شناسهٔ خبر: 75146588 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: اعتماد آنلاین | لینک خبر

بازخوانی بزرگ‌ترین مبارزه تاریخ بوکس؛ وقتی محمدعلی و جو خود را فدا کردند

تریلا در مانیل بهترین مبارزه‌ای بود که دیده‌ام. وقتی پیش می رفت، همه حاضران کنار رینگ فهمیدند که دارند عظمت می بینند. سرعت هرگز کاسته نشد. تمام مدت جهنم بود. هرگز ندیده‌ام دو نفر بیش از این همه خود را فدا کنند.

صاحب‌خبر -
بازخوانی بزرگ‌ترین مبارزه تاریخ بوکس/ وقتی محمدعلی و جو خود را فدا کردند
کد خبر: 739572
|
۱۴۰۴/۰۷/۱۱ ۱۲:۱۵:۰۱

من دوباره «تریلا در مانیل» را با محمد علی دیدم. سال‌ها بعد هم از اصابت ضربات به خود می‌پیچید! این هفته پنجاهمین سالگرد یکی از بزرگ‌ترین مبارزات تاریخ بوکس است. به عنوان زندگی‌نامه‌نویس محمد علی، من می‌دانستم این مبارزه چه تاثیری بر او گذاشت.

به گزارش «اعتماد» توماس هاوزر در گاردین نوشت: در سال ۱۹۸۹، وقتی محمد علی کنارم نشسته بود، نوار پیروزی تاریخی او بر جو فریزر در مانیل را تماشا کردم؛ مبارزه‌ای که درست 50 سال پیش در همین هفته اتفاق افتاد.

ماه‌ها بود که من و علی برای کتابی که به عنوان زندگینامه رسمی او می‌نوشتم، مبارزات او را مرور می‌کردیم. دیده بودیم هنری کوپر کاسیوس کلی را با یک هوک چپ بی‌نقص تا مرز نابودی برده بود. از زاویه اتاق نشیمن من، آن صحنه محمد را سرگرم کرده بود.

هم دیدیم جو فریزر در راند پانزدهم نخستین رویارویی‌شان در مدیسن اسکوئر گاردن، علی را به زمین انداخت و دیدیم کن نورتون فک محمد را شکست. آن ضربات در دفترچه‌های تاریخ جا خوش کرده بودند، همان‌طور که ضربات کوبنده جورج فورمن در زئیر نیز ثبت شده بودند.

اما تماشای علی - فریزر ۳، که به ‌طور گسترده با نام «تریلا در مانیل» شناخته می‌شود، تجربه‌ای متفاوت بود.

با اینکه آن یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های محمد در رینگ بود، هیچ شادمانی در چهره‌اش دیده نمی‌شد وقتی «تریلا در مانیل» پیش می‌آمد. کنارم نشسته بود و هنگام اصابت بعضی از ضربات فریزر دندان ‌قروچه می‌کرد. به نظر می‌آمد دوباره درد را تجربه می‌کند. وقتی نوار تمام شد، رو به من کرد و گفت: «فریزر درست قبل از من تسلیم شد. من فکر نمی‌کردم دیگر بتوانم مبارزه کنم.»

50 سال از آن زمانی که علی و فریزر در گرما و رطوبت شدید آن ساعت دیرِ صبح در یکی از مشهورترین و بی‌رحمانه‌‌ترین مبارزات تاریخ روی هم افتادند، می‌گذرد. جری آیزنبرگ، یکی از روزنامه‌نگاران برجسته ورزشی آن دوره بعدها گفت: «موضوع فقط قهرمانی سنگین‌وزن جهان نبود. علی و فریزر برای چیزی مهم‌تر از آن می‌جنگیدند. آنها برای قهرمانی همدیگر می‌جنگیدند. من هرگز چیزی شبیهش ندیده‌ام. آن شب هر دو مبارز بردند و هر دو باختند.»

هیچ‌یک از آن دو هرگز به ‌طور کامل از آسیب‌های جسمی‌ای که آن روز به هم وارد کردند، بهبود نیافتند. بیایید آنچه بسیاری آن را بزرگ‌ترین مبارزه تاریخ می‌دانند، در بسترش قرار بدهیم.

