اسما پورزنگیآبادی - روزنامه اطلاعات| همه جوامع بشری با رنجها و مصائبی مواجهند. این رنجها به نسبت دوران تاریخی یا جغرافیای زیستی، متنوعند. این گمان که مردم سوییس و سوئد و نروژ از هرگونه رنج و دغدغهای رها هستند، بیهوده است. رنجهای بشر از تنوع گستردهای برخوردارند، برای برخی مردمان، رنج یعنی کمبود تفریح و برای برخی دیگر، یافتن غذای کافی. اما آنچه باید بدانیم این است که اساسا هیچ مسألهای نیست که راهحلی نداشته باشد و هیچ رنجی نیست که قابل التیام یا کاهش نباشد.
خارج از قاعده
سکونتگاههای غیررسمی، چهره دیگری از شهرهای بزرگ ایران هستند، همان چهرهای که ترجیح میدهند آن را در آینه نبینند؛ محلههایی که اگرچه بر روی نقشههای رسمی شهرسازان و شهرداریها جایگاهی ندارند اما در حیات شهرها قابل انکار نیستند.
در حاشیه بسیاری از کلانشهرهای کشور از تهران و مشهد گرفته تا اهواز و کرمان و تبریز، هزاران خانوار در خانههایی ساکنند که از منظر قانونی، «خارج از قاعده» به حساب میآیند اما در عمل، بخشی جدانشدنی از زندگی شهری هستند و با عناوینی همچون حاشیهنشین، مسکنهای خودساخته و سکونتگاههای غیررسمی معرفی میشوند.
پدیده سکونتگاههای غیررسمی، محصول یک عامل واحد نیست بلکه زنجیرهای از شرایط اجتماعی، اقتصادی و حقوقی دست به دست هم داده تا این بافتها شکل بگیرند. هر زاغه و هر خانه غیررسمی به مثابه تابلویی است که نشان میدهد سیاستگذاری شهری و روستایی در کجا ناکام مانده است. در این میان، کارشناسان دیدگاههای متفاوتی درباره چرایی و چگونگی مواجهه با این پدیده دارند.
توزیع ناعادلانه منابع
عبدالرضا گلپایگانی، معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران در نشستی با موضوع «نقش حرفه معماری و شهرسازی در ارتقای کیفیت زیست سکونتگاههای غیررسمی» گفت: دلیل عمده شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی یا ساخت بیبرنامه در شهرهای ایران، عدم توازن و توزیع ناعادلانه منابع در پهنه سرزمینی است.
ازآنجا که در کشور ما شیوه توزیع منابع متمرکز، مرکزی و بسیاری از برنامهها مبتنی بر بودجه ملی است توزیع این بودجه به اهرم بسیار قدرتمندی بدل شده است که اگر بهدرستی عمل نکند و سازوکار منظمی نداشته باشد حتما به توسعه نامتوازن تبدیل میشود.
ایران یک حوزه تمدنی با سابقه چندهزارساله است. هرکدام از بخشهای سرزمینی ایران در درون خود ظرفیتهایی دارند. این ظرفیتها باید به صورت درونزا شکوفا شوند و اهرم ملی به این امر کمک کند اما وقتی در حوزه برنامهریزی، نگاه از بالا به پایین و متمرکز وجود داشته باشد به این نتیجه میرسد که مثلا چنانچه ذوبآهن در اصفهان ساخته شود یا کارخانجات بزرگ آببر در یزد و اردکان باشند، حتما به توسعه مناطق مرکزی ایران کمک میکند، در صورتی که شاهدیم با این نوع نگاه، اتفاقات ناخوشایندی در حوزه ظرفیتهای سرزمینی رخ داده و همین ناترازی و عدم توازن، حتما بر توسعه سکونتگاههای غیررسمی اثر میگذارد.
