شناسهٔ خبر: 75248450 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

گزارش موسسه تحقیقاتی آبزرور؛

فشار ترامپ برای بگرام؛ بازتعریف افغانستان در استراتژی جهانی

بازگشت دونالد ترامپ به پرونده افغانستان، این‌بار با مطالبه بازپس‌گیری پایگاه بگرام، تنها یادآور خاطرات دو دهه اشغال نظامی آمریکا نیست، بلکه نشانه‌ای از تلاش او برای بازتعریف جایگاه افغانستان در راهبرد جهانی واشنگتن است. از نگاه ترامپ، بگرام نه فقط یک پایگاه متروکه در دل آسیای مرکزی، بلکه قطعه‌ای از پازل مهار چین است؛ درحالی‌که برای طالبان، ایران، روسیه و حتی پاکستان، این مطالبه می‌تواند جرقه‌ی فصل تازه‌ای از رقابت‌های ژئوپلیتیکی باشد که مرزهای جنوب و شرق آسیا را دوباره درگیر می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش سرویس بین‌الملل جماران، رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، به‌تازگی به یکی از خواسته‌های قدیمی خود بازگشته و بر این موضوع تأکید کرده که پایگاه نظامی وسیع بگرام، که حدود ۶۵ کیلومتر از پایتخت افغانستان، کابل، فاصله دارد، باید به کنترل آمریکایی‌ها بازگردد. ترامپ در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد که اگر طالبان از تحویل این تأسیسات خودداری کند، «چیزهای بدی» رخ خواهد داد.

 در پاسخ، ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، اعلام کرد که افغانستان هرگز بگرام یا هیچ‌یک از سرزمین‌های افغان را به یک قدرت خارجی، چه ایالات متحده و چه چین، واگذار نخواهد کرد. ترامپ استدلال کرده که بگرام در نزدیکی تأسیسات هسته‌ای پکن قرار دارد و این خواسته را از منظر امنیت آمریکایی به یک موضع غیرقابل بازگشت تبدیل کرده است.

پایگاه بگرام؛ میراث جنگ سرد تا جنگ با ترور

بگرام در واقع به مدت ۲۰ سال پایگاه مرکزی آمریکایی‌ها بود؛ در حالی که ارتش ایالات متحده در جنگ خود علیه القاعده و به‌تبع آن طالبان، پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر تلاش می‌کرد. شوروی‌ها در زمان سلطنت ظاهرشاه در کابل در دهه ۱۹۵۰، معماران اصلی پایگاه بگرام بودند. فقط در دهه ۱۹۸۰ بود که شوروی‌ها از آن خارج شدند و پس از آغاز کمپین «جنگ با ترور» آمریکا در سال ۲۰۰۱، بگرام به مرکز قدرت نظامی این کشور در افغانستان تبدیل شد.

 با این حال، داستان بگرام فقط به دیدگاه خود ترامپ برای مقابله با تهدید چین مربوط نمی‌شود. این موضوع چالش‌های منطقه‌ای بزرگ‌تری را به همراه دارد که از آگوست ۲۰۲۱ در حال شکل‌گیری است، زمانی که یک خروج نظامی دراماتیک و پرهرج‌ومرج از بگرام تحت نظارت جو بایدن، رئیس‌جمهور وقت، انجام شد. آخرین سرباز آمریکایی در تاریخ ۳۰ اوت ۲۰۲۱ با یک هواپیمای ترابری C-17 نیروی هوایی ایالات متحده افغانستان را ترک کرد و کشور به طالبان بازگردانده شد؛ که پایان جنگ دو دهه‌ای را که در نهایت به جایی نرسید، رقم زد.

خلأ نفوذ آمریکا و فرصت‌های تازه برای ایران، روسیه و چین

 خروج ایالات متحده، با این حال، یک مزیت ژئوپلیتیکی برای ایران، چین و روسیه بود. در حالی که ترامپ منافع خود را در پرونده‌های هسته‌ای چین به عنوان محرک اصلی خواسته‌های خود درباره پایگاه بگرام مطرح کرده، ایالات متحده دیگر به عنوان تأثیرگذارترین کشور بر طالبان به شمار نمی‌رود. در حالی که دولت ترامپ نفوذ قابل‌توجهی بر تحریم‌ها و دارایی‌های مسدودشده افغانستان در خارج دارد، طالبان، تقریباً پس از نیم‌دهه در قدرت، توانسته کنترل تقریباً کاملی بر کشور برقرار کند بدون اینکه با چالش‌های سیاسی داخلی عمده‌ای مواجه شود. با این حال، ساختار داخلی آن هنوز شکننده است و تنش‌ها با همسایگان به طور مداوم ادامه دارد.

