شناسهٔ خبر: 75153291 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

وقت شجاعت به خرج دادن؛ ۵ تغییر که می‌تواند روبن آموریم را از وضع فلاکت‌بارش در منچستریونایتد نجات دهد

مدیران شیاطین سرخ باور دارند آموریم هنوز قادر است ورق را برگرداند؛ اما این مهم، به چه شکل شدنی است؟

صاحب‌خبر -

طرفداری | روبن آموریم باید به خوبی متوجه شده باشد که قرار نیست با راهکارهای تکراری، نتایج متفاوتی به دست بیاید. پس از ماه‌ها در جا زدن، چه اقداماتی لازم است تا تیم او به مسیر پیشرفت برگردد؟ در اینجا ۵ پیشنهاد ارائه خواهد شد.

پذیرش لزوم انجام اصلاحات

سیستم ۱-۲-۴-۳ روبن آموریم دلیل مشکلات منچستریونایتد نیست. یونایتد هنوز در حال بازگشت از دهه‌ها سوء مدیریت است و ترکیب تیم، که در برخی مناطق قابل قبول و در برخی دیگر فاجعه‌بار است، در میانهٔ یک بازسازی قرار دارد.

با این حال، ضعف‌های ساختاری ذاتی در این سیستم وجود دارد (به‌ ویژه کمبود بازیکن در میانهٔ میدان و کناره‌ها) که باید کاهش یابند. اما آنتونیو کونته توانست این مشکل را در چلسی مدیریت کند، درست همان‌طور که اولیور گلاسنر در کریستال‌ پالاس این کار را انجام داده است؛ زیرا پس از آغاز بازی، بازیکنان به دویدن و جابه‌جایی می‌پردازند و آنچه در زمین رخ می‌دهد، نه بر اساس جایگاه اولیه، بلکه بر پایهٔ اصول تاکتیکی تعیین می‌شود.

آموریم اخیراً گفت: «مشکل سیستم نیست، مشکل نتایج است»، که مانند آن است که تقصیرات را گردن باران بیندازی، نه سقفی که سوراخ است. حریفان نزدیک به یک سال است که از همان حفره‌های تاکتیکی تیم او سوءاستفاده می‌کنند؛ نه به این دلیل که بازیکنان نمی‌توانند خواسته‌هایش را درک کنند، بلکه به این دلیل که آنچه او می‌خواهد، پر از حفره و ضعف است.

به همین دلیل، لحظه‌ای که با یک کشف ناگهانی همه‌ چیز درست شود، وجود نخواهد داشت؛ همان‌طور که از همین حالا روشن است خریدهای گران‌قیمت نیز آن‌ها را از این وضعیت نجات نخواهند داد. برنتفورد نمونهٔ بارزی است: این تیم با وجود از دست دادن سرمربی و بهترین بازیکنانش در تابستان، از سیستم ۲-۳-۵ به ۱-۳-۲-۴ تغییر رویه داد، تنها به این جهت که یونایتدی را تحقیر کند که هر بازی را به یک شکل بازی می‌کند و در همهٔ آن‌ها مضحک به‌ نظر می‌رسد.

زمانی که اریک تن‌ هاخ به اولدترافورد آمد، خیلی زود آشکار شد آنچه در لیگ هلند کارایی داشت، در لیگ برتر جواب نمی‌دهد؛ ناتوانی او در انطباق با شرایط، دلیل اصلی شکستش بود. اکنون آموریم (که به‌ نظر می‌رسد همهٔ ابزارهای لازم برای موفقیت در دشوارترین شغل فوتبالی را دارد جز خود فوتبال) همان مسیر را می‌رود و در این روند، بهترین فرصت زندگی‌اش را بر باد می‌دهد. برای نخستین بار در نسل‌های اخیر، باشگاه مالکانی دارد که اولویت‌شان پیروزی است نه ثروت‌اندوزی. برتراند راسل گفته بود که هرگز برای باورهایش نمی‌میرد، چون ممکن است اشتباه کند؛ اما به‌نظر می‌رسد آموریم آماده است خودش را فدای عقیده‌ای کند که به‌ وضوح باطل است: به‌ جای اینکه تعصب خشک‌سرانه‌اش را تعدیل کند تا یونایتد را دوباره بزرگ سازد، وفاداری بی‌چون‌ و چرایی به ایده‌هایی نشان می‌دهد که هیچ چیز به او نمی‌دهند و در واقع به‌ طور آگاهانه و بیهوده، برای آیندهٔ خود پشیمانی‌های دردناک رقم می‌زند. او در لبهٔ پرتگاه است.

