شناسهٔ خبر: 75153960 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: افکارنیوز | لینک خبر

نقشهٔ آمریکا برای جنگ در ایران +جزئیات

در گزارش یک اندیشکدهٔ آمریکایی آمده که بازگشتِ بحث «تغییر رژیم» در ایران به گفتمان سیاست خارجی آمریکا، از جمله در ایام ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، نشان می‌دهد برخی تحلیلگران نومحافظه‌کار بر این باورند که ترکیبِ فشار خارجی با حمایت هدف‌مند از جریان‌های داخلی می‌تواند ساختار حکومت را تضعیف کند.

صاحب‌خبر -

اندیشکدهٔ آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی» (FDD) در گزارشی مفصل تلاش کرده الگویی برای «تغییر رژیم» در ایران پیشنهاد کند؛ الگویی که از تجربهٔ دههٔ ۱۹۸۰ و سیاست‌های رونالد ریگان در قبال نظام‌های وابسته به شوروی الهام گرفته است. گزارش علاوه‌بر بررسی تاریخی، به آسیب‌شناسی تلاش‌های پیشین آمریکا در این مسیر می‌پردازد و چارچوبی عملیاتی ـ در سطح راهبردی ـ برای فشار بر جمهوری اسلامی ترسیم می‌کند.

در متن گزارش آمده که بازگشتِ بحث «تغییر رژیم» به گفتمان سیاست خارجی آمریکا، از جمله در ایام ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، نشان می‌دهد برخی تحلیلگران نومحافظه‌کار بر این باورند که ترکیبِ فشار خارجی با حمایت هدف‌مند از جریان‌های داخلی می‌تواند ساختار حکومت را تضعیف کند. تجربهٔ تاریخی مورد اشاره -تلاش‌های هماهنگ بین فشار خارجی و پشتیبانی از اپوزیسیون داخلی در لهستان و دیگر نقاط اروپای شرقی-به‌عنوان نمونه‌ای مطرح شده که به فروپاشی نظام‌های کمونیستی منجر شد و به‌نظر نویسندگان می‌تواند در شرایط مناسب، الگوی الهام‌بخشی برای تهران باشد.

گزارش‌نویسان FDD معتقدند جمهوری اسلامی کنونی با مجموعه‌ای از ضعف‌ها مواجه است: فشارهای اقتصادی گسترده، تهدیدهای نظامی منطقه‌ای و ابهام در روند جانشینی رهبری. این ترکیب از عوامل، به‌زعم آنان، موقعیتی فراهم آورده که می‌توان هم از مسیر دیپلماسی و هم از کانال‌های فشار سیاسی برای تقویت روندهای اعتراضی داخلی بهره برد.

نقشهٔ راهِ آمریکا برای جنگ در ایران | طرح تازه واشنگتن برای شعله‌ور کردن خیابان‌های ایران | چارچوبِ پیشنهادیِ یک اندیشکده برای «تغییر رژیم»

چارچوبِ پیشنهادیِ بنیاد برای «تغییر رژیم»

تیم کارشناسی اندیشکده، در سرفصل‌های راهبردی، چند محور کلیدی را برای یک «الگوی عملیاتی» پیشنهاد داده که خلاصه‌وار عبارت‌اند از:

اولویت هسته‌ای: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و هدف‌گذاری برای کاهش ظرفیت‌های هسته‌ای در چارچوبی فشارمحور.

مذاکره از موضع قدرت: هم‌زمانی دیپلماسی هسته‌ای با افزایش فشارهای نظامی، اقتصادی و سیاسی جهت تقویت اهرم‌های فشار.

مهار منطقه‌ای: محدودسازی نفوذ و قابلیت‌های منطقه‌ای ایران به‌منظور کاهش تأثیرگذاری آن در خاورمیانه.

حمایت از مخالفان داخلی: پشتیبانی محتاطانه و هدفمند از گروه‌ها و فعالان معارض، با هدف تقویت ظرفیت‌های مدنی و سازمان‌یافتهٔ داخلی.

