منوچهر دین پرست - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| «تعارض» دومین فیلم بلند داستانی کارگردان است که در سال ۱۳۹۸ تولید و با نام اولیه «ریست» در بخش نگاه نو سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حاضر شد. این اثر یک سایکودرام اجتماعی-فکری با تمرکز بر بحرانهای روانشناختی در عصر فناوری است. شخصیتی به نام رضا، دچار حالت پارانویا میشود؛ چون احساس میکند همواره تحت نظارت دوربینهای مداربسته است.
این فیلم، روایت زندگی درهمریخته رضا را از سه زاویه مختلف بازگو میکند: رضا لیسانسه ادبیات است، درگیر جدایی و مهاجرت همسر؛ در روایت بعدی او کارمند بانکی است و شاغل در تدوین فیلم عروسی؛ روایت سوم او درون حفرهای روانشناختی گرفتار میشود که خط مرز واقعیت و خیال در آن محو است. این روایتها مانند آیینههایی موازی، هویت متزلزل شخصیت را بازتاب میدهند، در حالی که فرم و ساختار فیلم نیز در خدمت این تنشهای روانی است.
فیلم از زاویه دید دوربینهای مداربسته روایت میشود. این انتخاب باعث ایجاد حس نظارت فراگیر و محدودیت ارتباط مستقیم میان شخصیت و مخاطب میشود. منتقدان آن را«ظاهری تجربی» توصیف میکنند که از ترکیب ناهمگون تصاویر در ذهن کارگردان شکل گرفته، اما با ساختاری بینظم، باعث سردرگمی مخاطب شده است.
«تعارض» نمایشی از تنهایی مدرن و بحرانهای هویتی در دنیای تکنولوژیک امروز است. فیلمی که تلاش دارد با فرم خاص و روایت تجربی خود، سؤالاتی درباره حریم خصوصی، نظارت و مرزشکنی بین واقعیت و توهّم بیننده را برانگیزد. اگرچه برخی منتقدان به ضعف در انسجام سازهای آن اشاره کردهاند، اما اثر در سینمای ایران به عنوان نمونهای نو و تحریکآمیز باقی مانده است. فیلم تعارض در حوزه روانشناسی، چند لایه مهم را باز میکند و از همینجا جذابیتش برای مخاطب ساخته میشود:
پارانویا و احساس تحت نظر بودن
شخصیت اصلی مدام تصور میکند از طریق دوربینهای مداربسته رصد میشود. این موضوع مستقیماً به اختلال پارانوئید و ترس از دست دادن کنترل بر زندگی خصوصی اشاره دارد. فیلم با این تمهید روانشناختی، مخاطب را به دنیای ذهنی رضا میبرد و او را شریک اضطراب دائمی شخصیت میکند.
بحران هویت و روایتهای چندگانه
رضا در سه روایت مختلف، سه زندگی متفاوت دارد. این چندپارگی، یادآور بحران هویت و حتی نزدیک به اختلال تجزیهای (Dissociation) است. فیلم با ساختار روایی متکثر، تجربهی ذهنی کسی را بازسازی میکند که نمیداند کدام واقعیت «واقعیتر» است.این تجربه تماشاگر را وادار میکند خودش هم به بازاندیشی درباره «واقعیت» بپردازد.
تنهایی در جهان مدرن
رضا با وجود روابط خانوادگی و شغلی، درگیر یک تنهایی وجودی است. فیلم نشان میدهد که چگونه تکنولوژی (دوربینها، مدیا) به جای کاهش فاصله، شکاف میان انسان و جهانش را بیشتر کرده و به بحرانهای روانی او دامن میزند.
جذابیت روانشناختی برای مخاطب
فرم دیداری خاص: تماشای فیلم از زاویه دوربینهای مداربسته، حس کنترلشدگی را به تماشاگر منتقل میکند. بیننده خودش را جای شخصیت میگذارد و به طور ناخودآگاه با اضطراب او شریک میشود.