تغییر نقش مدافعان میانی کناری

ایدن هون و لنی یورو استفاده از ایدن هون و لنی یورو در کنار ماتیاس دلیخت، یکی از راه‌های چاره است

مدافعان میانی کناری در سیستم آموریم نقشی حیاتی دارند: حمل توپ، تکل‌زنی، پوشش فضاها، تغییر بازی، بازیسازی و اضافه‌ شدن به حملات. نیازی نیست کسی رینوس میشل باشد تا از خود بپرسد اگر او دو بازیکن با چنین توانایی‌های فنی، هوش تاکتیکی و ویژگی‌های بدنی دارد، آیا بهتر نیست به‌ جای آنکه یک مدافع اضافه داشته باشد، با خط دفاعی چهار نفره بازی کند تا از دشواری‌های میانهٔ میدان بکاهد؟

در حال حاضر، این مدافعان توسط مهاجمانی که تنها با ایستادن کنارشان مانع از پیشروی آن‌ها به میانهٔ زمین می‌شوند، محدود شده‌اند. این یعنی تیم‌هایی که سه یا چهار بازیکن در آن ناحیه دارند، به‌ سادگی می‌توانند دور دو مدافع میانی کناری یونایتد بازی کنند؛ شرایطی که فوراً باید حل شود. اما چگونه؟

آموریم می‌تواند مدافعانش را وادار کند به هر حال جلو بروند (اما اگر در نبرد شکست بخورند، یک بازیکن حریف آزاد می‌ماند) یا ماتئوس کونیا را عقب‌تر بیاورد، که البته توانایی‌های هجومی او را محدود می‌کند ولی امکان حمل توپ بیشتری به تیم می‌دهد. اما بهترین راهکار تغییر ساختار پرسینگ یونایتد است؛ از ۶-۱-۳ یا ۵-۲-۳ به ۲-۴-۴ فشرده‌تر، متوازن‌تر و مستحکم‌تر. در این صورت، دیگر نیازی نیست مدافعان جلو بروند، چون پیش رویشان هافبک‌های تیم قرار دارند نه یک فضای خالی بزرگ؛ همچنین با یک فاصله‌گذاری متعادل‌تر، هم حفظ توپ و هم خلق موقعیت راحت‌تر می‌شود.

بازگرداندن مینو به ترکیب

کوبی مینو بازگشت کوبی مینو به ترکیب اصلی مستلزم شجاعت به خرج دادن آموریم است

سبک آشفته، مستقیم و عجولانهٔ آموریم باعث می‌شود یونایتد میانهٔ زمین را خالی کرده و توپ‌های بلند بی‌شماری ارسال کند؛ آن‌ها برای ایجاد موقعیت گل‌ به نبوغ فردی متکی‌اند، نه انسجام تیمی. اگرچه آمار بالای گل‌های مورد انتظار نشان می‌دهد که حملهٔ یونایتد به‌ زودی باید شکوفا شود، اما تماشای بازی‌ها چیز دیگری می‌گوید: بیشتر این آمار ناشی از گرفتن سه پنالتی و شوت‌های کم خطر از فواصل دور بوده است. تیم به‌ ندرت حملات مداوم یا موقعیت‌های مسلم گلزنی خلق می‌کند؛ آن هم با اینکه بازیکنان توانایی‌ این کار را دارند.

