به گزارش خبرگزاری حوزه، «آیت اللّه حاج ملا علی کنی» (۱۳۰۶-۱۲۲۰ ق)، عالم ربانی و فقیه مجاهد شیعه در قرن ۱۳ قمری و از شاگردان شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر بود.
ایشان در سال ۱۱۸۴ شمسی(۱۲۲۰ قمری) در روستای کن در خانه قربانعلی آملی متولد گردید. اصل او از آمل مازندران بود که خانوادهاش از آمل به تهران مهاجرت کرده بودند. ایشان در پایان کتاب «توضیح المقال فی علم الرجال» مینویسد: «نام من علی، متولد ۱۲۲۰ قمری در قریهای نزدیک تهران به نام کن (به تشدید نون) که در دامنهی کوهی قرار گرفته و عربها دامنهی کوهها را «کن» مینامند چنان که خداوند در قرآن میفرماید: «و جعل من الجبال اکناناً».
حیات علمی و معنوی
ایشان از جمله شخصیت های بزرگ در عصر قاجار به شمار می آید که با استبداد و استعمار مبارزه کرد. رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان، از صفات بارز ملاعلی کنی بود. «توضیح المقال فی علم الرجال»، از جمله آثار مشهور اوست.
به گفته علامه مرحوم سید محمدمهدی کاظمی خوانساری: آن مرحوم از اعجوبههای دهر و اکابر علماء عصر خود بود. ماهر بر علوم عرب و لغت و قرائت، جامع بین روایت و درایت، عالم تفسیر و صناعت حدیث، حافظ رجال و انساب، عارف معقول، مجتهد در فروع و اصول، با شناختی وسیع، صاحب دانش فراوان، دارای اختراعات و استنباط و تحقیقات عمیق، محبوب خاص و عام، مرجع فتاوی و احکام، با شکوه در چشمان بزرگان و حکام زمان بود. در امر به معروف و نهی از منکر از نکوهش و سرزنش بدگویان نمیهراسید و بالجمله بدون هیچ شک و تردید وی آیتالله العظمی و نایب الامام عج به شمار میرفت.
معظمله سپس آماده سفر به نجف اشرف شد و از ذخایر گرانسنگ آن حوزه بهره برد. اساتید ایشان در حوزه نجف عبارت بودند از آیات عظام: شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر، شیخ حسن کاشفالغطاء و شیخ مشکور حولاوی نجفی بودند. در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین(علیهالسلام) از محضر دو استاد برجستهای چون شریفالعلماء مازندرانی و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط کسب فیض کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند. در تحصیل به چنان مرتبهای دست یافت که صاحب جواهر بر فراز منبر تدریس در میان صدها شاگرد پژوهشگرش تنها به اجتهاد ایشان و سه تن دیگر از تلامیذ کوشا و فاضل خود تصریح نمود. مرحوم علامه میرزا محمدعلی مدرس خیابانی تبریزی در مورد مقام علمی ایشان میفرماید: «در لغت و فقه و اصول و حدیث و رجال و تفسیر و اکثر علوم متداوله متبحّر و....مرجع استفاده اکابر و فحول بوده.
فعالیتهای اجتماعی
پس از اقامت حاج ملاعلی کنی در تهران، مراجعات پی در پی مردم و پرسش های کتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی آغاز شد و روزبروز افزایش مییافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشکلات مردم بشمار میرفت.[ به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان، سرانجام در سال ۱۲۷۱ ق، رساله عملیه آن فقیه وارسته به چاپ رسید[۹] تا مردم مؤمن احکام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.همچنین تولیت مدرسه مروی را عهدهدار شد و با نظارت و حسن تدبیر او، نظم شایان تحسینی بر برنامههای آن محیط معنوی و روحانی حکمفرما گشت.
ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود. مُهر آیت الله کنی سند اعتبار اسناد به شمار میرفت. معامله کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار میبخشیدند.
