرش و راهبرد نسبت به معضلات حکمرانی یا اسیر در بهانهگیری و آتوگیری از رقیب و مانور تبلیغاتی و پروپاگاندای سیاسی و جناحی هستند، یا آنکه در پی توجیه وضعیت و حفظ کرسی و صندلی خود و در این میان آنچه که مغفول میماند وضعیت مردم و برونرفت کشور از شرایط ناخوشایند کنونی است.