جنگ روایت و دیپلماسی رسانه‌ای: تقویت نشر روایت‌های موازی، استفاده از رسانه‌ها و ابزار دیپلماتیک برای تضعیف مشروعیت حکومتی در سطح افکار عمومی.

فشارِ ترکیبی درون و بیرون: ایجاد فشار هم‌زمان از خارج و تقویت انگیزه‌های اعتراضی داخلی تا پایهٔ اجتماعی حکومت را آزمایش کند.

بهره‌گیری از شرایط داخلی: استفاده از فرصت‌هایی مانند بحران جانشینی یا مشکلات اقتصادی برای تشدید تردیدها نسبت به مشروعیت ایدئولوژیک نظام.

آسیب‌شناسی ناکامی آمریکا در پروژه براندازی

اندیشکده «بنیاد دفاع از دموکراسی» در بخشی از گزارش تازه خود به آسیب‌شناسی چرایی ناکامی‌های واشنگتن در مسیر تغییر رژیم در ایران پرداخته است.

نویسندگان معتقدند که از نخستین روزهای پس از انقلاب اسلامی تا امروز، سیاست آمریکا همواره میان «فشار» و «مذاکره» در نوسان بوده و هیچ‌گاه به راهبردی منسجم برای حمایت مؤثر از اپوزیسیون و تغییر حکومت دست نیافته است. این گزارش، دلایل این ناکامی را در چهار مقطع تاریخی توضیح می‌دهد:

۱. تجربه ریگان؛ ترس از بی‌ثباتی منطقه‌ای

ریگان در دهه ۱۹۸۰ با ترکیب فشار خارجی و پشتیبانی از مخالفان داخلی، توانست نظام کمونیستی در شرق اروپا را فرسوده کند. اما همین الگو در قبال ایران هیچ‌گاه به‌طور کامل به‌کار گرفته نشد. نگرانی دولت‌های آمریکا از ورود مستقیم به عرصه داخلی ایران و هراس از شعله‌ور شدن بحران‌های منطقه‌ای، سبب شد این تجربه تاریخی کنار گذاشته شود.

۲. دوران اوباما؛ اولویت گفت‌وگو بر فشار

دولت اوباما از سال ۲۰۰۹ سیاست تنش‌زدایی با تهران را در پیش گرفت و حتی در اوج اعتراضات جنبش سبز، از حمایت آشکار از معترضان پرهیز کرد. برجام نیز بر این پیش‌فرض استوار بود که کاهش فشار می‌تواند به «اعتدال» جمهوری اسلامی بینجامد.

خاطره کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق، برای کاخ سفید توجیهی شد تا از هرگونه اقدام مداخله‌گرانه آشکار دوری کند. این رویکرد، از دید گزارش، نه‌تنها به تغییر رفتار ایران منجر نشد، بلکه به جسورتر شدن تهران انجامید.

۳. دوره ترامپ؛ فشار بدون حمایت مؤثر

ترامپ با خروج از برجام و آغاز سیاست «فشار حداکثری» تلاش کرد ایران را وادار به عقب‌نشینی کند، اما تغییر رژیم هیچ‌گاه به‌عنوان هدف رسمی اعلام نشد. او که از تجربه‌های عراق و افغانستان بیزار بود، هرگز حاضر نشد برنامه‌ای جدی برای پشتیبانی از مخالفان داخلی طراحی کند. به همین دلیل، فشارهای اقتصادی به‌تنهایی نتوانست نتیجه مطلوب واشنگتن را به همراه داشته باشد.

۴. خطای محاسباتی کنگره؛ ترس از باتلاق جدید

دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان هر دو در قبال تغییر رژیم در ایران دچار تردیدند. بیم از گرفتار شدن در جنگی طولانی و پرهزینه همچون عراق و افغانستان، اصلی‌ترین عامل این هراس است. همزمان، اجماع دوحزبی در واشنگتن بر این باور است که اولویت اصلی آمریکا باید چین باشد و نه خاورمیانه. چنین ملاحظاتی سبب شده ایران عملاً به موضوعی ثانویه در سیاست خارجی آمریکا بدل شود.