ابهام و پرسشگری: فیلم بهجای پاسخهای قطعی، سؤال ایجاد میکند. درباره این که کدام روایت حقیقت دارد یا آیا شخصیت بیمار است یا قربانی یک سیستم نظارتی واقعی؟ همین فضای مبهم، ذهن مخاطب را فعال نگه میدارد. بازتاب تجربه شخصی مخاطب: هر کسی در زندگی شهری امروز با نوعی فشار روانی، اضطراب یا احساس تحت نظر بودن مواجه است. فیلم حاضر، این تجربه جمعی را به سطحی ملموس میآورد.
نقطه قوت و ضعف روانشناختی
نقطه قوت: تبدیل وضعیت ذهنی یک شخصیت به فرم سینمایی، یعنی مخاطب با «حس» به درک روانشناختی میرسد، نه صرفاً با «توضیح».
نقطه ضعف: برخی منتقدان معتقدند فیلم در پرداخت بالینی و عمق روانشناسی دچار آشفتگی است و بیشتر در سطح «نمایش اضطراب» میماند تا تحلیل روانشناختی دقیق.
در نتیجه، «تعارض» برای مخاطبِ علاقهمند به روانشناسی جذاب است؛ چون تجربهای از زیستن در ذهن آشفته یک انسان را بازآفرینی میکند. تجربهای که هم هراسانگیز است و هم آینهای از اضطرابهای روزمره خودِ تماشاگر. از سوی دیگر، تنهایی شخصیت اصلی در فیلم «تعارض» را میتوان هم در سطح قصه و هم در سطح فلسفی معنا کرد:
در سطح قصه باید گفت که رضا (شخصیت اصلی) در روایتهای مختلف فیلم، درگیر موقعیتهایی است که او را از خانواده، اجتماع و حتی خودش جدا میکند. در یکی از روایتها به همسرش مشکوک است، در دیگری در محیط کار و اجتماع احساس طردشدگی دارد، و در روایت سوم ذهنش او را به شکلی کامل از واقعیت جدا میسازد.
اینها همه نشان میدهد که تنهایی، بخشی از پیشبرد داستان و بحران روانی شخصیت است. او به دلیل بیاعتمادی، پارانویا و شکافهای ذهنی، عملاً از اطرافیانش فاصله میگیرد.
در سطح فلسفی نیز فیلم فراتر از یک قصه فردی، به تنهایی وجودی انسان در جهان مدرن اشاره میکند. رضا با دوربینهای مداربسته محاصره شده؛ نشانهای از جامعهای که همهچیز را کنترل میکند، اما paradoxically (به شکل متناقض)، آدمی در آن جامعه بیش از پیش احساس انزوا دارد. سه روایت موازی، بازتاب چندپارگی هویت انسان معاصر است. آدمی که نمیداند کدام «خود» واقعیتر است.
این آشفتگی فلسفی، تنهایی را نه فقط یک مشکل شخصی، بلکه یک مسأله انسانشناسانه معرفی میکند. این وضعیت به فلسفه اگزیستانسیالیستی نزدیک است؛ جایی که انسان در برابر جهان بیپاسخ، تنهاست و باید خودش معنای زندگی را بسازد.
تنهایی رضا صرفاً یک ابزار درامپردازی نیست، بلکه لایهای فلسفی هم دارد. فیلم بهطور نمادین نشان میدهد که انسان امروز، حتی در شلوغترین محیطها و میان نزدیکترین افراد، ممکن است گرفتار تنهایی مطلق شود. تنهایییی که نه از کمبود جمعیت، بلکه از شکافهای ذهنی، بیاعتمادی و بحران هویت ناشی میشود. این دو سطح (قصه و فلسفه) در «تعارض» روی هم قرار گرفته و دلیل اصلی ماندگاری حس تنهایی در ذهن مخاطب همین همپوشانی است.
همچنین فیلم تعارض را در بسیاری از ابعاد،می توان یک فیلم اگزیستانسیالیستی هم دانست. هرچند با رنگ و بوی اجتماعی و روانشناختی خاص خودش. اگزیستانسیالیسم بر تجربه فردی و اضطراب ناشی از نبود معنا در جهان تأکید دارد.