ناسازگاری با اقلیم
مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران گفت: دلیل دیگر شکلگیری این سکونتگاهها تأثیرات اقلیمی است. در ۳۰ سال گذشته در ایران با کاهش شدید بارندگی و خشکسالی مواجه بودهایم که آثار خود را بیشتر در شرق و مناطق مرکزی ایران نشان داده است.
پیشینیان ما برای بهتر زیستن در این شرایط اقلیمی، ابتکاراتی متناسب با ویژگیهای سرزمین داشتند. مثلا شهرها و روستاهای مناطق مرکزی کشور عمدتا بر مبنای قنات و چشمه به زیست چندهزارساله خود ادامه دادند. نمونه دیگر آن آسبادهای خراسان است که گفته میشود در گذشته از هرات برای آسیاب گندم به آنجا میآمدند؛ شاهکار معماری که متناسب با ظرفیت محلی که در آن آب نبوده، طراحی شدهاند.
این نمونهها نشان میدهد که چگونه پیوند بین معماری و زندگی در سرزمینی که با کمبود آب مواجه است به پایداری زیست منجر میشود.
برنامهریزی برای این که چطور ظرفیتهای درون سرزمینی را شکوفا کنیم تا هم کشاورزی و هم زیست متناسب با شرایط اقلیمی داشته باشیم از کوچ اجباری به واسطه خشکسالی جلوگیری میکند. ظرفیتهای متفاوتی در مناطق مختلف ایران وجود دارد که باعث میشود مردم برای داشتن آیندهای بهتر برای فرزندان خود به شهری کوچ کنند که فکر میکنند زندگی بهتری در آنجا خواهند داشت.
قم یکی از شهرهایی است که در ۳۰ سال گذشته، بیشترین رشد جمعیت را داشته یا کرج و استان تهران، رشد جمعیت بسیار بالایی دارند، چون بسیاری از شهروندان ایرانی به دلیل نابرابریهای اقتصادی، برای زندگی بهتر خود و فرزندانشان به این مناطق مهاجرت کردهاند؛ در حالی که بستر محیطی فراهم نشده و برنامهریزی شهری مبتنی بر این نبوده که این جمعیت را در خود جای دهد.
در نتیجه، منجر به حاشیهنشینی در جمکران و شهرهای استان تهران میشود یا در شمالشرقی ایران، یک قطب اقتصادی فعال و قدرتمند به اسم مشهد شکل میگیرد. مشخص است در چنین وضعیتی، این شهر پذیرای کسانی میشود که در شرایط نابرابری اقتصادی به آنجا کوچ میکنند و یک میلیون نفر حاشیهنشین در ساختوسازهای غیررسمی و غیرفنی ساکن میشوند.
تحمیل ضوابط نادرست
گاهی برنامهریزی در حوزه شهرسازی به گونهای رقم میخورد که عدهای را از نظام شهرسازی بیرون نگه میدارد.
گلپایگانی با بیان این مطلب افزود: بهعنوان مثال، شاخص حد نصاب تفکیک برای شهرها تعریف میکنیم.
وقتی میگوییم حدنصاب یک شهر، ۳۵۰ مترمربع است، یعنی کسی که توان تملک و خرید ۳۵۰ مترمربع زمین را ندارد از شهر بیرون برود. چه کسی گفته در یک شهر، همه زمینها باید ۲۰۰ یا ۳۰۰ متری باشد؟
نظام خُرداندازهای که در تقسیمات کالبدی ایران وجود دارد یک ایراد است. چرا به زور ضوابط میخواهیم شهر ریزدانهای مانند تهران را به یک سری احجام بزرگمقیاس تبدیل کنیم؟
یک مدل ذهنی و پیشداوری درباره نظام کالبدی و ساختوساز مسکن و معماری داریم و بدون این که به وضعیت بستر و محیط توجه کنیم میخواهیم آن را به شرایط مشهد و تهران و بروجرد و خرمآباد و دیگر شهرها تحمیل کنیم؛ در حالی که در شهر ایرانی، نظام توزیع سکونت به گونهای بوده که فقیر و غنی و دارا و ندار در کنار هم زندگی میکردند.
