شناسهٔ خبر: 75243586 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

هشدار روانشناسانه: جای خالی آغوش انسان را با حیوان پُر نکنیم!

حوزه/ بر اساس تحلیل کارشناس در برنامه «پرسمان خانواده»، نگهداری از حیوانات در چارچوب شرع مجاز است، اما هنگامی که جایگزین ارتباطات انسانی شود و به تضعیف کانون خانواده بینجامد، به عاملی آسیب‌زا تبدیل می‌شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری حوزه، مسئله رابطه انسان با حیوانات و به ویژه نگهداری از آنها در محیط خانه، از جمله موضوعاتی است که در دنیای معاصر به شدت مورد توجه قرار گرفته است. امروزه شاهد تبلیغات گسترده‌ای هستیم که «حیوان‌داری» را نه تنها یک سرگرمی، بلکه راهکاری برای کاهش استرس، مقابله با تنهایی و حتی درمان برخی مشکلات روانی معرفی می‌کنند.

اما پرسش بنیادین و اساسی این است: آیا این نگاه، دیدگاهی جامع و مبتنی بر فطرت انسانی است؟ آیا می‌توان بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف وجودی انسان، نیازهای عاطفی او را صرفاً در ارتباط با یک حیوان برآورده ساخت؟

در فضایی که گاه حیوان‌گرایی به عنوان جایگزینی برای روابط انسانی تبلیغ می‌شود، ضرورت دارد با نگاهی عمیق‌تر و بر اساس مبانی اسلامی، آثار و پیامدهای این مسئله را بررسی کنیم.

متن حاضر، گزیده‌ای از گفت‌وگوی انجام شده در برنامه «پرسمان خانواده» با کارشناسی حجت‌الاسلام والمسلمین رضا مهکام است که در این رابطه تقدیم حضور شما می‌گردد.

حجت‌الاسلام والمسلمین مهکام:

می‌خواهم اشاره‌ای بکنم که دین اسلام با نگهداری حیوان در خانه هیچ مخالفتی ندارد. حتی توصیه شده حیواناتی مانند کبوتر یا بعضی پرندگان را در خانه نگهداری کنید. پس به صورت اساسی و از پایه، نگهداری حیوان مشکلی ندارد. اما چند نکته وجود دارد. من می‌خواهم هم بخش اسلامی و هم بخش روانشناختی را جداگانه بیان کنم.

مجری: اجازه دهید جمله‌ای بگویم برای اینکه بینندگان عزیز ترغیب شوند و آنهایی که ممکن است تردیدی در این موضوع داشته باشند، تحقیقی هم انجام دهند.

می‌توانم اثبات کنم که بزرگ‌ترین حامی حقوق حیوانات در تمام ادیان الهی، دین اسلام است. در جایی که اسلام می‌گوید: «لیوان آبی داری که با آن وضو بگیری، یا می‌خواهی آن را به سگی بدهی که از تشنگی در حال مردن است؟»اسلام می‌گوید: «به آن سگ آب بده!» ما این آموزه‌ها را داریم.

حجت‌الاسلام والمسلمین مهکام:

من می‌خواهم مثال ظریف‌تری از اسلام برای شما بزنم. در اسلام داریم که دو سوارکار وقتی به هم می‌رسند در گذشته مردم با اسب یا الاغ یا شتر جابه‌جا می‌شدند اگر قصد دارند با هم گفت‌وگو کنند، اگر فقط یک سلام و احوالپرسی کوتاه است، مشکلی نیست. اما اگر قرار است صحبتشان طولانی شود، باید از اسب‌هایشان پیاده شوند و روی زمین صحبت کنند تا حیوانشان اذیت نشود.

این حیوان در حال حمل و نقل شماست، شما را جابه‌جا می‌کند، اما شما ایستاده‌اید و صحبت می‌کنید. اسلام می‌گوید پیاده شوید و حیوان را رها کنید تا استراحت کند. می‌بینید؟ ما تا اینجا توصیه‌های بسیار زیادی در این زمینه داریم. شما به یک نمونه اشاره کردید و من هم نمونه دیگری را بیان کردم.