شخصیت اصلی «تعارض»(رضا) در سه روایت متفاوت، سه سرنوشت مختلف را تجربه میکند. این چندپارگی نشان میدهد که او در جست وجوی «خود واقعی» است، اما به تعریفی ثابت نمیرسد. این همان بحران هویت اگزیستانسیالیستی است.
فیلم بارها نشان میدهد که رضا حتی در کنار خانواده یا در محیط کار هم تنهاست. او به همسرش، همکارانش و حتی به نگاه خودش اعتماد ندارد. این احساس بیپناهی در جهانی بیمعنا، شباهت زیادی به مفاهیم مطرح در فلسفه سارتر و کامو دارد.
در اگزیستانسیالیسم، جهان قطعیت ندارد و انسان باید خودش معنای زندگی را بیافریند. در «تعارض» نیز مشخص نیست کدام روایت واقعی است. فیلم عمداً مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند تا نشان دهد حقیقتی مطلق وجود ندارد و تنها انتخاب و تجربه فردی اهمیت دارد.
رضا در روایتهای مختلف، با انتخابهای دشوار روبهرو میشود. انتخابهایی که هیچ تضمینی برای درست بودن شان وجود ندارد. این آزادی مطلق اما اضطرابآور، هسته اصلی اگزیستانسیالیسم است. گرچه فیلم مستقیم به مرگ اشاره نمیکند، اما حس بیهودگی و پوچی بر فضای آن سایه انداخته است. شخصیت در پایان هیچ راه روشنی ندارد؛ سرنوشتش گنگ و ناتمام است. این حس به پوچی کامویی (absurd) نزدیک میشود.
بنابراین میتوان گفت که «تعارض» درعین حال که فیلمی اجتماعی و روانشناختی است، روحی اگزیستانسیالیستی دارد: شخصیت گرفتار تنهایی و بیمعنایی، شکاکیت نسبت به واقعیت، اضطراب آزادی و انتخاب و حس پوچی در جهانی مبهم.
منوچهر دین پرست - ضمیمه ادب و هنر روزنامه اطلاعات| «تعارض» دومین فیلم بلند داستانی کارگردان است که در سال ۱۳۹۸ تولید و با نام اولیه «ریست» در بخش نگاه نو سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر حاضر شد. این اثر یک سایکودرام اجتماعی-فکری با تمرکز بر بحرانهای روانشناختی در عصر فناوری است. شخصیتی به نام رضا، دچار حالت پارانویا میشود؛ چون احساس میکند همواره تحت نظارت دوربینهای مداربسته است.
این فیلم، روایت زندگی درهمریخته رضا را از سه زاویه مختلف بازگو میکند: رضا لیسانسه ادبیات است، درگیر جدایی و مهاجرت همسر؛ در روایت بعدی او کارمند بانکی است و شاغل در تدوین فیلم عروسی؛ روایت سوم او درون حفرهای روانشناختی گرفتار میشود که خط مرز واقعیت و خیال در آن محو است. این روایتها مانند آیینههایی موازی، هویت متزلزل شخصیت را بازتاب میدهند، در حالی که فرم و ساختار فیلم نیز در خدمت این تنشهای روانی است.
فیلم از زاویه دید دوربینهای مداربسته روایت میشود. این انتخاب باعث ایجاد حس نظارت فراگیر و محدودیت ارتباط مستقیم میان شخصیت و مخاطب میشود. منتقدان آن را«ظاهری تجربی» توصیف میکنند که از ترکیب ناهمگون تصاویر در ذهن کارگردان شکل گرفته، اما با ساختاری بینظم، باعث سردرگمی مخاطب شده است.