شهر مطلوب هم همین است که همه طبقات اجتماعی در یک ترکیب متجانس در کنار هم زندگی کنند.
چه باید کرد؟
معاون وزیر راه و شهرسازی در بخش دیگری از اظهاراتش، الگوهای رایج ساخت مسکن را از عواملی دانست که زمینهساز شکلگیری و گسترش سکونتگاههای غیررسمی شده است.
گلپایگانی گفت: الگوی حیاط میانی در معماری ایرانی، هم در خانههای بروجردیها و عامریها و طباطباییها وجود دارد و هم در یک خانه ۱۰۰ مترمربعی در سمنان. اینطور نیست که فکر کنیم برای خانه ایرانی، الزاما باید بنایی مشابه خانه بروجردیها بسازیم. الگوی مسکن میتواند در شرایط اقتصادی متفاوت شکل بگیرد. در دیگر کشورها هم چنین رویکردی وجود داشته است.
یکی از دوستان بهتازگی تصویری به من نشان داد که در یک زمین ۴۰ مترمربعی در آتن، خانهای در حال ساخت است، در حالی که ما به کمتر از ۵۰ مترمربع پروانه نمیدهیم. مدل کلاسیک این رویکرد هم خانهای در آمستردام است که با عرض دو متر در چهار طبقه ساخته شده و یک شاهکار معماری است. امکان دارد در چنین خانهای، محدودیتهایی برای زندگی وجود داشته باشد اما این هنر معمار است که با حل این محدودیتها فضاهای متنوع اجتماعی ایجاد کند که ندارها را از شهر بیرون نراند.
تغییر نگرشها و روشها
رسول وظیفهشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه و شهردار پیشین منطقه ۱۰ تبریز در این نشست گفت: اولین کاری که باید در ارتباط با سکونتگاههای غیررسمی انجام دهیم تغییر رویکرد و نگرش است. تا زمانی که نگرش خود را به این سکونتگاهها تغییر ندهیم، آنها هرگز ساماندهی نمیشوند.
این تغییر باید در دو بُعد انسانی و سکونتگاهی رخ بدهد. از بعد انسانی باید این دیدگاه را داشته باشیم که این افراد جزو بهترین انسانها ، اهل کار و تلاش و در حال انجام فعالیتهای اجتماعی هستند و بیشترین مشارکت را در تمامی زمینهها دارند. تغییر نگرش نسبت به سکونتگاهها هم این است که باید به عنوان فرصت به آنها نگاه کنیم نه تهدید. این که فکر کنیم با طرد کردن یا ندادن امکانات، این معضل حل میشود اشتباه است. با این رویکردها نهتنها مشکل حل نمیشود که بدتر میشود.
برای رسیدگی به این سکونتگاهها باید مدیرانی منصوب شوند که دیدگاه خدمت به این افراد را داشته باشند، نه مدیری که بگوید امکانات ندهیم تا توسعه نیابند. باید در این سکونتگاهها مانند سایر مناطق شهرها امکانات فراهم کنیم و البته همه اقدامات، دانشمحور و براساس مطالعات و تحولگرا باشد.
حرف آخر
نخستین شرط التیام رنج مردم، وجود اراده برای انجام این کار است. اگر مسئولان شهری و کشوری، اراده حل مسأله را داشته باشند، قطعا با سازماندهی بودجهها و نیروها قادر به رفع یا دستکم کاهش رنج مردم در زمینههای مختلف خواهند بود.
از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی تکیه بر طبقات ضعیف را اصرار، تکرار و توصیه کردند. تعابیر «پابرهنگان» و «کوخنشینان» جزو تعبیراتی بود که در کلام ایشان بارها و بارها تکرار شد. به مسئولان اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید و از اشرافیگری پرهیز کنید.
امروز هم باید همان توصیهها مبنای کار مسئولان باشد تا رنج مردم التیام یابد.
