شناسهٔ خبر: 75145467 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: اعتماد آنلاین | لینک خبر

در گفت‌وگو با «اعتماد آنلاین»:

تاجیک: ترامپ با طرح جدیدش در غزه می‌خواهد بعد از ۷۷ سال این باریکه را زیر قیمومیت آمریکا ببرد؛ مشابه کاری که در عراق کرد

یک کارشناس مسائل خاورمیانه به «اعتماد آنلاین» گفت: طرح ترامپ جدای از مشکلاتی که در ساختار، اهداف و کارکرد دارد فلسطینی که در سال 1948 از قیمومیت انگلیس خارج شد، دوباره میخواهد آنرا بعد از 77 سال زیر قیمومیت آمریکا ببرد! ثانیا آنچه ترامپ مطرح کرده، به هیچ عنوان یک نهاد نظارتی بین‌المللی به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه صرفاً یک ایده خام است که آمریکا در عراق نیز با اندکی تفاوت آن را پیاده‌سازی کرد، اما نه برای خود نتیجه مطلوبی داشت و نه برای مردم عراق.

صاحب‌خبر -
تاجیک: ترامپ با طرح جدیدش در غزه می‌خواهد بعد از ۷۷ سال این باریکه را زیر قیمومیت آمریکا ببرد؛ مشابه کاری که در عراق کرد
کد خبر: 739497
|
۱۴۰۴/۰۷/۱۱ ۱۱:۰۰:۰۰

نصرت‌الله تاجیک، کارشناس مسائل بین المللی و دیپلمات بازنشسته، در گفت‌وگو با خبرنگار اعتمادآنلاین در پاسخ به این پرسش که با توجه به دیدار ترامپ و نتانیاهو و طرح صلح در غزه، آیا تأسیس نهادی نظارتی بین‌المللی از سوی ترامپ می‌تواند به کاهش تنش‌ها و پایان جنگ در غزه منجر شود؟ چنین اظهار داشت: اولا این طرح ترامپ جدای از مشکلاتی که در ساختار، اهداف و کارکرد دارد فلسطینی که در سال 1948 از قیمومیت انگلیس خارج شد، دوباره میخواهد آنرا بعد از 77 سال زیر قیمومیت آمریکا ببرد!  ثانیا" آنچه ترامپ مطرح کرده، به هیچ عنوان یک نهاد نظارتی بین‌المللی به معنای واقعی کلمه نیست، بلکه صرفاً یک ایده خام است که آمریکا در عراق نیز با اندکی تفاوت آن را پیاده‌سازی کرد، اما نه برای خود نتیجه مطلوبی داشت و نه برای مردم عراق. در واقع، این طرح چیزی جز ایجاد نهادی ساختگی نیست که در رأس آن، خودش و سپس از جهت اجرائی فردی منصوب از سوی او قرار گیرد. و اینگونه که کفته تونی بلر نقشی مشابه پل برمر در عراق را در غزه ایفا کند. بنابراین این طرح فاقد هرگونه وجاهت و مشروعیت بین‌المللی است؛ چرا که نه منشأیی در سازمان ملل دارد، نه توصیه‌ای از سوی نهادهای معتبر جهانی و آژانسهای سازمان ملل پشتوانه آن است، و معلوم نیست اصولاً شکل بگیرد یا خیر؟! زیرا بعید است حماس چنین چیزی را بپذیرد!

به گفته تاجیک، یکی از مهم‌ترین مواردی که حماس نسبت به آن حساسیت نشان خواهد داد، همین موضوع اداره غزه توسط نهادی یا شخصی غیر از فلسطینی‌هاست. این امر از اصول بنیادین حماس است؛ چرا که حماس اداره هر بخش از سرزمین فلسطین را تنها توسط فلسطینی‌ها مشروع می‌داند. بنابراین این پیشنهاد، در حقیقت نوعی بازگشت به بیش از هفت دهه پیش است؛ زمانی که فلسطین تحت قیمومیت بریتانیا قرار داشت. اکنون نیز به نظر می‌رسد که قیمومیت بریتانیایی قرار است جای خود را به قیمومیت آمریکایی بدهد که با حضور تونی بلر میشود اداره مشترک آمریکا و انگلیس!