صلابت سیاسی و حفظ کیان کشور شیعه
بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت الله کنی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونههای درخشانی از شجاعت و غیرت دینی وی اشاره میکنیم:
۱. مشهور است در زمان حکومت ناصرالدینشاه قاجار، هیئتی از تاجران اروپایی درحالیکه نمونههایی از ظروف چینی را برای فروش در بازار ایران به همراه داشتند به دربار ناصرالدینشاه آمدند. شاه قاجار با دیدن این ظروف به آنها علاقهمند شد. وقتی این خبر به آیتالله حاج ملاعلی کنی رسید، در یکی از ملاقاتهایش با شاه قاجار در اطراف دروازههای تهران عملاً به ناصرالدینشاه فهماند که خرید این ظروف گرانقیمت به صلاح مملکت نیست. حاج ملاعلی از خدمه شاه پیالهای آب در ظرفی مسی درخواست کرد. آن زمان اطراف تهران هم مانند دیگر شهرها برای تأمین امنیت شهر، خندقی حفر کرده بودند. وقتی حاج ملاعلی آب را نوشید، پیاله مسی را داخل خندق انداخت. سپس از آن خدمه خواست پیاله را از خندق بیرون بیاورد. در تمام این مدت ناصرالدینشاه هم ناظر وقایع بود. چند لحظه بعد، آیتالله حرف ظروف چینی را پیش کشید و از ناصرالدینشاه خواست تا یکی از آن ظروف را به او نشان دهد. وقتی حاج ملاعلی کاسه چینی را در دست گرفت از آن خدمه خواست مقداری آب داخل کاسه چینی بریزد، آب را نوشید و این بار کاسه چینی را به داخل خندق انداخت و بازهم از خدمه خواست این کاسه را هم برایش بیاورد. خدمه برگشت درحالیکه جز تکههایی از آن کاسه چینی چیزی در دستش نبود. حاج ملاعلی پیاله مسی را در کنار تکههای کاسه چینی گذاشت و به ناصرالدینشاه گفت: «ظرفی که به این راحتی میشکند، صلاح نیست با هزینه زیاد از مملکت بیگانه وارد کنید، هر وقت توانستیم خودمان چنین ظروفی تولید کنیم، استفاده از آن بهصرفه است.»
۲. میرزا محمدمهدی لکهنوی مینویسد: «اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بیاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد». نوشتهاند: «روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرورفت. پس از آن بیدرنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است».
۳. کردار مغایر با دین و همکاری ذلت آور با بیگانگانی چون روس و انگلیس، از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او میگفت: «او ناصرالدین شاه (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصرالکفر است».
در سال ۱۲۵۱ شمسی قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر - سرمایه دار انگلیسی - به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار میشد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوقالعادهای بود که میتوان آن را کودتای اقتصادی نامید. قرارداد رویتر نخستین و بزرگترین قراردادی بود که با دسیسههای پیر استعمار - انگلیس - و تحریک ایادی داخلیاش همچون میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا ملکمخان ناظمالدوله به امضای شاه رسید بر اساس این قرارداد، دولت ایران در ازای کشیدن خط آهن- که در آن زمان مظهر پیشرفت اروپا محسوب میشد- در ایران، همه منابع زیرزمینی و روزمینی و زمینهای اطراف خط را به مدت هفتاد سال به کمپانی مزبور واگذار میکرد.
ناصرالدین شاه تقریباً ده ماه بعد از تاریخ امتیازنامه، یعنی در ۲۱ صفر ۱۲۹۰ق / فروردین ۱۲۵۲ برای اولین بار عازم اروپا میشود. سفری که حدود پنج ماه به طول انجامید. هنگامی که ناصرالدین شاه در انگلستان به سر میبرد رویتر موقع را مناسب دانسته و متن امتیاز نامه را در روزنامهها منتشر کرد.به گفته لردکرزن: «... موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بینالمللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروتهای زمینی، زیرزمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایهدار خارجی گذاشته باشد.» خبر انعقاد این قرارداد موجی از خشم و نفرت را در میان مردم کشور پدید آورد، زیرا با اجرای آن استقلال سیاسی و اقتصادی کشور به طور کامل در اختیار یک کمپانی خارجی قرار میگرفت. این مخالفتهای سازمان یافته را علما و در رأس آنها حاج ملاعلی کنی رهبری میکردند. حاج شیخ تقریباً یک هفته بعد از ورود ناصرالدین شاه از سفر خود به فرنگ، و در تاریخ ۲۲ رجب ۱۲۹۰ق / ۱۲۵۲ ش. نامهای مبنی بر مخالفت با امتیاز نامه رویتر خطاب به شاه مینویسد.
از نظر مورخین نامه اعتراضآمیز و آگاهانه مرحوم آیتالله کنی به شاه سند تاریخی مهمی است که از مشخصهای تاریخی در مرجعیت و روحانیت شیعه حکایت میکند. این مشخصه، قدرت درک و تیزبینی آنان در تشخیص خطوط نامرئی اسارت ایران در برابر سلطه غرب است. به هر حال در نامه معظمله به شاه آمده است: «همه ما دعاگویان بلکه عموم اهل ایمان عرض میکنیم که شخص میرزا ملکم خان را ما دشمن دین و دولت دانستهایم و به هیچ وجه صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد که به خطاب و لقب نظامالملکی مخاطب و ملقب باشد و هر کس باعث این امرشده است، خیانت کلی به دین و دولت نموده است که چنین دشمن جانی را مداخله در کارهای بزرگ دولت داده است.» نامه اعتراضآمیز و کوبنده حاجی، قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن ساخت. نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاج ملاعلی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار (مهره اصلی امضای این قرارداد) از صدراعظمی، دو خواستهای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و حکومت گیلان را به او سپرد و به وی سفارش کرد که «با علما به شکلی محترمانه برخورد نماید»، آنگاه خود هم رهسپار تهران گردید و بیدرنگ به ملاقات ملاعلی کنی رفت تا شاید نارضایتی علما را کاهش دهد.در نهایت شاه، به رغم میل باطنی مجبور به «لغو امتیاز رویتر» شد.