«تعارض» نمایشی از تنهایی مدرن و بحرانهای هویتی در دنیای تکنولوژیک امروز است. فیلمی که تلاش دارد با فرم خاص و روایت تجربی خود، سؤالاتی درباره حریم خصوصی، نظارت و مرزشکنی بین واقعیت و توهّم بیننده را برانگیزد. اگرچه برخی منتقدان به ضعف در انسجام سازهای آن اشاره کردهاند، اما اثر در سینمای ایران به عنوان نمونهای نو و تحریکآمیز باقی مانده است. فیلم تعارض در حوزه روانشناسی، چند لایه مهم را باز میکند و از همینجا جذابیتش برای مخاطب ساخته میشود:
پارانویا و احساس تحت نظر بودن
شخصیت اصلی مدام تصور میکند از طریق دوربینهای مداربسته رصد میشود. این موضوع مستقیماً به اختلال پارانوئید و ترس از دست دادن کنترل بر زندگی خصوصی اشاره دارد. فیلم با این تمهید روانشناختی، مخاطب را به دنیای ذهنی رضا میبرد و او را شریک اضطراب دائمی شخصیت میکند.
بحران هویت و روایتهای چندگانه
رضا در سه روایت مختلف، سه زندگی متفاوت دارد. این چندپارگی، یادآور بحران هویت و حتی نزدیک به اختلال تجزیهای (Dissociation) است. فیلم با ساختار روایی متکثر، تجربهی ذهنی کسی را بازسازی میکند که نمیداند کدام واقعیت «واقعیتر» است.این تجربه تماشاگر را وادار میکند خودش هم به بازاندیشی درباره «واقعیت» بپردازد.
تنهایی در جهان مدرن
رضا با وجود روابط خانوادگی و شغلی، درگیر یک تنهایی وجودی است. فیلم نشان میدهد که چگونه تکنولوژی (دوربینها، مدیا) به جای کاهش فاصله، شکاف میان انسان و جهانش را بیشتر کرده و به بحرانهای روانی او دامن میزند.
جذابیت روانشناختی برای مخاطب
فرم دیداری خاص: تماشای فیلم از زاویه دوربینهای مداربسته، حس کنترلشدگی را به تماشاگر منتقل میکند. بیننده خودش را جای شخصیت میگذارد و به طور ناخودآگاه با اضطراب او شریک میشود.
ابهام و پرسشگری: فیلم بهجای پاسخهای قطعی، سؤال ایجاد میکند. درباره این که کدام روایت حقیقت دارد یا آیا شخصیت بیمار است یا قربانی یک سیستم نظارتی واقعی؟ همین فضای مبهم، ذهن مخاطب را فعال نگه میدارد. بازتاب تجربه شخصی مخاطب: هر کسی در زندگی شهری امروز با نوعی فشار روانی، اضطراب یا احساس تحت نظر بودن مواجه است. فیلم حاضر، این تجربه جمعی را به سطحی ملموس میآورد.
نقطه قوت و ضعف روانشناختی
نقطه قوت: تبدیل وضعیت ذهنی یک شخصیت به فرم سینمایی، یعنی مخاطب با «حس» به درک روانشناختی میرسد، نه صرفاً با «توضیح».
نقطه ضعف: برخی منتقدان معتقدند فیلم در پرداخت بالینی و عمق روانشناسی دچار آشفتگی است و بیشتر در سطح «نمایش اضطراب» میماند تا تحلیل روانشناختی دقیق.
در نتیجه، «تعارض» برای مخاطبِ علاقهمند به روانشناسی جذاب است؛ چون تجربهای از زیستن در ذهن آشفته یک انسان را بازآفرینی میکند. تجربهای که هم هراسانگیز است و هم آینهای از اضطرابهای روزمره خودِ تماشاگر. از سوی دیگر، تنهایی شخصیت اصلی در فیلم «تعارض» را میتوان هم در سطح قصه و هم در سطح فلسفی معنا کرد:
در سطح قصه باید گفت که رضا (شخصیت اصلی) در روایتهای مختلف فیلم، درگیر موقعیتهایی است که او را از خانواده، اجتماع و حتی خودش جدا میکند. در یکی از روایتها به همسرش مشکوک است، در دیگری در محیط کار و اجتماع احساس طردشدگی دارد، و در روایت سوم ذهنش او را به شکلی کامل از واقعیت جدا میسازد.