اسما پورزنگیآبادی - روزنامه اطلاعات| همه جوامع بشری با رنجها و مصائبی مواجهند. این رنجها به نسبت دوران تاریخی یا جغرافیای زیستی، متنوعند. این گمان که مردم سوییس و سوئد و نروژ از هرگونه رنج و دغدغهای رها هستند، بیهوده است. رنجهای بشر از تنوع گستردهای برخوردارند، برای برخی مردمان، رنج یعنی کمبود تفریح و برای برخی دیگر، یافتن غذای کافی. اما آنچه باید بدانیم این است که اساسا هیچ مسألهای نیست که راهحلی نداشته باشد و هیچ رنجی نیست که قابل التیام یا کاهش نباشد.
خارج از قاعده
سکونتگاههای غیررسمی، چهره دیگری از شهرهای بزرگ ایران هستند، همان چهرهای که ترجیح میدهند آن را در آینه نبینند؛ محلههایی که اگرچه بر روی نقشههای رسمی شهرسازان و شهرداریها جایگاهی ندارند اما در حیات شهرها قابل انکار نیستند.
در حاشیه بسیاری از کلانشهرهای کشور از تهران و مشهد گرفته تا اهواز و کرمان و تبریز، هزاران خانوار در خانههایی ساکنند که از منظر قانونی، «خارج از قاعده» به حساب میآیند اما در عمل، بخشی جدانشدنی از زندگی شهری هستند و با عناوینی همچون حاشیهنشین، مسکنهای خودساخته و سکونتگاههای غیررسمی معرفی میشوند.
پدیده سکونتگاههای غیررسمی، محصول یک عامل واحد نیست بلکه زنجیرهای از شرایط اجتماعی، اقتصادی و حقوقی دست به دست هم داده تا این بافتها شکل بگیرند. هر زاغه و هر خانه غیررسمی به مثابه تابلویی است که نشان میدهد سیاستگذاری شهری و روستایی در کجا ناکام مانده است. در این میان، کارشناسان دیدگاههای متفاوتی درباره چرایی و چگونگی مواجهه با این پدیده دارند.
توزیع ناعادلانه منابع
عبدالرضا گلپایگانی، معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران در نشستی با موضوع «نقش حرفه معماری و شهرسازی در ارتقای کیفیت زیست سکونتگاههای غیررسمی» گفت: دلیل عمده شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی یا ساخت بیبرنامه در شهرهای ایران، عدم توازن و توزیع ناعادلانه منابع در پهنه سرزمینی است.
ازآنجا که در کشور ما شیوه توزیع منابع متمرکز، مرکزی و بسیاری از برنامهها مبتنی بر بودجه ملی است توزیع این بودجه به اهرم بسیار قدرتمندی بدل شده است که اگر بهدرستی عمل نکند و سازوکار منظمی نداشته باشد حتما به توسعه نامتوازن تبدیل میشود.
ایران یک حوزه تمدنی با سابقه چندهزارساله است. هرکدام از بخشهای سرزمینی ایران در درون خود ظرفیتهایی دارند. این ظرفیتها باید به صورت درونزا شکوفا شوند و اهرم ملی به این امر کمک کند اما وقتی در حوزه برنامهریزی، نگاه از بالا به پایین و متمرکز وجود داشته باشد به این نتیجه میرسد که مثلا چنانچه ذوبآهن در اصفهان ساخته شود یا کارخانجات بزرگ آببر در یزد و اردکان باشند، حتما به توسعه مناطق مرکزی ایران کمک میکند، در صورتی که شاهدیم با این نوع نگاه، اتفاقات ناخوشایندی در حوزه ظرفیتهای سرزمینی رخ داده و همین ناترازی و عدم توازن، حتما بر توسعه سکونتگاههای غیررسمی اثر میگذارد.
