شناسهٔ خبر: 75179576 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

مناطق الحاقی تبریز؛ حاشیه‌ای که به متن نمی‌رسد

گسترش کالبدی نامتوازن شهر تبریز در دهه‌های اخیر، پدیده‌ای تازه با عنوان «مناطق الحاقی» را رقم زده؛ مناطقی که اگر چه به محدوده قانونی شهر افزوده شده‌اند، اما هنوز از زیرساخت‌های اساسی، خدمات شهری و هویت یکپارچه تبریزی بی‌بهره‌اند.

صاحب‌خبر -

به‌ گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز،‌ شهر تبریز در دهه‌های اخیر، بیش از هر چیز با پدیده‌ای گسترش کالبدی نامتوازن شناخته شده است. توسعه‌ای که نه از دل برنامه‌ریزی جامع شهری، بلکه از دل فشار جمعیتی، مهاجرت روستایی، سوداگری زمین و الحاق‌های شتاب‌زده بیرون آمده است. مناطق الحاقی در شمال، شرق و غرب تبریز ـ از باسمنج گرفته تا بارنج، از آناخاتون تا مایان و کوجووار ـ اکنون به بخشی از نقشه رسمی شهر تبدیل شده‌اند، اما هنوز در عمل، در حاشیه‌ای بی‌انتها گرفتارند.

در نگاه رسمی، الحاق این مناطق به محدوده شهر باید به معنی برخورداری از خدمات شهری، نظم کالبدی و یکپارچگی مدیریت شهری باشد، اما در واقعیت، این روند خود منشأ مجموعه‌ای از بحران‌های تازه شده است.

زیرساخت‌های فراموش‌شده در حاشیه شهر

در بسیاری از مناطق الحاقی، آنچه «شهر» نامیده می‌شود، هنوز در ابتدایی‌ترین مؤلفه‌های زیست شهری متوقف است. خیابان‌های خاکی، سیستم فاضلاب ناقص، کمبود فضای سبز و نبود مراکز فرهنگی و خدماتی تصویری آشناست. شهرداری تبریز، در برابر نیازهای زیرساختی این مناطق ناتوان یا بی‌توجه مانده است. توسعه‌ای که باید تدریجی، هدفمند و متناسب با ظرفیت‌های مالی شهر انجام می‌شد، اکنون به بار سنگینی بر دوش مدیریت شهری تبدیل شده است.

در حقیقت الحاق بدون برنامه، یعنی توسعه‌ای بر پایه نقشه‌های خوش‌بینانه اما بدون محاسبه هزینه‌های واقعی؛ هزینه‌هایی که امروز به شکل بحران خدمات شهری، تراکم بالای جمعیت و نبود عدالت فضایی بروز کرده است.

دوگانگی هویتی؛ شهروند یا ساکن؟

یکی از پیامدهای مهم الحاق، شکل‌گیری نوعی دوگانگی هویتی است. بسیاری از ساکنان مناطق جدید هنوز خود را بخشی از شهر تبریز نمی‌دانند و متقابلاً شهر نیز آن‌ها را در دایره توجه و خدمات خود جای نداده است. در محلات تازه‌الحاق، حس تعلق شهری به کندی شکل می‌گیرد، زیرا خدمات، امنیت، حمل‌ونقل و امکانات فرهنگی همانند محلات مرکزی در دسترس نیست. این شکاف هویتی، در نهایت به گسست اجتماعی و نارضایتی عمومی می‌انجامد؛ به‌ویژه در مناطقی که در ظاهر شهری شده‌اند اما در باطن هنوز روستایی‌اند.

بازی پیچیده سیاست و زمین

نمی‌توان از مناطق الحاقی سخن گفت و از نقش اقتصاد زمین و تصمیم‌های سیاسی گذشت. بسیاری از الحاق‌ها نه براساس ضرورت توسعه متوازن، بلکه به‌واسطه فشارهای محلی، انگیزه‌های ساخت‌وساز یا منافع گروهی انجام شده‌اند. نتیجه آن که حاشیه‌هایی تازه خلق شده‌اند که نه منطق شهرسازی، بلکه منطق بازار و سیاست در شکل‌گیری آن‌ها نقش داشته است. در چنین شرایطی، برنامه‌ریزی شهری به واکنشی دیرهنگام در برابر واقعیت‌های تحمیل‌ شده تبدیل می‌شود.

چالش مدیریت یکپارچه شهری

شورا و شهرداری تبریز در سال‌های اخیر بارها از «نبود مدیریت واحد شهری» گلایه کرده است؛ الحاق مناطق جدید این مشکل را تشدید کرده است. بسیاری از خدمات در این مناطق، بین دستگاه‌های متعدد تقسیم شده‌اند: از آب و برق گرفته تا آموزش و راه‌سازی. نبود هماهنگی میان این نهادها سبب می‌شود پروژه‌ها یا دوباره‌کاری شوند یا نیمه‌کاره بمانند. از سوی دیگر، اختلاف دیدگاه میان شهرداری، شورای شهر و فرمانداری درخصوص نحوه اداره و هزینه‌کرد در مناطق الحاقی، سرعت توسعه را کند کرده و گاه منجر به بی‌اعتمادی عمومی شده است.

توسعه شهر نباید صرفاً به گسترش مساحت جغرافیایی تقلیل یابد. رشد کالبدی بدون ارتقای کیفیت زندگی، در نهایت به شهر گسترده اما ناکارآمد منتهی می‌شود. تبریز امروز بیش از هر زمان نیازمند بازتعریف مفهوم توسعه شهری است؛ توسعه‌ای که محور آن انسان و عدالت فضایی باشد، نه صرفاً افزایش محدوده قانونی شهر.

اگر سیاست‌های الحاقی بدون پشتوانه مطالعاتی ادامه یابد، تبریز با خطر از دست دادن انسجام شهری روبه‌رو خواهد شد. مناطق الحاقی باید نه به‌عنوان زمین‌های جدید برای ساخت، بلکه به‌مثابه میدان‌های تازه برای بازآفرینی شهری دیده شوند. اینجا جایی است که مدیریت شهری، دولت و جامعه محلی باید دست به دست هم دهند تا حاشیه به متن بیاید، نه اینکه متن در حاشیه گم شود.

انتهای پیام/