وی ادامه داد: اولا بعید می‌دانم این طرح به مرحله اجرا برسد و ثانیاً حتی در صورت شکل‌گیری، مورد پذیرش حماس واقع شود. زیرا همان‌طور که اشاره شد، این ایده نه دستورالعمل و نه مبنای بین‌المللی دارد و نمی‌توان صرفاً با زور و فشار آن را اجرایی کرد. چنین طرح‌هایی نیازمند مشروعیت بین‌المللی هستند که تنها از طریق سازمان‌ها و نهادهای معتبر جهانی حاصل می‌شود، حال آنکه طرح ترامپ صرفاً یک نظر شخصی است که نمیدانیم اصلا حتی اروپا در جریان است یا خیر؟!

در پاسخ به این پرسش که آیا این ایده می‌تواند موجب کاهش تنش‌ها و پایان جنگ در غزه شود یا خیر، باید گفت به نظر من چنین احتمالی بسیار ضعیف است. حتی اداره غزه توسط مجموعه‌های بین‌المللی نیز همواره با مخالفت حماس مواجه شده است، چه رسد به طرحی که ریشه در منافع شخصی آمریکا دارد. بنابراین، نه از نظر نظری و نه از جنبه عملی و اجرایی، این طرح قادر به حل مشکلات غزه نیست.

این دیپلمات بازنشسته افزود: اگرچه ممکن است با واژگانی زیبا چون بازسازی، سرمایه‌گذاری و جذب منابع مالی اعراب، ظاهر این طرح را آراسته جلوه دهند، اما واقعیت این است که مسائل غزه به مراتب پیچیده‌تر از آن است. اساساً نخستین گام در حل بحران فلسطین و غزه، پایان اشغالگری اسرائیل است و گام دوم، حل مسئله آوارگان. به‌ویژه اکنون که در آستانه دو سالگی جنایات اسرائیل در غزه قرار داریم، بحث جابه‌جایی گسترده انسانی نیز به یک چالش اساسی بدل شده است. راه‌حل این بحران تنها در چارچوب یک ابتکار بین‌المللی واقعی و با مشارکت همه کشورها ــ اعم از اسلامی، عربی، غربی و شرقی ــ ممکن است؛ به گونه‌ای که هر یک بخشی از بار این مشکل را بر عهده بگیرند. این امر البته منوط به بازگشت آرامش به غزه و رفع اشغال آن است. حماس همواره در مذاکرات تأکید کرده است که آتش‌بس باید به خروج نیروهای نظامی منجر شود و پس از آن، مسائل دیگر با مشارکت مردم غزه و گروه‌های فلسطینی ــ به‌ویژه حماس و سایر نیروهای مقاومت ــ قابل حل خواهد بود.

وی خاطرنشان کرد: ادعای ترامپ مبنی بر صلح در خاورمیانه بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، شعاری پرطمطراق و توخالی است. همان‌طور که بارها اشاره کرده‌ام، مشکل اساسی منطقه خاورمیانه در اشغالگری اسرائیل و بی‌توجهی آن به حقوق مردم فلسطین نهفته است. تا زمانی که اسرائیل نپذیرد مسائل و مشکلات را از مسیر مذاکره حل کند و همچنان بر استراتژی «مشت آهنین» و توسل به عملیات نظامی پافشاری نماید، امکان دستیابی به صلح واقعی وجود نخواهد داشت. تجربه دو سال گذشته به‌روشنی نشان می‌دهد که اسرائیل در هیچ‌یک از اهداف اولیه خود موفق نبوده است؛ نه توانسته اسرا را آزاد کند، نه توانسته حماس را نابود کند و نه مردم غزه را از سرزمین‌شان بیرون براند. عملیاتی که قرار بود در سه روز پایان یابد، به یک ماه، سپس سه ماه، شش ماه و یک سال کشیده شد و اکنون در آستانه دو سالگی همچنان ادامه دارد، بی‌آنکه دستاوردی ملموس داشته باشد.