بنابراین، اسلام حامی طبیعت است، اسلام حامی تمام مخلوقات این دنیا است. همه اینها مخلوق خدا هستند و خداوند هر چه را آفریده است، خودش دوست دارد و طبیعتاً حامی آن است. ما اجازه نداریم گیاهان را بی‌دلیل از بین ببریم و بسیاری موارد دیگر. پس اسلام هیچ مشکلی با نگهداری از حیوان ندارد و حامی حقوق حیوانات است.

اما مواردی وجود دارد. به عنوان نمونه، اگر بخواهید سگ نگهداری کنید، با توجه به اینکه سگ حیوان نجسی است اگر آن را در حیاط به عنوان نگهبان یا به عنوان سگ گله نگهداری کنید، مشکلی نیست. اما وقتی همین سگ را داخل خانه می‌آورید، به رختخواب می‌برد و همه جا حرکت می‌کند، این نجاست در همه فضای خانه منتشر می‌شود و نماز خواندن و بسیاری از کارهای عبادی شما آسیب می‌بیند.

پس اسلام با نگهداری از سگ مخالف نیست، بلکه مهم این است که کجا، چگونه و با چه شرایطی از این حیوان نگهداری کنیم.

بسیار خب، اجازه بدهید با مثال گربه این موضوع را ادامه دهم. گربه حیوان نجسی نیست، اما موی گربه اگر روی لباس نمازگزار باشد، می‌تواند نماز را باطل کند. بنابراین، وقتی گربه در خانه آزادانه حرکت می کند و موهایش در محیط پخش می‌شود، ممکن است عبادت من دچار مشکل شود.

گربه حیوانی دوست‌داشتنی است. بسیاری از افراد عاشق نوازش گربه هستند، یا حتی سگ‌های کوچک و جذابی وجود دارند که دل آدم می‌خواهد آنها را نوازش کند. اما اگر وجود این حیوان مانع عبادت من که اصلی‌ترین وظیفه من در برابر خداست شود، باید آن را کنار بگذارم.

این قاعده تنها مختص حیوانات نیست. حتی اگر پدر، برادر، خواهر یا مادر من مانع رابطه من با خدا شوند، باید از آنها فاصله بگیرم. برای مثال، اگر پدرم به من دستور دهد که نماز نخوانم، من نمی‌توانم به این دستور گوش دهم. زیرا در اسلام توصیه شده است که باید فرمان پدر و مادر را اطاعت کرد، مگر در مواردی که خلاف دستور دین و نافرمانی خدا باشد.

در نتیجه، اصل اولیه نگهداری از حیوانات در اسلام جایز و حتی در برخی موارد پسندیده است، اما «هیچ چیز نباید مانع انجام فرایض دینی و رابطه بنده با خدا شود.» این یک قاعده کلیدی در اسلام است که اولویت‌ها را مشخص می‌کند پس ملاک و خط قرمز ما دینمان است.

بنابراین ما با نگهداری حیوان مخالفتی نداریم. حتی اگر درباره سگ صحبت کنیم، اگر بخواهید آن را در حیاط نگه دارید و پس از نوازش، دست‌هایتان را بشویید و سپس به خانه برگردید، اما سگ اجازه ورود به خانه را نداشته باشد، از نظر شرعی با این کار مخالفتی وجود ندارد.

هشدار روانشناسانه: جای خالی آغوش انسان را با حیوان پُر نکنیم!

بررسی روانشناختی جایگزینی رابطه انسانی با حیوان

این دیدگاه اسلام بود. حالا برویم سراغ بخش روان‌شناختی. هم روان‌شناسی نوین و هم روان‌شناسی اسلامی به این موضوع اشاره دارند.

در مورد نگهداری از حیوانات چند نکته وجود دارد: وقتی شما حیوانی مانند طوطی، فنچ، قناری یا هر حیوان دیگری نگهداری می‌کنید، در واقع از حضور آن لذت می‌برید و برای خود یک مشغولیت ایجاد می‌کنید.

