10 سال پیش که برجام به عنوان توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5 مطرح شد و به امضای طرفین رسید، در داخل ایران از سوی جریانهای سیاسی واکنشهای مختلفی شکل گرفت. در برابر آنها که موافق چنین تصمیم و توافقی بودند که سایه قطعنامهها و عواقب آن را از سرمان برمیداشت، جریان و صدای دیگری هم بود (که البته در همان زمان دولت حسن روحانی و تلاشهای آنها برای تحقق این توافق، هم صدای بلندی محسوب میشد).
به گزارش هم میهن، جریانی که بخش عمده آن یا پیشتر مسئول مذاکرات هستهای بودند مانند سعید جلیلی که نتیجه سیر مذاکراتش آن قطعنامههای مشهور بود و یا طرفداران آنها در دولت قبل از حسن روحانی یعنی در دولت محمود احمدینژاد.
افرادی که صدایشان در مجلس نهم اصولگرا بلند شد و علیاکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی را تهدید کرد و روحالله حسینیان به عنوان یکی از این چهرهها در جلسهای خطاب به او «قسم جلاله یاد کردهاند که وی را در تأسیسات آب سنگین اراک اعدام کنند و داخل بتن قرار دهند».
البته در نهایت برجام در همین مجلس به تصویب رسید. از این پس این جریان که بخشی از تندروهای اصولگرایی را تشکیل میدهند، کارویژه خاصی را در پیش گرفتند.
رویکرد تندروهای اصولگرا در برابر برجام
اول؛ طی دو سال 1394 تا 1396 تا زمانی که آمریکا از برجام خارج نشده بود، این جریان به شدت تاکید داشت توافق برجام حتی اگر ما را از ذیل فصل 7 منشور ملل متحد خارج کردهاست، نه مهم نه اثرگذار است؛ چیزی که بر اساس آمار و ارقام اقتصادی و نوع روابط بینالملل در دوره اول ریاستجمهوری حسن روحانی و وزارت خارجه محمدجواد ظریف آثارش مشخص و بهبود وضعیت نسبی در حال وقوع بود. البته در این بازه بعید است، همراهان این دیدگاه به بندهای این توافق اشاره داشتهباشند و همه روی کلیات چنین توافقی و مخالفتشان با آن تمرکز کرده بودند.
دوم؛ پس از خروج آمریکا از برجام که مصادف با دولت دوم حسن روحانی بود، این جریان در بوق و کرنا کرد و دولت وقت را بر سر این اتفاق مورد اعتراض و تخطئه قرار داد و به عبارتی اگر تا دیروز مخالف این توافق بودند حالا داعیهدار آن شدند که چرا دولت نتوانسته آن را حفظ کند و چرا در برجام این رخداد در نظر گرفته نشده بود. در ادامه هم که وقتی قرار بر این شد مذاکرات دیگری برای احیای آن انجام گیرد از جمله تلاشهمین جریان تصویب قانون «اقدام راهبری برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران» در مجلس یازدهم بود که به گفته دولتمردان آن زمان، مانع بزرگی بر سر احیای برجام بود و به نوعی از این کانال، احیای برجام در آن بازه زمانی از دست رفت.
سوم؛ با پایان دولت دوازدهم همین جریان از این عدم موفقیت دولت روحانی در این مذاکرات انتقاد کرد. دولت سیزدهم که دولت مقبول و مطلوبشان بود نیز وقتی روی کار آمد ابتدا به دنبال یک مذاکره حداکثری پیش رفت و اما در ادامه همانها پیگیر همان احیای برجام و خواهان بازگشت به توافق قبل شدند که البته بینتیجه ماند.