ناسازگاری با اقلیم
مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران گفت: دلیل دیگر شکلگیری این سکونتگاهها تأثیرات اقلیمی است. در ۳۰ سال گذشته در ایران با کاهش شدید بارندگی و خشکسالی مواجه بودهایم که آثار خود را بیشتر در شرق و مناطق مرکزی ایران نشان داده است.
پیشینیان ما برای بهتر زیستن در این شرایط اقلیمی، ابتکاراتی متناسب با ویژگیهای سرزمین داشتند. مثلا شهرها و روستاهای مناطق مرکزی کشور عمدتا بر مبنای قنات و چشمه به زیست چندهزارساله خود ادامه دادند. نمونه دیگر آن آسبادهای خراسان است که گفته میشود در گذشته از هرات برای آسیاب گندم به آنجا میآمدند؛ شاهکار معماری که متناسب با ظرفیت محلی که در آن آب نبوده، طراحی شدهاند.
این نمونهها نشان میدهد که چگونه پیوند بین معماری و زندگی در سرزمینی که با کمبود آب مواجه است به پایداری زیست منجر میشود.
برنامهریزی برای این که چطور ظرفیتهای درون سرزمینی را شکوفا کنیم تا هم کشاورزی و هم زیست متناسب با شرایط اقلیمی داشته باشیم از کوچ اجباری به واسطه خشکسالی جلوگیری میکند. ظرفیتهای متفاوتی در مناطق مختلف ایران وجود دارد که باعث میشود مردم برای داشتن آیندهای بهتر برای فرزندان خود به شهری کوچ کنند که فکر میکنند زندگی بهتری در آنجا خواهند داشت.
قم یکی از شهرهایی است که در ۳۰ سال گذشته، بیشترین رشد جمعیت را داشته یا کرج و استان تهران، رشد جمعیت بسیار بالایی دارند، چون بسیاری از شهروندان ایرانی به دلیل نابرابریهای اقتصادی، برای زندگی بهتر خود و فرزندانشان به این مناطق مهاجرت کردهاند؛ در حالی که بستر محیطی فراهم نشده و برنامهریزی شهری مبتنی بر این نبوده که این جمعیت را در خود جای دهد.
در نتیجه، منجر به حاشیهنشینی در جمکران و شهرهای استان تهران میشود یا در شمالشرقی ایران، یک قطب اقتصادی فعال و قدرتمند به اسم مشهد شکل میگیرد. مشخص است در چنین وضعیتی، این شهر پذیرای کسانی میشود که در شرایط نابرابری اقتصادی به آنجا کوچ میکنند و یک میلیون نفر حاشیهنشین در ساختوسازهای غیررسمی و غیرفنی ساکن میشوند.
تحمیل ضوابط نادرست
گاهی برنامهریزی در حوزه شهرسازی به گونهای رقم میخورد که عدهای را از نظام شهرسازی بیرون نگه میدارد.
گلپایگانی با بیان این مطلب افزود: بهعنوان مثال، شاخص حد نصاب تفکیک برای شهرها تعریف میکنیم.
وقتی میگوییم حدنصاب یک شهر، ۳۵۰ مترمربع است، یعنی کسی که توان تملک و خرید ۳۵۰ مترمربع زمین را ندارد از شهر بیرون برود. چه کسی گفته در یک شهر، همه زمینها باید ۲۰۰ یا ۳۰۰ متری باشد؟
نظام خُرداندازهای که در تقسیمات کالبدی ایران وجود دارد یک ایراد است. چرا به زور ضوابط میخواهیم شهر ریزدانهای مانند تهران را به یک سری احجام بزرگمقیاس تبدیل کنیم؟
یک مدل ذهنی و پیشداوری درباره نظام کالبدی و ساختوساز مسکن و معماری داریم و بدون این که به وضعیت بستر و محیط توجه کنیم میخواهیم آن را به شرایط مشهد و تهران و بروجرد و خرمآباد و دیگر شهرها تحمیل کنیم؛ در حالی که در شهر ایرانی، نظام توزیع سکونت به گونهای بوده که فقیر و غنی و دارا و ندار در کنار هم زندگی میکردند.