در سال ۱۹۷۵، علی مشهورترین و شاید محبوب‌ترین فرد جهان بود. نفرتی که به‌ خاطر دیدگاه‌های او درباره نژاد و امتناعش از پذیرش فراخوان خدمت در ارتش ایالات‌‌متحده در اوج جنگ ویتنام به سویش بود تا حد زیادی فروکش کرده بود. ناک‌اوت او در ۱۹۷۴ مقابل فورمن در زئیر برای بازپس‌گیری تاج سنگین‌وزنی، شادی‌ای جهانی آفریده بود.

فریزر آن حس خوب را با او شریک نبود. در ۸ مارس ۱۹۷۱، در نخستین دیدارشان، فریزر، علی را در «مبارزه قرن» در مدیسن اسکوئر گاردن شکست داد و قهرمانی بی‌چون‌ و چرای سنگین‌وزن جهان را به دست آورد. اما این پیروزی، قیمت سنگینی داشت.

مبارزه نخست علی‌-فریزر در ایالات‌متحده به عنوان تمثیلی از کشمکش بین عناصر نژادپرست و جنگ‌طلب (که فریزر را به عنوان ضد علی پذیرفته بودند) در یک سو و کسانی که به‌ دنبال صلح و عدالت اجتماعی بودند (عمدتا هواداران علی) در سوی دیگر درنظر گرفته شد.

فریزر نمی‌خواست نماد باشد. او به سیاست علاقه‌ای نداشت و به‌ ندرت درباره مذهب یا نژاد صحبت می‌کرد. او در فقر سخت مناطق روستایی امریکا به عنوان پسر یک کشاورز شریک‌کار بزرگ شده بود. تنها چیزی که می‌خواست انجام بدهد، مبارزه بود.

«کلی وقتی 12 ساله بود وارد بوکس شد چون دوچرخه‌اش دزدیده شده بود» فریزر گفت. «من وقتی 12 ساله بودم هیچ دوچرخه‌ای نداشتم. من در مزرعه کار می‌کردم.»

اما روایت محبوب، علی را به عنوان یک بیگانه و جو را نماینده ساختار سفید امریکا تصویر می‌کرد و علی این افسانه را تقویت می‌کرد و به سیاهی و شخصیت فریزر تاخته بود. او جو را «آنکل تام» می‌نامید و در اذهان عمومی کرامتش را از او می‌گرفت.

«جو تقریبا شمایل کلیشه‌ای سیاهی بود که علی می‌گفت برایش می‌جنگد‌»، دیو ولف، نویسنده‌ای که بعدها عضو هیات همراه فریزر شد، این را مشاهده کرد. «با این‌ حال علی در هر فرصتی جو را تحقیر می‌کرد. ببینید چه تصوری خیلی‌ها دارند که جو احمق است چون زبانش روان نیست و نوع انگلیسی مخصوص او از کارولینای جنوبی برای کسانی که از آن منطقه نیستند قابل ‌فهم نیست. جو احمق نیست. اما علی آن زین را بر دوشش گذاشت و جو تا ابد باید آن را بر دوش بکشد. جو هرگز آنکل تام نبود، هرقدر هم که آن عبارت معنا داشته باشد. اما علی او را با آن برچسب نشاند. آسیبی که به جو زد هرگز جبران نشد.»

فریزر می‌خواست قهرمان باشد. پس از شکست دادن علی، مورد تایید و خوشامدگویی تا حدودی تحقیرآمیز ازسوی بخش بزرگی از سفیدپوستان امریکا قرار گرفت. اما هرگز در جایی که برایش بیشترین اهمیت را داشت -در میان مردمی که برایش اهمیت داشتند- قهرمان نشد.

سه سال بعد، در آماده‌سازی برای علی -فریزر دوم که علی با رای داوران پیروز شد، محمد جو را «جاهل» خواند. در مانیل هم او را «گوریلا» خواند. همان‌طور که مبارزات رینگ علیه علی، فریزر را به عنوان یک مبارز تعریف کرد، رابطه جو با محمد هم او را -به ‌طرزی ناعادلانه- درنظر مردم جهان تعریف کرد.

«من همه کارهای درست را انجام می‌دهم» فریزر درحالی که تأسف می‌خورد این حرف را زد. «و این شکلی است که مردم به خاطر او به من نگاه می‌کنند.» بعدتر او این حس را تکمیل کرد و گفت: «می‌دانم اگر کلی نبود، برای من اوضاع فرق می‌کرد. احترامات بیشتری نصیبم می‌شد. قدردانی بیشتری از طرف هم‌قوم‌‌هایم می‌دیدم.»