چهارم؛ از سال 1403 که در پی سقوط بالگرد سیدابراهیم رئیسی و امیرعبداللهیان باردیگر دولت عوض شد و تیم جدید که اتفاقاً موافق توافق برجام و خواهان تنشزدایی بودند روی کار آمدند و تلاش جدیدی را در راستای حفظ برجام آغاز کردند با روی کار آمدن این دولت حمله به محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجه دولت حسن روحانی که توانست برجام را به امضا برساند، آغاز شد که البته همین جریان موجب حذف او از دولت شد. دولت هم درباره احیای برجام که آخرین سال آن بود موفق نشد و مکانیزم ماشه که وضعیت ایران در سطح بینالملل را به سالهای قبل برجام باز میگرداند، فعال شد و موج جدید واکنش این جریان آغاز شد.
مکانیزم ماشه فعال شد
فعال شدن مکانیزم ماشه طی هفتههای اخیر موضوع داغ رسانهها بود؛ از اهمیت آن تا آثار فعال شدن آن در این بین مطرح شد و آنچه در پی فعالسازی مکانیزم ماشه از سوی این جریان تندرو اصولگرا مطرح شد قابل تأمل است.
مثلاً سعید جلیلی در حساب ایکس خود، توئیت قدیمی خود را بازنشر کرد و برجام و روند مذاکرات آن را با «خسارت_محض و 10 سال گذشت» یاد کرد. در توئیت قدیمی او آمده بود:«افتخار میکنم در دوره ما توافقی امضا نشد که اگر طرف مقابل آن را نقض کرد ایران حتی نتواند شکایت کند.»
امیرحسین ثابتی، از نزدیکان سعید جلیلی، در اظهارنظری تند، این رویداد را «پایان رسمی برجام» و «به تاریخ پیوستن» این توافق خوانده است. ثابتی در پستی در کانال تلگرامی خود، برجام را «توافقی استعماری و یکطرفه» توصیف کرد که به گفته وی «ده سال عمر یک ملت را تلف کرد و زیرساختهای اتمی ایران را محدود نمود.»
یا محسن زنگنه، عضو کمیسیون برنامه و بودجه نوشت: «به حول و قوه الهی ۲۸ سپتامبر (۶ مهر) به روز ملی قطع کامل امید از آمریکا و غرب تبدیل و سرآغاز تحول اقتصادی با تکیه بر ظرفیتهای درونی و تعمیق پیوندهای اقتصادی با کشورهای شرق، همسایه و دوست خواهد شد».
همین سه نمونه کافی بود برای اینکه افرادی مانند محمدرضا جوادییگانه، مشاور اجتماعی رئیسجمهور در کانال تلگرامی خود بنویسد: «این حجم از شادی بر عدم موفقیت رقیب سیاسی در غلبه بر تحریمها، و بیتوجهی مطلق به شدت نگرانی اقتصادی مردم، در میانه یک فرسایش تمدنی را تنها میتوان با از دست رفتن حسگرهای کلان شناسایی خطر تحلیل کرد. مقایسه کنید این تفاخرها را با احساس بیآیندگی و کرختی ناشی از استیصال در مردم.»
یا غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هممیهن در گفتوگو با خبرآنلاین بگوید: «لحنشان و اظهار خوشحالیشان، همان لحن و شادمانیای است که از سوی «ضدّانقلاب خارجنشین»، بعضاً در اسرائیل و حتی در نطقهایی که به نام آقای نتانیاهو مطرح میشود، شنیده میشود و برای بنده بسیار عجیب است. واقعاً نمیدانم تحلیل آنها چیست؛ من واقعاً در مغز این افراد نیستم. اگر مغز آدم سالم باشد، منطقی نیست که فردی در برابر فشاری که بر مردم وارد میشود، چنین شادمانیای نشان دهد. هرچه فکر میکنم، نتیجهای در ذهنم شکل نمیگیرد؛ آیا با این فشارها اتفاق مثبتی در کشور رخ خواهد داد؟ یا اینکه وضع زندگی مردم بهتر خواهد شد؟ نمیدانم. البته بار اولی نیست که مواضع طیف تندرو با مواضع خارج از کشور همسو است و همپوشانی دارند. در جریان گفتوگوهای منجر به برجام، و حتی بعد از حصول توافق هستهای، مخالفتهای مخالفان مذاکره و برجام، شبیه به مخالفتهای اسرائیل و برخی کشورهای منطقه توصیف میشدند. با روی کار آمدن ترامپ هم، او به اردوگاه مخالفان خارجی برجام ملحق شد و مواضع او نیز شبیه به مخالفان ایرانی برجام قلمداد میشد. حالا هم نخستوزیر اسرائیل از مکانیسم ماشه استقبال کرده است.»