تیم کارشناسی اندیشکده بنیاد از دموکراسی در نهایت تحت عنوان «چگونه به مردم ایران قدرت ببخشیم» از راهبرد جدید لابی صهیونیستی برای براندازی در ایران پرده برمی‌دارد.

نگارندگان گزارش می‌گویند ادامه حیات کنونی حکومت ایران را تهدیدی راهبردی برای منافع آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش می‌دانند و پافشاری می‌کنند تغییر رفتار حکومت تنها از مسیر فشار خارجی و حمایت هدفمند از اپوزیسیون محقق‌پذیر خواهد بود.

به‌گزارش آنان، تجربه لهستانِ دههٔ ۱۹۸۰ نشان می‌دهد حتی اقدامات محدود و هدفمند می‌تواند توازن‌های قدرت را دگرگون کند؛ بر همین اساس، FDD یک «دستورکار ترکیبی» برای پیش‌بردِ پروژه‌ای تمام‌عیار پیشنهاد می‌کند.

نقشهٔ راهِ پیشنهادی

- تیم کارشناسی بنیاد محورهای راهبردی خود را در قالب چند اقدام کلیدی تنظیم کرده که هر یک نقشی در «جنگ ترکیبی» پیشنهادی دارند:

۱- جنگ روایت و مشروعیت‌زدایی

- از نگاه گزارش، رئیس‌جمهور آمریکا باید پیوسته مشروعیت رژیم را در معرضِ پرسش قرار دهد، همان‌گونه که در دورهٔ ریگان علیه شوروی عمل شد.

- پیام‌های روشن و مکرر از سطح عالی قدرت می‌تواند فضای روانی جامعه را تغییر دهد و معترضان را دل‌گرم سازد.

۲- فشار اقتصادی حداکثری

- اجرای تحریم‌های نفتی و مالی به‌صورت دقیق و بدون استثنا برای محروم‌کردن نهادهای بنیادین حکومت از منابع حیاتی.

- هدف از این فشارها فراتر از مهار برنامهٔ هسته‌ای است و تضعیفِ ظرفیت‌های امنیتی و تبلیغاتی رژیم را نیز دنبال می‌کند.

۳- توسعهٔ دسترسی به اینترنت آزاد و فناوری‌های دورزنندهٔ سانسور

- تأمین بودجهٔ پایدار برای ابزارهای دورزدن فیلترینگ و همکاری با بازیگران بخش خصوصی (مثلاً ارائه‌دهندگان اینترنت ماهواره‌ای) برای تضمین دسترسی در زمان بحران.

- طراحی سازوکارهای انعطاف‌پذیر برای مقابله با تلاش‌های حکومت در قطع یا محدودسازی اینترنت هنگام اعتراضات.

۴- تقویت رسانه‌های فارسی‌زبان و جنگ روایت‌کوچک

- بازسازی و سرمایه‌گذاری راهبردی در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور با تمرکز بر پلتفرم‌های دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی.

- مقابلهٔ فرهنگی و اطلاع‌رسانی برای ارائهٔ روایت‌های جایگزین و کاهش اتکای جامعه به رسانه‌های حکومتی.

۵- پشتیبانی از جنبش‌های کارگری و گسترش اعتصابات

- تخصیصِ منابع مالی هدفمند (مانند «حقوق اعتصاب» از محل دارایی‌های مسدودشده) برای تقویت توان معترضان صنفی.

- استفاده از ظرفیت‌های اتحادیه‌ها و نهادهای بین‌المللی برای برجسته‌سازی اعتصابات و جلب توجه جهانی به خواسته‌های کارگران.

۶- تعامل و سازماندهی اپوزیسیون

- برگزاری نشست‌های علنی و محرمانه با رهبران سکولار و دموکرات در تبعید برای هماهنگی استراتژی‌ها.

- ارائهٔ کمک‌های اطلاعاتی و امنیتیِ هدفمند و در صورت نیاز حمایت از تدابیر حفاظتی و فرماندهی-کنترلی برای اپوزیسیون.

- اجرای عملیات سایبری جهت مختل‌سازی ابزارهای نظارتی و سرکوب دیجیتال حکومت.