بهترین تیم‌ها با کنترل ریتم، بازی‌ها را کنترل می‌کنند. ناتوانی یونایتد در این زمینه کاملاً تقصیر آموریم نیست؛ گزارش شده که او در تابستان خواهان یک هافبک بوده، اما جیسون ویلکاکس، مدیر فوتبالی باشگاه، اختیار را در دست گرفته و یک مهاجم خریده است. اما فارغ از اینکه مقصر کیست (و مقصران کم هم نیستند) این وضعیت پایدار نیست.

ترکیب دلخواه آموریم در میانهٔ میدان، کاسمیرو و برونو فرناندز است و مانوئل اوگارته در غیاب اولی جایگزین می‌شود. این یعنی کوبی مینو تقریباً فرصت بازی نیافته است و اگرچه تردیدهای سرمربی دربارهٔ او قابل درک‌اند (او باید قوی‌تر و سریع‌تر شود و در پیدا کردن یار هم‌تیمی و پاس‌های رو به جلو پیشرفت کند) اما سخت می‌توان به سیستمی اعتماد کرد که چنین استعداد بزرگی را کنار می‌گذارد.

کاسمیرو، فرناندز و اوگارته هر کدام به دلایل مختلفی به بازی سرعت می‌بخشند، در حالی‌که مینو می‌تواند سرعت بازی را کم کند. در اسپورتینگ، آموریم می‌توانست توپ را زود به جلو بفرستد چون اختلاف سطح میان مهاجمان تیمش و مدافعان معمولی لیگ پرتغال زیاد بود و اگر توپ را از دست می‌دادند، توان بازیابی آن را داشتند؛ اما در لیگ برتر کیفیت حریفان چنان است که تیم‌هایی که توپ را ساده از دست بدهند تنبیه می‌شوند و از آنجا که قدرت فیزیکی در همه‌ جا وجود دارد، تنها تا حدی می‌تواند کمک کننده باشد. یونایتد بعضی بازی‌ها را سریع آغاز کرده، اما بعد از آن دچار مشکل می‌شود، چون نمی‌توان ۹۰ دقیقه را با سرعتی سرسام‌آور بازی کرد و تیم هیچ گزینهٔ جایگزینی هم ندارد؛ تقریباً هیچ تلاشی برای گردش توپ و شکاف ایجاد کردن در لایه‌های دفاعی حریفان با دوندگی‌ها و جابه‌جایی‌ها صورت نمی‌گیرد.

مهارت مینو در کنترل توپ عالی است و اگرچه بازی در کنار فرناندز ترکیبی بی‌نقص نیست، ضعف‌های دفاعی در تیمی که مالکیت را در اختیار دارد، اهمیت بسیار کمتری خواهد داشت. با توجه به اینکه هیچ تیمی در لیگ به‌ اندازهٔ یونایتد چنین موقعیت‌های باکیفیتی به حریفان نداده است، قطعاً این ایده ارزش امتحان‌ کردن دارد، زیرا همهٔ گزینه‌های دیگر امتحان شده‌اند. در حالی‌که معلوم نیست مینو در این سیستم چه خواهد کرد، بهترین راه برای پیشرفت این بازیکن، بازی دادن به اوست. در ضمن به‌ سختی می‌توان تصور کرد او شرایط را از آنچه هست، بدتر کند.

کار کردن با بازیکنان کناری

در سمت راست یونایتد، آماد دیالو و برایان امبومو زوجی هستند که روی کاغذ باید در حمله کارآمد باشند، چون هر دو بازیکنانی خلاق، باهوش و سخت‌کوش‌اند و هر کدام می‌توانند نقش دیگری را پوشش دهند. لنی یورو، زمانی که به‌ عنوان مدافع میانی سمت راست بازی می‌کند، می‌تواند سومین ضلع این مثلث باشد که باید نقطهٔ قوت خلاقیت تیم باشد. اما در حال حاضر، آن‌ها به‌ ندرت جای خود را عوض می‌کنند و این باعث می‌شود حریفان به‌ راحتی متوقف‌شان کنند.