یا محمد مهاجری، تحلیلگر مسایل سیاسی در واکنش به شادمانی تندروها از فعال شدن مکانیزماشه چنین واکنش نشان دهد که «این طیف اکنون خوشحالند چون تصور میکنند بازگشتِ مکانیزم ماشه بهمعنای اضمحلال و نابودی برجام است و گمان میبرند چنانچه مکانیزمِ ماشه بازگردد و تحریمها تشدید شود، در واقع ادعای آنها که از ابتدا میگفتند برجام خسارتِ بزرگی برای کشور بوده ثابت خواهد شد. توجه داشته باشید که این یک دلیلِ پوششی است. دلیلِ اصلی آن است که آنها بهعنوان پادوهایِ کاسبانِ تحریم بار دیگر میتوانند به کاسبانِ تحریم خدمتی تازه ارائه دهند و مجدداً از چالشهای اقتصادی ملت نفع ببرند.»
و همچنین فلاحتپیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در گفتوگو با هممیهن به آن بپردازد و بگوید: «اما این خوشحالی، یک خوشحالی ساده نیست، نشان میدهد که آنها تنها چیزی که برایشان مهم است، تبدیل ناکامیهای سیاست خارجی به عاملی برای کسب مجدد قدرت سیاسی در ایران است. به عبارتی، افراطیون فقط به کسب قدرت فکر میکنند و این موضوع را از راههای غیرمنافع ملی هم دنبال میکنند و دیدیم که اخیراً از الگوی چینی هم صحبت میکنند. الان هم یکی از سردمداران افراطیون که عضو شورای عالی امنیت ملی هم هست، کل مسیر گذشته را زیر سوال میبرد و هیچ صحبتی از فرصتسوزی نمیکند.»
شاید در عالم سیاست شادی برای ناکامی رقیب سیاسی عجیب نباشد و احتمالاً در همه دنیا این ناکامیها مجال رقابت قویتر را فراهم میکند اما این رفتار آنها که خود را انقلابی میدانند و از نگرانی برای سفره مردم سخن میگویند؛ بسیار بعید است. آیا در رقابت سیاسی و آن هم در بُعد سیاست خارجی ناکامی یک دولت که البته ناکامی یک کشور به شمار میرود میتواند موجب ذوقزدگی یک جریان سیاسی باشد؟
در برابر آنها که مدعی آن هستند که برجام 10 سال عمر مردم را تلف کرد، این سوال مطرح است و خوب است به آن فکر کنند که وقتی برجام امضا نشده بود ما همهجوره تحریم بودیم و اگر امضا نمیشد دقیقاً چه فرصتی داشتیم که بتوانیم از آن استفاده کنیم که حالا دم از تلف شدن آن میزنند؟ غیر از این بود که همین روسیه و چین هم حاضر نبودند با ما مراودهای داشته باشند؟ غیر از این بود که ما 10 سال زودتر در نقطه کنونی بودیم و روزبهروز آینده تیره و مبهمتری را داشتیم. چرا این جماعت تندرو نگاهی نمیکنند که آن سوی آب همانها که خواهان نابودی کشور بودند تا به خواسته خودشان برسند، همنظر با اینها از فعال شدن مکانیزم ماشه استقبال کردند و حالا همسو با هم بر این طبل میکوبند. کاش این افراد کمی از منافع جریانی خود بگذرند و منافع ملی را ببینند و برای عبور از این پیچ سخت به جای تخطئه دست به کاری سازندهتر بزنند.