جک فینت، هوادار متعصب باشگاه لیورپول، در حال حاضر در هند مشغول انجام یک چالش دویدن قابل توجه است.
این هوادار ۳۲ ساله در مارس ۲۰۱۹ به یک تومور مغزی لاعلاج مبتلا شد و اکنون این ماجراجویی حماسی را در آسیا نه تنها برای خیریه، بلکه برای خودش نیز به پایان میرساند.
جک قبل از اینکه خبر بیماری لاعلاجش را بشنوند، هنگام دوچرخهسواری به سمت محل کارش در استرالیا دچار تشنج شد، در حالی که قبلاً هیچ علامتی نداشت.
او از آن زمان زندگی سالمتری را آغاز کرده و با دویدن آشنا شده است، از دویدنهای ۵ و ۱۰ کیلومتری شروع کرده و به سمت اولترا ماراتنها پیش رفته است، او سال گذشته ۶۵۰ کیلومتر را تنها در ۱۴ روز در سواحل آفریقای جنوبی برای امور خیریه طی کرد.
آخرین تلاش او شامل دویدن حدود ۴۰۰۰ کیلومتر، از شمالیترین نقطه هند در کوههای لاداخ تا - اگر همه چیز خوب باشد - رسیدن به جنوبیترین نقطه کشور در کانیاکوماری است، با این هدف که این مسیر را در ۸۰ روز به پایان برساند.
این چالش تاکنون باعث شده است که جک با حمایت شبکه کوچکی از افراد - فرد، دن، دوین، جیک و جردن - روزانه حدود ۵۰ کیلومتر را طی کند و در صورت موفقیت، او اولین نفری خواهد بود که طول هند را میدود.
جک در حال حرکت به باشگاه لیورپول گفت: «از شش سال پیش که بیماریام تشخیص داده شد، چیزهای زیادی یاد گرفتهام.»
«پیام بزرگی که از داستان من برداشت میشود این است که ما نمیتوانیم انتخاب کنیم چه اتفاقی برایمان میافتد، اما همیشه میتوانیم نحوه واکنش خود را انتخاب کنیم.»
«شما میتوانید قربانی باشید و برای خودتان متاسف باشید، یا میتوانید پیروز باشید و سعی کنید آن شرایط دشوار و آن درد را به یک هدف دگرگونکننده تبدیل کنید تا به الهام بخشیدن به افراد دیگری که ممکن است شرایط مشابهی را تجربه کنند، کمک کنید.»
جک دویدن خود را در ۳۱ آگوست آغاز کرد و هند را برای این چالش انتخاب کرد، چرا که اندکی پس از تشخیص بیماریاش، در طول یک سفر یک ساله به دور دنیا، به این کشور سفر کرده بود.
او ادامه داد: «فکر میکنم در آن ماهها کمی از یک تحول روحی، جسمی و احساسی را پشت سر گذاشتم. هند برای من شروع جدیدی بود در مورد اینکه پس از تشخیص بیماریام میتوانم به چه کسی تبدیل شوم.»
«من چیزهای زیادی یاد گرفتم، مدیتیشن، تنفس عمیق، یوگا و چیزهایی که به اجزای اصلی زندگی من تبدیل شدهاند. این به پرورش حس قدردانی کمک کرد، به طوری که حتی با وجود اینکه در حال گذراندن دوران بسیار نامطمئنی بودم، باز هم میتوانستم خودم را به سپاسگزاری برای داشتههایم برگردانم.»
برنامه روزانه او در هند اغلب حدود ساعت ۵ صبح شروع میشود و تا ظهر ۳۵ کیلومتر را طی میکند و بعدازظهر و عصر حداقل ۱۵ کیلومتر دیگر را طی میکند - در این بین، غذا و مایعات کافی برای مدیریت مسافت طی شده با خود میبرد.
جک اعتراف میکند که در چند روز اول، بلافاصله متوجه شد که وظیفه پیش رو چقدر دلهرهآور بوده است.
با این حال، نامه ویژهای که توسط آرنه اشلوت، سرمربی لیورپول، نوشته شده بود، روحیه او را بالا برد و به او کمک کرد تا در اوایل فصل به سمت ناشناختهها حرکت کند.
او ادامه داد: «مطالعهاش واقعاً احساسی بود. فکر میکنم در آن زمان به آن نامه نیاز داشتم. خیلی زود وارد چالش شدیم، اما داشتیم از هیمالیا بالا میرفتیم و احتمالاً یکی از طاقتفرساترین بخشهای کار بود.»
او به نوعی شعار «تو هرگز تنها نخواهی ماند» را به طور کامل در نامه خلاصه کرده بود. پیامهای حمایتی که از جامعه لیورپول و به طور کلی دریافت کردهام، چیزی است که باعث میشود هر روز به کارم ادامه دهم.