برخلاف علی‌- فریزر اول، مانیل دیگر درباره باورهای اجتماعی و سیاسی علی نبود. روایت تا آن زمان آرام شده بود. از جهاتی، علی به نمادی از وضع موجود و مناسبات تبدیل شده بود و جو کنار گذاشته شده بود. اما برای هر دو -و به‌ویژه برای جو-علی-فریزر سوم بسیار شخصی بود. نفرت فریزر از علی به حد عظیمی رسیده بود. مانیل آخرین فرصت او برای بازپس‌گیری کرامتی بود که احساس می‌کرد محمد از او ربوده است.

علی هنرمند بزرگی در رینگ بود، همان‌طور که جهان در برابر رقبایی مثل کلیولند ویلیامز و زورا فولی دید. اما بزرگ‌ترین لحظات او در بوکس زمانی رخ داد که روبه‌رویش پرسشگرانی چون سانی لیستون و فورمن بودند. فریزر بزرگ‌ترین پرسشگر علی بود.

جو از مبارزه کردن لذت می‌برد. هیچ‌ کس از مبارزه با جو لذت نمی‌برد.

«فریزر هرگز در رینگ یک قدم به عقب برنمی‌داشت»، دان ترنر که بعدها لری هولمز و ایواندر هالیفیلد را تمرین داد، این جمله را گفته بود. «برای هیچ‌ کس. او نیامده بود رقص کند. نیامده بود قدرت‌نمایی کند. نیامده بود بوکس کند. او آمده بود بجنگد.»

فریزر آن موضوع را بازتاب داد و درباره علی گفت: «او مبارز نیست. او یک بوکسور است. من مبارزم.» اما در مانیل، علی فراتر از هر شک و تردیدی نشان داد که او نیز یک مبارز است.

ادو شوایلر، نویسنده بوکس خبرگزاری آسوشیتدپرس، بعدها به ‌خاطر آورد: «تریلا در مانیل بهترین مبارزه‌ای بود که دیده‌ام. وقتی پیش می‌رفت، همه حاضران کنار رینگ فهمیدند که دارند عظمت می‌بینند. سرعت هرگز کاسته نشد. تمام مدت جهنم بود. هرگز ندیده‌ام دو نفر بیش از این همه خود را فدا کنند.»

راندهای ابتدایی متعلق به علی بود. او بهتر از فریزر بوکس می‌کرد، ضربات تیز و تمیزی می‌زد و حریف را چند بار تکان می‌داد. فریزر به جلو می‌آمد. جریان در راندهای میانی تغییر کرد. علی خسته می‌شد. فریزر او را با ضربات سهمگین تکان داد. دستان محمد پایین می‌آمد در حالی که فریزر او را به طناب‌ها می‌کوبید و پیاپی ضربه می‌زد. علی در راند دوازدهم ابتکار را بازپس گرفت، فریزر را متزلزل و برای ضربات بیشتر موقعیت‌سنجی کرد. یک راند بعد، یک هوک چپ سهمگین دندان‌پروتز (موث) فریزر را به داخل جمعیت پرت کرد. او تکان خورده بود، اما راند را به پایان رساند. در راند چهاردهم، علی حمله‌اش را از سر گرفت.

«راند چهاردهم»، ریچارد هوفر بعدها نوشت: «سه دقیقه پایانی رنج مشترکشان، نوعی آزمایش علمی بود، تحقیقی درباره حدّ اکستریم رفتار انسانی. دقیقا چقدر یک انسان توان دارد؟ تا کجا می‌تواند برود؟ چقدر می‌تواند در عمق چیزی فرو برود؟ هیچ‌ کس هرگز چنین آزمایشی در این سطح ندیده بود. هیچ‌ کس واقعا نمی‌دانست خواست و غرور چه می‌توانند انجام دهند یا تا چه حد می‌توانند نابود‌کننده باشند. اما حالا فهمیدند.»

چشم چپ فریزر کاملا بسته شده بود. بینایی در چشم راستش محدود بود. خون تف می‌کرد. ضربات علی با وضوح اصابت می‌کرد. فریزر دیگر آنها را نمی‌دید که از کجا می‌آیند. هر دو مبارز آنقدر ضربات تمیز به هم زده بودند که بالشتک داخل دستکش‌هایشان جدا شده بود. بیشتر و بیشتر، شبیه زدن و خوردن ضربه با مشت‌های بدون دستکش شده بود.

مربی فریزر، ادی فچ، پس از راند چهاردهم آن خونریزی و ویرانی را متوقف کرد.