آموریم باید تمریناتی ترتیب دهد تا آن‌ها توپ و خودشان را بیشتر جا به‌ جا و مدافعان مقابل را گیج کنند؛ همچنین پاس‌ها به سمت آن‌ها نباید همیشه زیر پایشان باشد، چون در حالت ایستا سخت‌تر می‌توان مدافعان را جا گذاشت. در عوض، پاس‌ها باید در مسیر حرکت یا دویدن آن‌ها ارسال شود تا راحت‌تر بتوانند به عرض بیایند، بازیکنان را دریبل کنند و مسیرهای پاس یا شوت را باز کنند.

در سمت چپ، پاتریک دورگو بیش از حد در مناطق خطرناک توپ دریافت می‌کند، در حالی‌که توانایی لازم برای بهره‌ بردن از آن را ندارد. او باید کمی عقب‌تر بازی کند، جایی که توانایی تکل‌زنی و حمل توپش می‌تواند در خدمت خلق موقعیت توسط بازیکنان خلاق‌تر در جلوی زمین قرار گیرد. همچنین او باید روی سانترهایش کار کند؛ مهارتی که به‌ راحتی با تمرین قابل بهبود است و با توجه به قدرت سرزنی بنیامین ششکو، مهارت یافتن در آن ضروری است.

جسارت به خرج دادن

سنه لامنس سنه لامنس در نهایت باید به ترکیب تیم راه پیدا کند

وقتی آموریم با تصمیمی روبه‌رو می‌شود، اغلب گزینهٔ دفاعی را انتخاب می‌کند؛ اما برخلاف تصور، ترکیب تیمش به‌ گونه‌ای است که گزینه‌های هجومی امن‌ترند.

درون دروازه، کاملاً مشخص است که آلتای بایندر به‌ اندازهٔ کافی خوب نیست. بنابراین سنه لامنس باید به میدان بیاید، چون تنها چیزی که می‌تواند او را برای بازی در لیگ برتر آماده کند، خود بازی کردن در لیگ برتر است.

در خط دفاعی، او باید به یورو و احتمالاً ایدن هون اعتماد کند؛ کسی که فصل گذشته قبل از مصدومیت، عملکرد خوبی داشت. در همین حال، در پست وینگ‌ بک راست، دفاع کردن دیوگو دالو آن‌قدر ضعیف است که به‌ هیچ‌ وجه نمی‌توان آن را به بازی تهاجمی دیالو ترجیح داد. استفاده از دالو در آن پست همچنین باعث می‌شود تیم، که همین حالا هم در خلق موقعیت مشکل دارد، یک بازیکن هجومی کمتر داشته باشد.

برای آموریم، انتخاب گزینه‌های هجومی نه‌ فقط به‌ خاطر ساختار فنی تیم، بلکه به این دلیل که باید اعتماد به نفس شکنندهٔ تیم را تقویت کند، منطقی به نظر می‌رسد. وقتی یونایتد در بازی با چلسی ۲-۰ پیش افتاده بود، او مهاجم نوکش را با یک هافبک دفاعی جایگزین کرد و به‌ طور ضمنی به تیم گفت که باید از برتری‌شان محافظت کنند، در حالی‌که نقطهٔ اتکا و گزینهٔ انتقال توپ به جلو را از آن‌ها گرفت.

به‌ طور مشابه، پس از شکست یونایتد مقابل برنتفورد، آموریم از این گلایه داشت که تیمش مطابق خواست حریف بازی کرده است. اما وقتی یورو را نیمکت‌نشین و هری مگوایر را انتخاب کرد و از بازیکنان خواست به‌ جای اینکه بازیسازی کنند، توپ‌ها را بلند بفرستند، دقیقاً تیمش را برای چنین سبکی آماده کرده بود. بهترین مربیان یونایتد همیشه ریسک‌پذیر بودند؛ قهرمانان لیگ تقریباً همیشه تیم‌هایی هجومی‌اند؛ و خرید یک خط حملهٔ گران‌قیمت، و قرار دادن یکی از بهترین بازیکنان خلاق جهان پشت سر آن، بی‌معنی خواهد بود، اگر قرار باشد مثل ویمبلدونِ دیو بست (معروف به بازی مستقیم) بازی کنی.

ترجمه یادداشتی از دنیل هریس برای وب‌سایت گاردین