۴. در زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار استعمارگران روسی و انگلیسی جهت از بین بردن وحدت مذهبی مردم فرقههای ساختگی بابیت و بهائیت را به وجود آوردند.از نظر لرد کرزن اهداف اصلی آئین باب، تأمین آزادی زنان است... باب و بها در آثار خود ترک حجاب، الغای طلاق و تعدد زوجات و متعه... زنان را مقرر داشتهاند.یکی از عالمان برجسته و مجتهد والامقام که در مقابل تعالیم باب و کشف حجاب قرهالعین واکنش نشان داد و حکم ارتداد وی را صادر کرد حاج ملاعلی کنی بود. و این اولین واکنش یک عالم مجتهد در مقابل تهاجم فرهنگی غرب در ایران بود.
«پس از آن که آقاخان نوری به صدارت رسید از میرزا محمد مازندرانی و حاجی ملاعلی کنی خواست که به آزمایش عقاید قرهالعین بپردازند آن دو مجتهد با قرهالعین هفت جلسه صحبت کردند... ملاعلی کنی از این توهین (توهین او به اسلام و قائم آلمحمد (عج) رنجید و رفیق خود را کنار کشید و گفت مباحثه با این کافر نمیتوان کرد. به منزل رفتند و حکمی نوشتند که ارتداد و امتناعش از توبه محقق و باید به نام قرآن به قتل برسد.» همچنین به نوشته میرزا حسن جابری اصفهانی، سیاستمدار و مورخ مطلع عصر قاجار: به ناصرالدین شاه پیشنهاد دادند (که لابد برای اصلاح، ترقی و پیشرفت ایران!) کشف حجاب را در کشور معمول دارد. موضوع با «آیتالله حاج ملاعلی کنی» - فقیه وارسته و پر نفوذ تهران در آن روزگار- مطرح شد او به شاه گفت: «هر گاه کشف حجاب را در دربار خودت جاری ساخته و همسرت را مکشفه و بی حجاب بیرون آوردی، در کشور هم همین کار را بکن!»
۵. تشکیلات فراماسونری در ایران از نخستین پیامدهای موج غربگرایی و روشنفکری وابسته در ایران عصر قاجاریه بود که به وسیله دست پروردگان مکتب روشنفکری وابسته چون میرزا ملکمخان برای مقابله با اسلام، تضعیف روحانیت و ممانعت از پیشرفت کشور شکل گرفت. میرزا ملکمخان ناظمالدوله که از ۱۰ سالگی به پاریس رفته بود پس از بازگشت به ایران به عنوان مترجم وارد دستگاه قاجاریه شد. او با تجربهای که کسب کرده بود در سال ۱۲۳۷ نخستین سازمان فراماسونری را در ایران به نام فراموشخانه با شعار دروغین «آزادی، برادری، برابری» به منظور جلوگیری از پیشرفت اسلام و تضعیف روحانیت و تسهیل فرآیند غربگرایی تأسیس کرد. اما حاج ملاعلی کنی از همان ابتدا با شناخت ماهیت این تشکیلات استعماری و وابسته ضمن مکاتبه با ناصرالدین شاه خطر آنها را گوشزد کرد و میرزا ملکم را فاقد صلاحیت وکالت از دولت و سلطنت دانست.
همانطور که اشاره شد مرحوم حاج ملاعلی کنی در قسمتی از نامه انتقادآمیز به ناصرالدین شاه وجود میرزا ملکمخان و فراموشخانه را در دستگاه دولت موجب ویرانی دین و دولت میداند و مینویسد: «... مدت زمانی نگذشته که در دارالخلافه ابزار شعبدههای زیاد نموده و مجلس فراموشی ترتیب داده بود و به تزویر و شعبده در خیال تصاحب ملک و دولت و اضمحلال مذهب و ملت بود و الزام مواسات و یک جهتی و هم عهدی که هر یک در پای دیگر در مقام تمام مال و جان بایستد و تا یکی آوازی برآورد همه حاضر و ناظر باشند و در وقت اجرای شروط و فرصت و جمیع اسباب نهضت و حرکت، همگی یک دفعه حملهور شود و بر غیر هر که باشد بتازد و هر چه بخواهند بگیرند و ببرند.». آن عالم بزرگ در اقدام شجاعانهی دیگری حمله به مرکز ماسونها را رهبری کرد و مردم مسلمان نیز به دستور ایشان آن مرکز استعماری را با شور و هیجان به آتش کشیدند و شاه را وادار به تعطیلی و انحلال آن لانه فساد کردند.