البته باید بگویم که برخی افراد وقتی با آنان صحبت می‌کنیم، به شدت از حقوق حیوانات دفاع می‌کنند و معتقدند گرفتن حیوان از طبیعت و آوردن آن به خانه، نوعی زندانی کردن و آزار حیوان است. اگر فردا در کشور ما نگهداری از حیوانات افزایش پیدا کند و عده‌ای از این کار دفاع کنند، بلافاصله برخی اعتراض خواهند کرد که شما دارید حیوان را از آزادی محروم می‌کنید.

در ادامه بحث روان‌شناختی باید به نکته مهمی اشاره کنم:

بعضی افراد آنقدر در دفاع از حقوق حیوانات افراط می‌کنند که می‌گویند: «همه حیوانات را از طبیعت می‌گیرید، محبوس می‌کنید و حقوقشان را زیر پا می‌گذارید!» اما به نظر من نمی‌توان خیلی به حرف‌های بعضی افراد بدون منطق جامع اعتماد کرد.

در هر صورت، نگهداری از یک حیوان و لذت بردن از حضور آن، به خودی خود اشکالی ندارد. مشکل از جایی شروع می‌شود که شما این حیوان را جایگزین یک انسان می‌کنید:

جایگزین فرزند، جایگزین پدر، جایگزین همسر یا شوهر. اینجاست که از نظر روان‌شناختی یک ایراد اساسی وجود دارد.

ببینید، وقتی من نمی‌توانم با یک انسان زندگی کنم، چه زن باشد چه مرد و دائماً با هم درگیری و دعوا داریم و زیر یک سقف تحمل یکدیگر را نداریم، چه اتفاقی می‌افتد؟

از هم جدا می‌شویم. حالا اگر من تنها شوم و برای پر کردن این خلأ، به یک گربه، سگ، سنجاب یا پرنده پناه ببرم، در واقع دارم یک حیوان را جایگزین یک انسان می‌کنم.

این رفتار نشان می‌دهد که من آنقدر ضعیف هستم که نمی‌توانم با یک انسان رابطه سالمی داشته باشم. در حالی که انسان به‌طور ذاتی «مدنی بالطبع» است؛ یعنی ذاتاً موجودی اجتماعی است و برای زندگی و ارتباط با دیگران آفریده شده است.

من به عنوان یک انسان، نیازهای عاطفی و حتی جنسی خودم را باید از طریق ارتباط با هم‌نوعانم، یعنی انسان‌های دیگر، ارضا کنم. اما اگر بداخلاق، حساس، پراسترس و دارای رفتارهای نامنظم باشم، طرف مقابلم را از خودم می‌رانم. در نتیجه، هرکس که با من ازدواج کند، پس از مدتی یا خودش من را ترک می‌کند یا من او را بیرون می‌کنم. بعد چه می‌کنم؟ می‌روم سراغ یک حیوان.

این جایگزینی، یک نابهنجاری روانی است. یعنی من آنقدر ضعیف شده‌ام که نمی‌توانم با یک فرد دیگر زندگی کنم و این یک آسیب بسیار بزرگ و دارای اشکال است.

هشدار روانشناسانه: جای خالی آغوش انسان را با حیوان پُر نکنیم!

اما چرا در کشورهای غربی نگهداری از حیوانات خانگی بسیار رایج‌تر از کشورهای آسیایی و اسلامی است؟ و در کشورهای غیر مسلمان هم بیشتر است؟

پاسخ را باید در فرهنگ و دین جستجو کرد. در اسلام، بر تشکیل خانواده و تقویت عواطف درون خانوادگی تأکید فراوان شده است. معمولاً در خانواده‌های مسلمان، به دلیل همین توصیه‌ها، روابط عاطفی قوی‌تر است و افراد کمتر احساس تنهایی می‌کنند. در نتیجه، کمتر پیش می‌آید که کسی به دلیل شکست در روابط انسانی، به سراغ حیوان بیاید.

من دارم نیازهایم را که باید توسط یک انسان برآورده شود از طریق یک حیوان ارضا می‌کنم. چرا؟ چون حیوان مطیع است.

اگر از یک انسان بخواهم کاری را انجام دهد، ممکن است مخالفت کند، اما یک سگ یا گربه بدون چون و چرا فرمان می‌برد. این نشان می‌دهد من تحمل «تضارب آراء» را ندارم؛ توانایی گفت‌وگو و حل مسئله با دیگری را از دست داده‌ام. من موجودی می‌خواهم که فقط اطاعت کند، هیچ مخالفتی نکند و برایم دردسر ایجاد نکند.

در واقع، این نوع رابطه نه تنها سالم نیست، بلکه نشان‌دهندهٔ فرار از پیچیدگی‌های یک ارتباط انسانی واقعی است.

پس این جنبه‌ها را باید دقیقاً مورد توجه قرار داد. از نظر روانشناسی، این رفتار یک امر پسندیده نیست.

فرض کنید فردی در خانواده‌ای زندگی می‌کند که همه اعضا حضور دارند و یک طوطی هم به عنوان حیوان خانگی دارند.

اگر این فرد به تدریج همه اعضای خانواده را کنار بگذارد و تمام دلبستگی و توجه خود را معطوف به آن طوطی کند، کاملاً به آن وابسته شود، این یک پدیده طبیعی نیست. حتی ممکن است پس از مرگ طوطی، سوگواری او به اندازه از دست دادن یک انسان عمیق و طولانی باشد. این هم نمونه‌ای از همان رفتار نابهنجار در رابطه با حیوان است.

هورمون نشاطی که با نوازش فعال می‌شود

نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، نقش هورمون‌هاست. ما در بدن خود هورمونی به نام «اکسیتوسین» داریم. این هورمون وقتی در کنار عزیزانمان هستیم، در هنگام رابطه جنسی، لمسی یا نوازش، ترشح می‌شود.

یعنی اگر دستم را روی شانه پسرم، دخترم یا همسرم بگذارم، یا با آنان تماس لمسی داشته باشم، هم در بدن آنان و هم در بدن خودم اکسیتوسین ترشح می‌شود. این هورمون، هورمون دلبستگی و عشق نامیده می‌شود؛ عاملی که رفتارهای عاطفی و چسبندگی بین انسان‌ها را تقویت می‌کند، شادابی ایجاد می‌کند و با افسردگی رابطه معکوس دارد.

حدود سی تا سی‌وپنج سال پیش، پژوهش‌ها نشان داد که کاهش ارتباطات عمیق انسانی منجر به کاهش ترشح اکسیتوسین و افزایش احساس تنهایی و افسردگی شده است. در پاسخ، برخی از مردم ناخودآگاه یا آگاهانه سعی کردند این کمبود را با نگهداری از حیوانات خانگی جبران کنند، زیرا تعامل با حیوانات نیز می‌تواند تا حدی باعث ترشح اکسیتوسین شود.

اما این راه حل، تنها یک جایگزین سطحی و ناقص است، زیرا روابط با حیوانات هرگز نمی‌تواند پیچیدگی، غنای عاطفی و رشددهندگی رابطه با یک انسان دیگر را داشته باشد.

حالا در کشورهای غربی چه اتفاقی افتاده؟

در بسیاری از کشورهای غربی، سبک زندگی به گونه ای است که فرزندان در سنی خانواده را ترک می‌کنند و شاید فرزند تنها سالی یک یا دو بار به دیدار والدین بیایندو این پدر یا مادر و بسیاری از پیرمردان و پیرزنان در سن ۶۰ یا هفتاد سال تنها می‌مانند و اگر احیاناً همسرشان را نیز از دست داده باشند، این تنهایی شدیدتر هم می‌شود.

در چنین شرایطی، وقتی یکی از این افراد، یک حیوان خانگی مانند سگ یا گربه را به خانه می‌آورد، چند اثر مثبت فوری دارد:

- اولاً، احساس تنهایی کاهش می‌یابد.

- دوماً، وقتی او حیوان را نوازش می‌کند و دستش با بدن گرم و زندهٔ حیوان تماس پیدا می‌کند، هورمون اکسیتوسین در بدنش ترشح می‌شود.

این فرآیند صرف نظر از اینکه موجود زنده فرزند انسان باشد یا یک حیوان از نظر فیزیولوژیکی واکنش مشابهی ایجاد می‌کند.

به همین دلیل، پزشکان، فیزیولوژیست‌ها و روانشناسان در غرب دریافتند که نگهداری از حیوانات می‌تواند به حفظ نشاط و شادابی سالمندان کمک کند. این یک راهکار عملی و مبتنی بر پژوهش‌های علمی است.

می‌توان با جستجو در منابع معتبر، پژوهش‌های متعدد در این زمینه مشاهده کرد که تأیید می‌کند تعامل با حیوانات می‌تواند جایگزینی برای بخشی از کمبودهای عاطفی و اجتماعی در دوران سالمندی باشد.

البته این به معنای برابر بودن این رابطه با ارتباط انسانی نیست، اما در شرایط فقدان همراهی انسان، می‌تواند نقش حمایتی ارزشمندی ایفا کند.

قطعاً. این پدیده به خوبی نشان می‌دهد که گاهی انسان‌ها تا چه اندازه از ارتباط فیزیکی و عاطفیِ پایه محروم شده‌اند. نیاز به لمس کردن و لمس شدن، در آغوش گرفته شدن و احساس گرمای وجود دیگری، یک نیاز ذاتی و قوی انسانی است.

وقتی جامعه‌ای به سمتی می‌رود که این نیاز ساده اما عمیق، تنها از طریق «خدمات اجاره‌ای» و با پرداخت پول برآورده می‌شود، زنگ خطری برای همه ماست. که برای لمس گرمای بدن فرد دیگری آغوش اجاره می‌کند.

در چنین شرایطی، جای تعجب نیست که چرا برخی روانشناسان به برخی پیرمردها و پیرزن ها پیشنهاد نگهداری یک حیوان خانگی کرده اند و به نگهداری از حیوانات خانگی به عنوان یک جایگزین قابل دسترس‌تر و ساده‌تر روی می‌آورند.

نوازش یک حیوان، اگرچه هرگز نمی‌تواند کاملاً جایگزین تماس انسانی شود، اما دست کم می‌تواند پاسخی فوری و بدون قضاوت به این مشکل بدهد.

این موضوع، اهمیت حفظ پیوندهای خانوادگی و اجتماعی صمیمی را بیش از پیش نشان می‌دهد. ما به عنوان یک جامعه، باید فضایی ایجاد کنیم که در آن، هیچ کس مجبور نباشد برای یک آغوش گرم، پول پرداخت کند یا تمام عاطفه خود را تنها به یک حیوان اختصاص دهد.

در برخی کشورها مثل ژاپن یا مناطق خاصی از آفریقا، افرادی هستند که خدمات «در آغوش گرفتن» ارائه می‌دهند. این افراد در ازای دریافت پول، طرف مقابل را در آغوش می‌گیرند تا نیاز عاطفی او به صمیمیت و گرما برآورده شود. این پدیده نشان می‌دهد که گاهی انسان‌ها آنقدر از یکدیگر دور و تنها شده‌اند که حاضرند پول بدهند تا گرمای وجود دیگری را، حتی برای لحظاتی کوتاه، احساس کنند.» در چنین جایی روانشناسان برای پیرمرد ها و پیر زن ها توصیه به داشتن حیوان خانگی کرده اند که با دست کشیدن روی بدن آنها هورمون هایشان تنظیم شود.

اما مسئله این است که ما نباید ترویج حیوان خانگی کنیم و با قیمت بالایی حیوانات را بخرند و ان را جایگزین انسان کنند.

هشدار روانشناسانه: جای خالی آغوش انسان را با حیوان پُر نکنیم!

هشدار! زمانی که حیوان خانگی جای خانواده را می‌گیرد

من در کشور خودمان با موارد زیادی مواجه شده‌ام که والدین، به توصیهٔ روانشناس یا دوستان، برای فرزندشان یک حیوان خانگی می‌خرند؛ اما پس از آن، فرزندشان کاملاً در دنیای حیوان غرق می‌شود. از صبح تا شب، تمام وقتش را به رسیدگی به حیوان می‌گذراند: غذا دادن، بازی کردن، گردش در پارک و... در نهایت، پدر و مادر به خدمتکارانی تبدیل می‌شوند که تنها وظیفهٔ پشتیبانی دارند، در حالی که فرزند حتی آن‌ها را تحویل نمی‌گیرد و فقط با حیوانش ارتباط دارد.

اگر قرار باشد حیوانی به خانواده وارد شود و باعث جدایی فرزند از والدین و جایگزینی ارتباط انسانی با رابطهٔ انسان و حیوان گردد، هیچ فرد عاقلی حتی هیچ روانشناس غربی آن را تأیید نخواهد کرد. به نظر من، این پدیده شبیه به شبهات دیگر، در واقع ترویج «اخلاق حیوان‌گرایی» است.

این مسئله چندین پیامد جدی دارد:

۱. ترویج تجارت پرسود حیوانات:

این حیواناتِ به اصطلاح «نژاداصیل» و زیبا از سگ و گربه تا سنجاب از کجا می‌آیند؟ بسیاری از آن‌ها از خارج وارد می‌شوند و با قیمت‌های گزاف به فروش می‌رسند. علاوه بر این، نگهداری از آن‌ها نیازمند خرید لوازم جانبی (ظرف، قلاده، قفس)، غذاهای مخصوص، و خدمات دامپزشکی است که همگی هزینه‌های زیادی را به خانواده تحمیل می‌کنند. در نهایت، این پول به جیب کسانی می‌رود که قصد داشته‌اند بازاری جدید ایجاد کنند و از این راه سود به دست آورند.

۲. تضعیف کانون خانواده:

یکی از اهداف پنهان در غرب، تضعیف بنیان خانواده در کشورهای اسلامی است. همجنس‌گرایی، ترنس‌گرایی و... از جمله این راهبردها هستند، و نگهداری افراطی از حیوانات نیز در همین راستا قرار می‌گیرد. این کار، مهر و الفت بین اعضای خانواده را می‌گیرد و آن را به سمت حیوانات منحرف می‌کند. در واقع، این کار ناقض هدف اصلی تشکیل خانواده است و به آن آسیب می‌زند.

۳. آسیب‌های فردی و اجتماعی:

جوانی که تمام عواطف و رفتارش را با یک حیوان تنظیم کرده، فردا اگر بخواهد ازدواج کند، چه الگویی از ارتباط انسانی آموخته است؟

چگونه می‌خواهد با همسرش زندگی مشترک سالمی را بسازد؟ این‌گونه رفتارها در نهایت به مشکلات بسیار عدیده‌ای در سطح فردی و اجتماعی منجر خواهد شد.

در یک کلیپ دیدم، سگی گم شده بود و ظاهراً آقایی آن را در خیابان پیدا کرده بود. روی قلاده سگ، شماره تلفن صاحبش نوشته شده بود. به آن شماره زنگ زد و صاحب سگ آمد تا سگش را تحویل بگیرد. در آن لحظه، خانمی که سگ را تحویل می‌گرفت، آن‌قدر اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و با نوازش به سگش می‌گفت: «مامان جان»، انگار که یک بچه گم‌شده را پیدا کرده باشد.

البته کسی که به یک حیوان انس می‌گیرد، قطعاً عاطفه و دلبستگی دارد. اما وقتی تو همین اندازه هیجان و احساس را به فرزندت نشان نمی‌دهی، یا حتی عمداً تصمیم می‌گیری بچه دار نشوی و می‌گویی: من بچه نمی‌خواهم، اما سگ می‌خواهم، یا یک گربه می‌خواهم، آیا این نشان‌دهنده سلامت روانی است؟

ما سلامت را کنار گذاشته‌ایم و به سمت حیوانات رفته‌ایم. اگر نمی‌خواهی بچه به دنیا بیاوری، یا بارداری برایت سخت است، چرا نمی‌روی یک بچه از پرورشگاه می‌گیری و بزرگش می‌کنی؟ محبت یعنی همین! داری یک انسان را نگه‌داری می‌کنی. آیا یک انسان ارزش نگهداری ندارد، اما یک حیوان دارد؟

باز هم تأکید می‌کنم: ما به طور کلی با نگهداری از حیوانات خانگی با رعایت شرایط مناسب مخالف نیستیم. اما وقتی این حیوان جایگزین انسان می‌شود، مسئله آغاز می‌شود. ما ده‌ها کودک در پرورشگاه‌ها داریم که کسی از آن‌ها نگهداری نمی‌کند، اما می‌رویم و تمام عاطفه و هزینه‌مان را صرف یک گربه، سگ یا سنجاب می‌کنیم. این نشان می‌دهد که یک اشکال اساسی وجود دارد و باید در این نوع نگرش تجدید نظر کرد.