اینها همه نشان میدهد که تنهایی، بخشی از پیشبرد داستان و بحران روانی شخصیت است. او به دلیل بیاعتمادی، پارانویا و شکافهای ذهنی، عملاً از اطرافیانش فاصله میگیرد.
در سطح فلسفی نیز فیلم فراتر از یک قصه فردی، به تنهایی وجودی انسان در جهان مدرن اشاره میکند. رضا با دوربینهای مداربسته محاصره شده؛ نشانهای از جامعهای که همهچیز را کنترل میکند، اما paradoxically (به شکل متناقض)، آدمی در آن جامعه بیش از پیش احساس انزوا دارد. سه روایت موازی، بازتاب چندپارگی هویت انسان معاصر است. آدمی که نمیداند کدام «خود» واقعیتر است.
این آشفتگی فلسفی، تنهایی را نه فقط یک مشکل شخصی، بلکه یک مسأله انسانشناسانه معرفی میکند. این وضعیت به فلسفه اگزیستانسیالیستی نزدیک است؛ جایی که انسان در برابر جهان بیپاسخ، تنهاست و باید خودش معنای زندگی را بسازد.
تنهایی رضا صرفاً یک ابزار درامپردازی نیست، بلکه لایهای فلسفی هم دارد. فیلم بهطور نمادین نشان میدهد که انسان امروز، حتی در شلوغترین محیطها و میان نزدیکترین افراد، ممکن است گرفتار تنهایی مطلق شود. تنهایییی که نه از کمبود جمعیت، بلکه از شکافهای ذهنی، بیاعتمادی و بحران هویت ناشی میشود. این دو سطح (قصه و فلسفه) در «تعارض» روی هم قرار گرفته و دلیل اصلی ماندگاری حس تنهایی در ذهن مخاطب همین همپوشانی است.
همچنین فیلم تعارض را در بسیاری از ابعاد،می توان یک فیلم اگزیستانسیالیستی هم دانست. هرچند با رنگ و بوی اجتماعی و روانشناختی خاص خودش. اگزیستانسیالیسم بر تجربه فردی و اضطراب ناشی از نبود معنا در جهان تأکید دارد.
شخصیت اصلی «تعارض»(رضا) در سه روایت متفاوت، سه سرنوشت مختلف را تجربه میکند. این چندپارگی نشان میدهد که او در جست وجوی «خود واقعی» است، اما به تعریفی ثابت نمیرسد. این همان بحران هویت اگزیستانسیالیستی است.
فیلم بارها نشان میدهد که رضا حتی در کنار خانواده یا در محیط کار هم تنهاست. او به همسرش، همکارانش و حتی به نگاه خودش اعتماد ندارد. این احساس بیپناهی در جهانی بیمعنا، شباهت زیادی به مفاهیم مطرح در فلسفه سارتر و کامو دارد.
در اگزیستانسیالیسم، جهان قطعیت ندارد و انسان باید خودش معنای زندگی را بیافریند. در «تعارض» نیز مشخص نیست کدام روایت واقعی است. فیلم عمداً مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند تا نشان دهد حقیقتی مطلق وجود ندارد و تنها انتخاب و تجربه فردی اهمیت دارد.
رضا در روایتهای مختلف، با انتخابهای دشوار روبهرو میشود. انتخابهایی که هیچ تضمینی برای درست بودن شان وجود ندارد. این آزادی مطلق اما اضطرابآور، هسته اصلی اگزیستانسیالیسم است. گرچه فیلم مستقیم به مرگ اشاره نمیکند، اما حس بیهودگی و پوچی بر فضای آن سایه انداخته است. شخصیت در پایان هیچ راه روشنی ندارد؛ سرنوشتش گنگ و ناتمام است. این حس به پوچی کامویی (absurd) نزدیک میشود.
بنابراین میتوان گفت که «تعارض» درعین حال که فیلمی اجتماعی و روانشناختی است، روحی اگزیستانسیالیستی دارد: شخصیت گرفتار تنهایی و بیمعنایی، شکاکیت نسبت به واقعیت، اضطراب آزادی و انتخاب و حس پوچی در جهانی مبهم.