شناسهٔ خبر: 75144060 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

نقش مادرانه حضرت معصومه(س) در زندگی عاطفی طلبه‌ها

حوزه/ در میان همه کتاب‌های لمعه و فلسفه، وقتی بار غم زندگی بر دوش طلبه‌ها سنگینی می‌کند، پناهگاه همیشگی آنان جایی نیست جز آستان بانویی که با دل‌های شکسته انس گرفته است. حضرت معصومه(س) برای طلبه‌ها تنها یک زیارتگاه نیست، مادری است که اشک‌هایشان را می‌خرد و دستی بر سرشان می‌کشد.

صاحب‌خبر -

خبرگزاری حوزه | در قم نگینی است که برای ما طلبه‌ها خیلی باارزش است، پناه و ملجا ما آخوندهاست، حتی اگر بچه‌ای اهل شهر ورامین و اصفهان و شیراز باشد و آنجا طلبگی کند ولی باز دلش می‌تپد برای نگین قم، وقتی که دیگر غم دلش سنگینی کند روی سینه‌اش دیگر ضرب ضربا و احکام حج و طهارت کتابهای لمعه و مرحوم آخوند و منطق مظفر و فلسفه را نمی‌فهمد، وجبت له الجنة می‌شود.

نیاز دارد یکی دستی روی سرش بکشد و پنجره‌های نقره‌ای حرمی را بگیرد، همان پنجره‌هایی که روزگاری بزرگان مثل علامه طباطبایی و آقای جوادی آملی و دیگران گرفتند و دلشان را گرم کردند و استخوان سختی و اندوه را خورد کردند.

وقتی ما طلبه‌ها مشکلات مالی تا خرخره روی گلویمان باشد، گاهی شرمنده زن و بچه بشویم دلمان فقط یک چیز میخواهد قم، حرم حضرت معصومه، او صاحب دل‌شکسته‌ها است، او دل طلبه‌ها را می‌فهمد او زنی است که ازدواج نکرد اما مادر ما طلبه‌هاست. مادر مهربانی که لازم نیست حرفی بزنیم از چشم‌هایمان می‌فهمد و آرامش قلب‌مان می‌شود.

ما بچه‌هایی هستیم که از پانزده سالگی از شهرمان زدیم بیرون و تنها دلمان خوش است که سرباز امامی هستیم که عمه‌جانشان حضرت معصومه است و به واسطه او ما را می‌بیند و کمک‌مان میکند وما گاهی رویم‌مان نمی‌شود از امام زمان چیزی بخواهیم واسطه‌مان، مادرمان را می‌فرستیم.

او برادر ندید و با غم هجران و فراق از ندیدن جان‌پناهش رفت، او دلش از ندیدن برادرش شکست، ایشان دل تنگ ما را التیام می‌دهد، وقتی طلبه‌ای دیگر دلش یک همدم می‌خواهد و از تنهایی خسته شده است باید برود پیش مادر که طلبه‌ها را خوب میشناسد با آن‌ها انس گرفته و از دامن خودش یکی را برای ما انتخاب کند، طلبه‌ها دلشان را در حرم گره می‌زنند از او می‌خواهند مادری کند و خانمی برایشان انتخاب کند و سرراهش قرار بدهد که در سفر جهاد طلبگی با او باشد، همسفری که با او راه طلبگی آسان بشود.

ما طلبه‌ها دلمان که می‌گیرد، یک بلیط سریع قم میگیریم خودمان را می‌رسانیم به مسجد اعظم و بو می‌کشیم روزگاری امام خمینی آنجا درس داده روزگاری ایت الله بروجردی حرف زده است و حالا ما داریم عطر آنان را نفس می‌کشیم. بعد سرمان را پایین میگیریم و می‌رویم سمت نگین قم، آرام آرام زیر لب میگوییم آمدم چیزی بفروشم که این روزها مدام از چشم‌هایم می‌آمد پایین اما کسی نبود بخرد جز شما.

آن‌ها از ما می‌خرند هر چه غم و اندوه داریم، اشک به آن‌ها می‌فروشیم. نرسیده و نیامده مثل یک کولی سفره‌ی دلمان را پیش حضرت باز میکنیم از زمین و زمان می‌گوییم از اینکه ما طلبه‌ها جز خدا و اهل بیت هیچکس را نداریم تنها و غریب هستیم وقتی اشک‌هایمان را به او فروختیم، دلمان سبک میشود و او دستی روی سرمان می‌کشد.

حضرت معصومه برای ما همه چیز است و ایشان مادر ما طلبه‌هاست.


ابوالفضل گلستانی