شناسهٔ خبر: 75258402 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مهر | لینک خبر

بازخوانی تراژدی مدرن «یرما» در نشست فیلم تئاترهای شاخص خانه هنرمندان

چهل و سومین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص به نمایش فیلم‌تئاتر «یرما» به کارگردانی سیمون استون و تونی گرچ اسمیت از مجموعه «تراژدی‌های مدرن روان‌شناختی» اختصاص داشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری مهر، چهل و سومین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم‌تئاترهای شاخص، چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ به نمایش فیلم‌تئاتر «یرما» به کارگردانی سیمون استون و تونی گرچ اسمیت (از مجموعه «تراژدی‌های مدرن روان‌شناختی») اختصاص داشت. این برنامه با همکاری مشترک انجمن منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

پس از نمایش فیلم‌تئاتر، نشست نقد و تحلیل آن با حضور آران قادرپور، منتقد تئاتر برگزار شد.

آران قادرپور در این نشست با اشاره به جایگاه نمایشنامه «یرما» در کارنامه فدریکو گارسیا لورکا گفت: نمایشنامه «یرما» یکی از سه‌گانه‌های تراژیک لورکاست که در کنار آثار «عروسی خون» و «خانه برناردا آلبا» نوشته شده و از مهم‌ترین آثار نمایشی او به‌شمار می‌آید. لورکا در دهه ۳۰ میلادی این سه اثر را در فاصله‌ای کوتاه خلق کرد؛ آثاری که همگی به نوعی بازتاب تضاد میان سنت و تجدد در جامعه اسپانیا هستند. به گفته خود لورکا، او در «یرما» قصد داشته یک تراژدی شاعرانه بیافریند؛ حال آنکه اقتباس مدرن سیمون استون، با وجود حفظ روح تراژدی در بستری کاملاً متفاوت شکل گرفته و به‌نوعی تبدیل به یک تراژدی مدرن روان‌شناختی می‌شود.

وی افزود: در اقتباس مدرن سیمون استون، ما دیگر با آن فضای روستایی و مذهبی مواجه نیستیم. «یرما»ی استون زنی مدرن، مستقل و شهرنشین است؛ شخصیتی که در فضای امروزی لندن زندگی می‌کند، وبلاگ‌نویس است و در ظاهر همه‌چیز دارد، اما از درون گرفتار حسرت فرزنددار شدن است. اما در نمایشنامه کلاسیک لورکا، کنش نهایی یرما به‌صورت بیرونی و فیزیکی رخ می‌دهد. او در پایان، شوهرش را به قتل می‌رساند اما در نسخه سیمون استون، این کنش به درونی‌ترین شکل ممکن تبدیل می‌شود؛ یرما در پایان خودکشی می‌کند. به باور من، این تغییر نشانه‌ای از درون‌گرایی تراژدی مدرن است. پایان نمایش در نسخه استون شاید به اندازه متن اصلی لورکا غافلگیرکننده نباشد، اما از نظر روان‌شناختی کاملاً باورپذیر است، زیرا مخاطب از ابتدا تا انتها شاهد فروپاشی تدریجی روانی یرماست.

به گفته قادرپور، این طراحی آگاهانه، ما را وارد دنیای ذهنی یرما می‌کند؛ جهانی که در آن، فروپاشی روانی شخصیت اصلی با زبانی بصری و استعاری بیان می‌شود.

قادرپور در بخش دیگری از سخنانش درباره روند نگارش نمایشنامه گفت: سیمون استون نگارش متن را به‌صورت کار ورکشاپی پیش برده است. بازیگران در فرایند تمرین، در بازآفرینی صحنه‌ها نقش فعال داشته‌اند و حتی تا چند هفته پیش از اجرا، متن نهایی در اختیارشان نبوده است. این روش باعث شده بازی‌ها کاملاً زنده، بدنی و تجربی باشند و حس باورپذیری اثر را افزایش دهند.

این منتقد در پایان گفت: «یرما» سیمون استون، با وجود فاصله زمانی و فرهنگی از اثر اصلی لورکا، موفق می‌شود همان حس تراژدی و بی‌حاصلی وجودی انسان مدرن را به مخاطب منتقل کند؛ تراژدی زنی که در ظاهر همه‌چیز دارد، اما در درون تهی است. این نمایش نشان می‌دهد که چگونه می‌توان متنی کلاسیک را با زبان امروز بازآفرینی کرد، بی‌آنکه روح شاعرانه و دردناک آن از بین برود.