۶. ساموئل گرین ویلر بنجامین - نخستین سفیر آمریکا در ایران - در خاطرات خود در مورد تأثیر و نفوذ کلام آیتالله علی کنی مینویسد: «یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد هر فرمانی و دستوری که درباره خارجیان و غیر مسلمانان ایران صادر کند، فوراً از طرف مردم اجرا میگردد. سربازان گارد محافظ سفارت امریکا در تهران به من گفتند با آن که از طرف شاه مأمور حفاظت جان من و اعضای سفارت شدهاند، اگر حاج ملاعلی به آنها دستور دهد، بدون درنگ من و دیگر اعضای سفارت را خواهند کشت.»
همچنین درباره ترس شاه و شاهزادگان از ایشان آمده است: «از سلطان و شاهزادگان و امراء کسی را جرأت آن نیست که بیاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد.»شاهد این ادعا آن که وقتی «خیابانی به امر شاه در تهران باز کردند، مصادف به مسجد کوچکی شد و چون اراده سلطان بود علمای تهران نتوانستند مخالفت نمایند و تصمیم گرفتند در عوض آن مسجد، مسجد بزرگتری در جای دیگر بسازند تا تبدیل به احسن شده باشد. مرحوم حاجی کنی از واقعه مطلع گردید، نامهای به شاه نوشته و در صدر آن آورد: «بسمالله الرحمن الرحیم. الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل.» شاه با دیدن نامه، از خراب کردن مسجد صرف نظر کرد و خیابان را کج نمودند.
رحلت
سرانجام آن عالم ربانی و فقیه انقلابی، در صبح روز پنجشنبه ۲۷ محرمالحرام سال ۱۳۰۶ هجری قمری / ۱۲ مهر ۱۲۶۷ - در سن هشتاد و شش سالگی در تهران چشم از جهان فروبست و جان به جان آفرین تسلیم نمود.
اعتمادالسلطنه در یادداشتهای خود با اشاره به تشییع با شکوه پیکر حاج ملاعلی کنی مینویسد: «جنازه حاج ملاعلی که به حضرت عبدالعظیم بردند، اهالی تهران از شهری و روستایی، کسبه و علما و آخوندها معرکه کرده بودند!! حتی گبر و یهود و ارمنی هم دسته شده بودند. عماری حاجی را همینطور به دوش از شهر به حضرت عبدالعظیم بردند...نوحهای که اهل شهر و یهودیها جلو جنازه میخواندند و سینه میزدند از این قرار است:
نوحه اهل شهر
رفتی تو ز دنیا ای نائب پیغمبر شد جای تو خالی در مسجد و منبر
نوجه کندیها یعنی روستایی ها:
کندیان را خاک عالم بر سر است این عزای نائب پیغمبر است
یهودیها میگفتند:
واویلا صد واویلا ستون دین ناپیدا
و چهار روز دکان ها را بسته بودند مثل ایام عاشورا دسته و سینهزن در کوچهها میگردیدند. ختم را هم در مسجد مروی گذاشته بودند. روز چهار [پیکر را] حرکت دادند و به حضرت عبدالعظیم بردند. حقیقت تا به حال برای احدی در ایران اینطور عزاداری نکرده بودند.
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی - که خود آن روزها نوجوانی سیزده ساله و در تشییع جنازه حاضر بوده است روز وفات او را این چنین توصیف مینماید: ایران در مرگش یکپارچه به ناله درآمد و مردم از غم فقدانش در شیون و فریاد شدند، ازدحام جمعیت در تشییع جنازهاش به حدی بود که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود. بازارها و مغازهها تعطیل شده و پیکر پاکش بر روی دوش مردم - همراه با اشک و آه و حسرت - به مسافت یک فرسنگ از تهران به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی تشییع شده و در مسجد عتیق بینالحرمین - بین حرم عبدالعظیم و حرم حضرت حمزه بنموسی - دفن شد و مردم مدت بسیاری در شهرهای ایران و عراق به سوگواری پرداختند و شاعران در عزایش مرثیهها سرودند.
منابع:
مرکز بررسی های اسناد تاریخی
دانشنامه اسلامی
اختران فروزان ری و طهران، محمد شریف رازی