او گفت: به نظر می‌رسد اهداف ترامپ از طرح این ایده بیش از آنکه معطوف به صلح باشد، ابعاد سیاسی و تبلیغاتی دارد. در یک جمع‌بندی می‌توان این اهداف را چنین برشمرد. ایجاد جریان‌سازی خبری و مطرح کردن نام خود در افکار عمومی، کسب وجاهت برای نامزدی جایزه صلح نوبل، بزک کردن چهره اسرائیل که به اذعان خود ترامپ در افکار عمومی جهان به‌شدت آسیب دیده است. به محاق بردن خیزشی که علیه اسرائیل در افکار عمومی شرق و غرب شکل گرفته است، تبدیل دستاوردهای نظامی اسرائیل در غزه به امتیازات سیاسی و قراردادی پایدار و در نهایت، دور کردن ایران از نقش‌آفرینی در معادلات منطقه.

تاجیک تصریح کرد: از منظر ساختاری نیز این طرح ترکیبی از چند الگو و تجربه شکست‌خورده است. بخشی از آن برگرفته از بندهای مذاکرات آتش‌بس است که هیچ‌گاه به نتیجه نرسید، بخشی تحت تأثیر جاه‌طلبی‌های غیرواقع‌بینانه ترامپ و منافع نزدیکان او ــ به‌ویژه کوشنر ــ قرار دارد، و بخش دیگری یادآور الگوی رفتاری آمریکا در عراق پس از سقوط صدام است؛ الگویی که با انتصاب پل برمر به‌عنوان حاکم عراق، تبعاتی سنگین بر جامعه و مردم این کشور بر جای گذاشت، تبعاتی که هنوز نیز آثار آن مشهود است. در یک جمع‌بندی کلی، کارکرد اصلی این طرح چیزی جز مشروعیت بخشیدن به اقدامات جنایتکارانه بعدی اسرائیل در غزه نیست. در واقع، این طرح به‌گونه‌ای طراحی شده که قدرت مطلق اسرائیل بر مردم غزه تحمیل شود و هرگونه امکان همزیستی، آتش‌بس یا حل مسالمت‌آمیز مشکلات از میان برود؛ مسیری که تنها به تشدید خشونت و گسترش بن‌بست سیاسی در منطقه منتهی خواهد شد.

وی در پایان گفت: از دیگر کاستی‌های اساسی این طرح آن است که هیچ عنصر یا طرف ثالث بی‌طرفی برای تضمین تعهدات اسرائیل در آن پیش‌بینی نشده است. مردم منطقه مدت‌هاست آمریکا را نه یک مرجع بی‌طرف، بلکه طرفدار آشکار اسرائیل می‌دانند. علاوه بر این، هیچ ضمانت اجرایی روشن و معتبری نیز در متن طرح وجود ندارد. طرح ترامپ به لحاظ ساختاری نیز متجانس و منسجم نیست؛ بلکه آمیزه‌ای شلخته از ایده‌های پراکنده است که نه توازن دارد و نه هماهنگی درونی و انسجام. به گونه ایکه بعید است این طرح بتواند به سئوالات بسیار زیادی که در این چند روزه در اذهان مطرح میشود پاسخ دهد! بنابراین، با توجه به اهداف پشت پرده و کاستی‌های بنیادین آن، به‌سختی می‌توان باور داشت که این طرح قابلیت اجرا داشته باشد یا بتواند دردی از مشکلات مردم غزه و فلسطین را درمان کند.

برچسب‌ها: