به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه خراسان نوشت: خردادماه ۱۳۹۵ بود که خبرگزاری ایسنا با تیتر «مثنوی مولانا ثبت جهانی میشود» از توافق ایران و ترکیه برای ثبت مشترک مثنوی معنوی در فهرست حافظه جهانی یونسکو خبر داد. در آن زمان، سیدرضا صالحی امیری که مسئولیت «مشاور رئیسجمهور و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی» را برعهده داشت، از توافق ایران و ترکیه برای ثبت «مثنوی مولوی» بهصورت مشترک خبر داد و مولانا را یکی از نقاط مشترک فرهنگی ایران و ترکیه دانست. این در حالی است که پس از انتشار این خبر انتقادها و اعتراضاتی به این اقدام مطرح شد. برخی از صاحبنظران معتقد بودند که ثبت مشترک مثنوی معنوی با کشورهایی که سهمی در زبان اثر ندارند، میتواند موجب تضعیف جایگاه زبان فارسی در میراث جهانی شود. استدلال اصلی آنها این بود که زبان اثر، ترکی نبوده بلکه فارسی است و باید به نام کشورهای فارسیزبان ثبت شود.اکنون، پس از گذشت چند سال، صالحی امیری روز گذشته بار دیگر در مقام وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، در مراسمی رسمی به این موضوع پرداخته و از این ثبت مشترک دفاع کرده است. او گفته است:«ما سال ۱۳۹۵ مثنوی مولانا را بهعنوان میراث مشترک ایران، ترکیه و افغانستان ثبت کردیم. خیلیها به ما اعتراض کردند که چرا تلاش دارید مشترک با کشورهای همسایه ثبت کنیم؛ یکسخن داشتیم که امروز بعد از یک دهه آن را تکرار میکنیم: شمس و مولانا متعلق به ایرانیان و جهانیان هستند و متعلق به یک نقطه خاص نیستند.»این سخنان در حالی مطرح میشود که همچنان بسیاری از پژوهشگران معتقدند ثبت آثار فارسیزبان باید با محوریت ایران انجام گیرد و شفافسازی درباره تفاهمنامههای فرهنگی از سوی نهادهای مسئول ضروری است. ثبت مثنوی، اگرچه میتواند نماد همگرایی فرهنگی باشد، اما نباید به قیمت کمرنگ شدن نقش زبان فارسی و آثاری که به این زبان تولیدشده در میراث جهانی تمام شود. برای بررسی ابعاد بیشتر این ماجرا با دکتر جواد محقق نیشابوری، استاد زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر ادبی، گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
نظر شما درباره صحبتهای اخیر وزیر میراث فرهنگی و گردشگری درباره موضوع ثبت جهانی مثنوی به نام ایران، افغانستان و ترکیه چیست؟
من اطلاع دقیقی درباره جزئیات این ثبت جهانی ندارم و متن این بیانیه یا تفاهمنامه را نیز ندیدهام؛ بنابراین فعلاً ترجیح میدهم درباره آن اظهارنظر قطعی نکنم. اما در صورت انجام چنین رخدادی، نقش کشورهای مختلف باید بهوضوح مشخص شود. در مورد کشور ترکیه و رابطه آن با مولوی دو گزاره میتواند در ثبت مشترکی بیاید؛ یکی این که آرامگاه او آنجاست و یکی دیگر اینکه یکی از نسخههای خطی معتبر مثنوی معروف به نسخه قونیه در آن سرزمین استنساخ شده و آنجا هم نگهداری میشود. همین دو گزاره میتواند نقاط اتصال این ثبت جهانی مشترک باشد. اما اگر خود مثنوی بهعنوان یک متن فارسی که در حوزه تمدنی ایران و با سبک زبانی مولوی که خراسانی است بخواهد متن مشترک باشد با زبان و فرهنگ رسمی و تاریخی کشور ترکیه همخوانی و مناسبت ندارد. آبشخور افکار و اندیشهها و زبان مولانا و مثنوی ایرانی و فارسی است. این را نمیشود به اشتراک گذاشت و در یک سند رسمی تأیید و تثبیت کرد.
پس بهتر است ابتدا عین متن موردتفاهم در اختیار ما قرار گیرد و ببینیم این ثبت مشترک با چه جملات و عباراتی تنظیمشده است. آن وقت امثال من میتوانیم دقیقتر اظهارنظر کنیم. درباره افغانستان، هم به خاطر زبان مشترک و هم بلخ که مسقط الرأس مولاناست این امر شایسته است و حتی میتوان تاجیکستان را هم به آن افزود. اینها کشورهای حوزه تمدنی زبان فارسی هستند و سنخیت با موضوع دارند. بیتردید همه ما با جهانی بودن و جهانیشدن اندیشههای مولانا جلالالدین بلخی موافقیم اما درباره این که اثری که به زبان فارسی نوشته شود، در دنیا به نام کشوری دیگر معرفی شود جای تأمل دارد.
لطفاً در سالروز تولد این شاعر بزرگ فارسیزبان، درباره خدمات مولانا به زبان فارسی نیز مختصری برایمان توضیح دهید.
مولانا برای معرفت بشری حرفهای زیادی برای مردم جهان دارد. او از گذرگاه یکی از بزرگترین دستاوردهای تمدن اسلامی-ایرانی، یعنی عرفان و تصوف ایرانی، به پایگاه والایی رسید. مولانا توانسته انسان را به ماهو انسان و خارج از موقعیت زمان و مکان به ما بشناساند. این شاعر والامقام به بسیاری از مسائلی که روح انسان با آن مواجه است و تمام دغدغههای انسانی، فارغ از هر زمان و نسلی، در مثنوی اثر جاودانه خود پرداخته است. انسان در طول تاریخ همیشه پرسشهای مشترکی داشته است؛ پرسشهایی چالشبرانگیز که او را به جستوجوی پاسخ منطقی و هماهنگ با روح و روان خود تحریض میکند. مولانا به این سؤالات به بهترین شکل ممکن پاسخ داده و خوشبختانه این پاسخها به زبان فارسی است. او به معنی واقعی با این کار درخت پرشاخ و برگ فارسی را که فردوسی آن را بهعنوان یک نهال کاشته، تناورتر کرد. این مایه افتخار ماست که اینچنین کتابی به زبان فارسی است. اگر مولوی در مثنوی برخلاف فردوسی از کلمات عربی نیز استفاده کرده، نباید نگران بود؛ زیرا او ماهیت این کلمات را از عربی به فارسی تغییر داده است. نگران این نباید بود که این کلمات ماهیت اصلی زبان را تغییر دادهاند، زیرا زبان فارسی همچون یک خانواده بزرگ است که شاخهها و ریشههای گوناگون دارد و هرکدام بهطور مستقل رشد کردهاند. این زبان قوی و توانمند توسط افرادی مثل مولانا تثبیتشده است. سعدی نیز قبل از مولانا نقش مهمی در این تثبیت داشت اما هرکدام از جهتی این درخت را تناور و پر بر و بار کردهاند.