شهر مطلوب هم همین است که همه طبقات اجتماعی در یک ترکیب متجانس در کنار هم زندگی کنند.
چه باید کرد؟
معاون وزیر راه و شهرسازی در بخش دیگری از اظهاراتش، الگوهای رایج ساخت مسکن را از عواملی دانست که زمینهساز شکلگیری و گسترش سکونتگاههای غیررسمی شده است.
گلپایگانی گفت: الگوی حیاط میانی در معماری ایرانی، هم در خانههای بروجردیها و عامریها و طباطباییها وجود دارد و هم در یک خانه ۱۰۰ مترمربعی در سمنان. اینطور نیست که فکر کنیم برای خانه ایرانی، الزاما باید بنایی مشابه خانه بروجردیها بسازیم. الگوی مسکن میتواند در شرایط اقتصادی متفاوت شکل بگیرد. در دیگر کشورها هم چنین رویکردی وجود داشته است.
یکی از دوستان بهتازگی تصویری به من نشان داد که در یک زمین ۴۰ مترمربعی در آتن، خانهای در حال ساخت است، در حالی که ما به کمتر از ۵۰ مترمربع پروانه نمیدهیم. مدل کلاسیک این رویکرد هم خانهای در آمستردام است که با عرض دو متر در چهار طبقه ساخته شده و یک شاهکار معماری است. امکان دارد در چنین خانهای، محدودیتهایی برای زندگی وجود داشته باشد اما این هنر معمار است که با حل این محدودیتها فضاهای متنوع اجتماعی ایجاد کند که ندارها را از شهر بیرون نراند.
تغییر نگرشها و روشها
رسول وظیفهشناس، عضو هیأت علمی دانشگاه و شهردار پیشین منطقه ۱۰ تبریز در این نشست گفت: اولین کاری که باید در ارتباط با سکونتگاههای غیررسمی انجام دهیم تغییر رویکرد و نگرش است. تا زمانی که نگرش خود را به این سکونتگاهها تغییر ندهیم، آنها هرگز ساماندهی نمیشوند.
این تغییر باید در دو بُعد انسانی و سکونتگاهی رخ بدهد. از بعد انسانی باید این دیدگاه را داشته باشیم که این افراد جزو بهترین انسانها ، اهل کار و تلاش و در حال انجام فعالیتهای اجتماعی هستند و بیشترین مشارکت را در تمامی زمینهها دارند. تغییر نگرش نسبت به سکونتگاهها هم این است که باید به عنوان فرصت به آنها نگاه کنیم نه تهدید. این که فکر کنیم با طرد کردن یا ندادن امکانات، این معضل حل میشود اشتباه است. با این رویکردها نهتنها مشکل حل نمیشود که بدتر میشود.
برای رسیدگی به این سکونتگاهها باید مدیرانی منصوب شوند که دیدگاه خدمت به این افراد را داشته باشند، نه مدیری که بگوید امکانات ندهیم تا توسعه نیابند. باید در این سکونتگاهها مانند سایر مناطق شهرها امکانات فراهم کنیم و البته همه اقدامات، دانشمحور و براساس مطالعات و تحولگرا باشد.
حرف آخر
نخستین شرط التیام رنج مردم، وجود اراده برای انجام این کار است. اگر مسئولان شهری و کشوری، اراده حل مسأله را داشته باشند، قطعا با سازماندهی بودجهها و نیروها قادر به رفع یا دستکم کاهش رنج مردم در زمینههای مختلف خواهند بود.
از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی تکیه بر طبقات ضعیف را اصرار، تکرار و توصیه کردند. تعابیر «پابرهنگان» و «کوخنشینان» جزو تعبیراتی بود که در کلام ایشان بارها و بارها تکرار شد. به مسئولان اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید و از اشرافیگری پرهیز کنید.
امروز هم باید همان توصیهها مبنای کار مسئولان باشد تا رنج مردم التیام یابد.