دوستی تازه ترامپ و اسلام‌آباد؛ بازی پیچیده پاکستان در دو جبهه

 دوستی اخیر دونالد ترامپ با پاکستان و نخست‌وزیر آن، شهباز شریف، که به‌طور کامل در تلاش است تا رئیس‌جمهور ایالات متحده را در ازای بازنگری در حضور اسلام‌آباد در کاخ سفید راضی کند، بخشی از آن به افغانستان نیز مربوط می‌شود. تحریک طالبان پاکستان (TTP)، که نسخه‌ای از حرکت طالبان است، در چند سال اخیر به‌طور مداوم به منافع امنیتی پاکستان حمله کرده است. پاکستان، طالبان افغان را به پناه دادن به TTP متهم کرده و در مقابل، طالبان افغان می‌گوید که TTP مسئله امنیت داخلی پاکستان است. بدین ترتیب، دستگاه اطلاعاتی پاکستان که روزگاری پدرخوانده طالبان بود، اکنون با پروتژه خود در تضاد قرار گرفته است.

 در این میان، ایران وارد می‌شود. در حالی‌که ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی امروز تهران بر پرونده خاورمیانه متمرکز است، «مرزهای دیگر» آن که عمدتاً آرام هستند، به این کشور اجازه می‌دهند تا ظرفیت‌های نظامی محدود خود را به مسائلی مانند اسرائیل، غزه و سیاست هسته‌ای‌اش با غرب معطوف کند. هرگونه بازگشت نیروهای نظامی غربی به افغانستان برای تهران غیرقابل قبول خواهد بود. ایران در طول دو دهه گذشته، با وجود تنفر بنیادی از طالبان، برای مقابله با چنین احتمالاتی روابط خود را با این گروه تقویت کرده است.

امنیت ایران، همانند روسیه و چین، به‌شدت تهدید خواهد شد اگر ایالات متحده موفق به بازپس‌گیری بگرام شود؛ ازاین‌رو تهران هر کاری در توان خود انجام خواهد داد تا از وقوع چنین امری جلوگیری کند.

 برای خود طالبان، اجازه دادن به هر قدرت خارجی برای استقرار در افغانستان، امری غیرقابل قبول است. پس از ۲۰ سال خونریزی و با روایت پیروزی بر تنها ابرقدرت جهان، حضور دوباره آمریکایی‌ها به‌معنای زیر سؤال بردن مشروعیت پیروزی طالبان خواهد بود. پیش از سقوط کابل، گزارش‌ها و شایعات گسترده‌ای وجود داشت مبنی بر اینکه طالبان از کمک‌های آمریکایی برای مقابله با ظهور داعش خراسان (ISKP) در برخی استان‌های ناآرام کشور بهره‌مند شده است. این گروه به‌عنوان چالشی برای امنیت بین‌المللی شناخته می‌شد و از آنجا که ISKP به‌طور علنی با طالبان در تقابل بود، فرصتی عجیب برای طالبان فراهم شد تا خود را به‌عنوان یک بازیگر ضدتروریستی معرفی کند. همین مسئله موجب نگرانی در دولت وقت اشرف غنی شده بود، زیرا در حالی‌که او خود را در حال سقوط می‌دید، ایالات متحده و طالبان در دوران نخست ریاست‌جمهوری ترامپ توافق خروج را امضا کردند.

 صرف‌نظر از آگاهی‌های استراتژیک و پتانسیل‌های اقتصادی که طالبان می‌تواند برای اقتصاد در حال مبارزه خود به‌دست آورد، این گروه پس از حدود دو سال کشمکش داخلی، به‌نوعی به نتیجه‌ای در خصوص توزیع قدرت درونی رسیده است؛ زیرا از نظامی‌گری به حکمرانی منتقل می‌شود. جریان ایدئولوژیک به رهبری امیر هیبت‌الله آخوندزاده، مستقر در قندهار، اکنون کنترل بخش اعظم امور حکومتی را در دست دارد، از جمله سیاست خارجی که پیش‌تر بیشتر در دستان کابل و تحت نفوذ سراج‌الدین حقانی از شبکه حقانی بود. در این روند، «عمل‌گرایی» به‌عنوان یک مفهوم بالقوه برای پیشبرد اهداف افغانستان کنار گذاشته شده است.

افغانستان؛ دوباره در آستانه تبدیل به میدان رقابت قدرت‌های جهانی

 فشار ترامپ برای بازپس‌گیری بگرام به نتیجه‌ای نخواهد رسید، مگر آنکه با اجبار نظامی همراه باشد؛ گزینه‌ای که خود برای سیاست امروز ایالات متحده غیرقابل پذیرش است. از سوی دیگر، ظرفیت‌های دیپلماتیک واشنگتن به‌دلیل درگیری‌هایی چون اوکراین و غزه به‌شدت محدود شده است. بااین‌حال، اگر دولت ترامپ به‌صورت نامنظم و غیررسمی تصمیم بگیرد گزینه‌ای نظامی برای تأمین بگرام در نظر بگیرد، بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای که مستقیماً با آمریکا در رقابت هستند — قدرت‌هایی که برخی از آن‌ها «محور آشوب» نامیده می‌شوند — افغانستان را بار دیگر به میدان نبرد فرقه‌ای و قومی بدل خواهند کرد تا اطمینان یابند این کشور از نظر سیاسی غیرقابل دسترس باقی بماند و از پیامدهای جنگ افغانستان به‌نفع طالبان برای تحریک افکار عمومی در غرب بهره‌برداری شود.

اخبار مرتبط

انتهای پیام