«من وسواس ناسالمی نسبت به تیم قرمزها دارم. من اهل چشایر هستم اما سالها در استرالیا زندگی کردهام و قبلاً ساعت سه صبح برای تماشای بازیها از خواب بیدار میشدم.»
«من خیلی خوششانس بودهام که به سه فینال لیگ قهرمانان اروپا - کیف، مادرید و پاریس - رسیدهام. برخی از بهترین خاطراتم را با این باشگاه داشتهام.»
«جامعهی اطراف باشگاه چیز دیگری است. من به جاهای زیادی در سراسر جهان رفتهام و از باشگاههای هواداران مختلفی بازدید کردهام و همیشه از اینکه هر جا که میروی چقدر جامعهی هواداران قوی است، شگفتزده میشوم.»
یکی از اعضای تیم پشتیبانی که به جک در این راه کمک میکند، جردن فرکلاف، مربی سابق عملکرد بدنی لیورپول است که از ابتدای مسیر در کنار او بوده است.
او همچنین در طول دوران دویدنش از کلر فارل، متخصص تغذیه، میشل وال، ماساژور و استیو لیلی، فیزیوتراپیست سابق، پشتیبانی و کمک دریافت کرده است.
جردن به باشگاه لیورپول گفت: «با توجه به پیشینهام در فوتبال، به رویکردهای محافظهکارانه و ایمن برای مدیریت مشکلات و مرخصی گرفتن، کاهش فشار کاری و تغییر روزها عادت دارم، اما در این پروژه این گزینه وجود نداشته است.»
«ما سعی میکنیم با ماساژ درمانی منظم، بستن مچ پا با تسمه و سایر ابزارهای ریکاوری، تا حد امکان پیشگیرانه عمل کنیم. اما دردهای جک یک شبه در مکانهای تصادفی ظاهر و ناپدید میشوند. برای من واقعاً جالب است، یک روز او تمام روز راه میرود و میلنگد، و روز بعد ۵۰ کیلومتر را بدون هیچ مشکلی میدود.»
«اگر جک از نظر جسمی نتواند راه برود - که فقط در یک روز اتفاق افتاده است - میتواند روزانه ۵۰ کیلومتر را به هر طریقی که لازم باشد طی کند و در صورت نیاز از عصا، تسمه و قرصهای ضدالتهاب کمک میگیرد.»
«طرز فکر و قدرت ذهنی او بسیار چشمگیر بوده است، این یک یادآوری روزانه برای من است که اگر بتوانید چیزی را در ذهن خود خلق کنید، میتوانید آن را در زندگی واقعی نیز خلق کنید. ما به معنای واقعی کلمه میتوانیم هر کاری را که در ذهنمان میپرورانیم، انجام دهیم.»
«او همچنین الهامبخش است و به من یادآوری میکند که چگونه اعمال ما میتواند الهامبخش دیگران نیز باشد. او این کار را انجام میدهد تا به دیگران که تشخیص بدی دریافت کردهاند نشان دهد که زندگی هنوز هم میتواند یک ماجراجویی وحشی و زیبا باشد. اما برای تجربه کردن آن، باید نحوه واکنش خود را انتخاب کنید و با انتخاب زندگی به بهترین شکل ممکن، هنوز میتوانید یک زندگی معنادار، هدفمند و خاطرهانگیز داشته باشید.»
«دویدن ۵۰ کیلومتر در یک روز کاری نیست که خیلی از مردم روی زمین بتوانند انجام دهند، چه برسد به ۸۰ روز متوالی! تماشای آن از نزدیک فوقالعاده بوده است.»
جک تقریباً در نیمهی راه چالشش، در مسیر دستیابی به چیزی است که هیچکس قبلاً انجام نداده است.
در طول مسیر، او خودش الهام گرفته و همچنان به الهام بخشیدن به کسانی که با آنها برخورد میکند ادامه میدهد، از بازدید از مدارس محلی گرفته تا همراهی دوندگان در طول مسیر عظیمش در سراسر هند.
جک با خودش فکر کرد: «من با هیچ انتظار واقعی وارد این کار نشدم. فکر میکنم چیزی که من را شگفتزده کرده بدن انسان و میزان انعطافپذیری آن است. بدن این توانایی دیوانهوار را در سازگاری و بازیابی دارد.»
«فوقالعاده بوده، چالشبرانگیز بوده و از نظر ذهنی و جسمی طاقتفرسا بوده، ضمن اینکه کمی هم فراز و نشیب احساسی داشته.»
«ما تا الان پستی و بلندیهای خیلی خوبی داشتهایم، اما همه ما در این مسیر با هم بودهایم.»