ما تعداد زیادی از افراد را داریم که در طول سال، با خلوص نیت به حیوانات رسیدگی می‌کنند. من بسیاری را می‌شناسم که نان‌های خشک خانه را جمع می‌کنند، خرد می‌کنند و حتی روی آن آب می‌پاشند تا نرم شود و در زمستان، کنار پنجره یا بیرون می‌ریزند تا گنجشک‌ها بیایند و بخورند.

نکته‌ای که اینجا باید به آن توجه کرد، این است که این اقدام، یک «رسیدگی دلسوزانه به حیوانات بی‌سرپرست در محیط طبیعی خودشان» است؛ حیواناتی مانند گنجشک یا کبوتر که در یافتن غذا مشکل دارند و شما با فراهم کردن غذای مناسب، به بقای آنان در زیستگاهشان کمک می‌کنید. این رفتار، نه‌تنها نشان‌دهنده محبت، که تجلیِ انسان‌دوستی و همزیستی مسالمت‌آمیز است و بسیار هم پسندیده است. همان‌طور که پیشتر نیز اشاره کردیم، اسلام مدافع قوی حقوق حیوانات است.

اما مسئله، وقتی آغاز می‌شود که به رفتارهای جدید و افراطی می‌رسیم. اخیراً در تلویزیون نشان می‌دادند که یک یا دو توله شیر یا تمساح در خیابان پیدا شده بود. یعنی کسی به صورت غیراصولی سفارش داده، آن را از زیستگاهش جدا کرده و وارد کشور کرده، اما وقتی از پس نگهداری آن برنیامده، حیوان را در خیابان رها کرده است.

سؤال اینجاست: آیا واقعاً منطقی است که یک شیر را از کنار مادرش در آفریقا جدا کنید، بیاورید و در یک آپارتمان یا قفس نگهداری کنید؟ این کار مثلا چه اثری بر زندگی شما می‌گذارد؟

به نظر من، بسیاری اوقات این کار صرفاً برای «قیافه گرفتن» و خودنمایی است؛ اینکه فرد بتواند بگوید: من در خانه‌ام توله شیر دارم، ببر دارم، گاندو دارم یا تمساح دارم.

بخشی از این رفتارها، تبدیل به نمادی از زندگی‌های لاکچری و نمایشی شده است.

بنابراین، ما با دو رفتار کاملاً متفاوت روبرو هستیم:

از یک سو، یک پیرزن یا پیرمرد را داریم که ممکن است ۵۰-۶۰ سال است، زمستان‌ها گندم می‌خرد و برای پرنده‌ها می‌ریزد. انگیزه او این است که موجودات زنده گرسنه نمانند. او وقتی می‌بیند پرنده‌ها در امنیت و آرامش مشغول غذا خوردن هستند، از دل و جان کیف می‌کند. و از سوی دیگر، کسی را داریم که برای هیجان و نمایش، حیوانی وحشی را از محیط طبیعی‌اش می‌دزدد و به اسارت می‌گیرد.

نتیجه‌گیری روشن است: لزوماً هر نوع نگهداری از حیوان، ضرورت ندارد و نمی‌تواند یک رفتار انسان‌دوستانه اصیل محسوب شود. بسیار پیش می‌آید که ما این حیوانات را صرفاً برای ارضای حس خود از محیط آزادشان جدا می‌کنیم.

اما اساساً، اگر حیوانی در محیط خودش باشد (مانند روستاها که این ارتباط سنتی بیشتر است) و انسان بخواهد با رعایت تمام شرایط و احترام، با آن ارتباطی مبتنی بر دلسوزی و مراقبت داشته باشد، این نه تنها اشکالی ندارد، بلکه پسندیده نیز هست.