امروزه بعضی‌ها فریزر را عمدتا به عنوان جزیی از افسانه علی در نظر می‌گیرند. اما این تصور ناعادلانه است. او بسیار بیشتر از این بود. درست است که بدون سه مبارزه علی-فریزر، کارنامه جو از لحاظ تاریخی فاقد جاذبه می‌بود، اما آن سه مبارزه اتفاق افتادند.

فریزر، علی-فریزر اول را برد و در علی-فریزر سوم خیلی نزدیک به پیروزی بود. آیا کمی از بزرگی علی به او منتقل شد؟ مطمئنا. اما کمی از بزرگی فریزر هم به علی منتقل شد. جو سزاوار آن است که به عنوان یک شخصیت مستقل به یاد آورده شود.

در سال‌های پایانی عمرشان، علی و فریزر گهگاه با هم تعامل داشتند، تقریبا همیشه به‌ خاطر انگیزه مالی. اما نفرت جو از محمد باقی ماند. او از این لذت می‌برد که باور کند مجازات‌هایی که در مانیل بر محمد وارد کرد باعث شده‌اند مشکلات جسمی‌ای که محمد در اواخر عمرش داشت، شدت یابند.

«او در مانیل من را تکان داد»، فریزر پذیرفت. «او برد. اما من او را بدتر از وقتی که آمده بود، فرستادم خانه. به او نگاه کن اکنون. او کالای آسیب‌دیده است. من این را می‌دانم. تو هم می‌دانی. همه این را می‌دانند. فقط نمی‌خواهند بگویند. او همیشه من را مورد تمسخر قرار می‌داد. من آن احمقم؛ من کسی هستم که دارد مشت می‌خورد. حالا بگو؛ او یا من؛ کدام‌مان الان بدتر حرف می‌زنیم؟ مانیل واقعا دیگر مهم نیست. او تمام شده است و من هنوز اینجام.»

بعدتر، افزون بر زشتی آن احساس، فریزر اعلام کرد: «من از او بیشتر عمر می‌کنم. روی قبرش می‌رقصم.»

اما چنین نشد. فریزر در سال ۲۰۱۱ در ۶۷ سالگی درگذشت. پنج سال بعد، علی در ۷۴ سالگی از دنیا رفت. آنها از نظر معیارهای معمول کهنسال نبودند. اما سلامت محمد در دهه آخر عمرش ویران شده بود. فریزر در صدر فهرست مبارزانی بود که ضرباتشان به‌ صورت دایمی دیگران را از نظر جسمی مورد آسیب قرار می‌داد و علی هم فریزر را چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی، به‌طور دایمی ناقص کرد.

در مانیل آنها نگاهی به آینده و آنچه برایشان رخ خواهد داد، داشتند.

برای من ناراحت‌کننده است که فریزر تمام آن خشم و نفرت را درون خود حفظ کرد. آن سایه‌ای بر زندگی‌اش انداخت. اما اجازه بدهید سخن آخر را به علی بسپارم که دهه‌ها پیش به من گفت.

«فکر نمی‌کنم دو مرد بزرگ هرگز چنین مبارزاتی را مثل من و جو کرده باشند. شاید یک مبارزه، اما سه بار؛ ما تنها کسانی بودیم. از میان همه مردانی که در بوکس با آنها مبارزه کردم، سونی لیستون ترسناک‌ترین بود. فورمن قدرتمندترین بود. فلوید پترسون ماهرترین بوکسور بود. اما زبرترین و سخت‌ترین، جو فریزر بود. او بهترین‌های من را بیرون آورد و بهترین مبارزه‌ای که با هم داشتیم در مانیل بود. آن مبارزه، من احساس کردم چیزی دارد در من اتفاق می‌افتد. چیزی متفاوت از آنچه در مبارزات قبلی حس کرده بودم و خدا آن روز به من رحمت کرد. او بارها به من رحم کرده است و آن مبارزه در مانیل یکی از آنها بود. انگار من خودم را تا جایی که می‌توانستم بردم و بعد خدا بقیه را با من انجام داد.

پس من متاسفم که جو فریزر از من دلخور است. متاسفم که او را آزار دادم. جو فریزر مرد خوبی است. من بدون او نمی‌توانستم آن کاری را که کردم، انجام دهم و او هم بدون من نمی‌توانست آنچه انجام داد، انجام دهد و اگر خدا روزی مرا به یک جنگ مقدس فراخواند، می‌خواهم جو فریزر کنار من بجنگد.»