خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: چرا باید مرجع تقلید مرد باشد؟ مگر نه اینکه زن و مرد از هیچ نظر (عقلانی) با هم تفاوت ندارند و در محدوده پارسایی هم مانند یکدیگرند؟
جواب: اما اینکه نوشته اید: «زن و مرد از هیچ نظر (عقلانی) با هم تفاوت ندارند»،
اولاً، این اظهار و ادعا را کسی می تواند بنماید که زن و مرد و اساساً انسان را از تمام جهات و ابعاد مختلف شناخته باشد. تا آنجا که ما اطّلاع داریم هزاران دانشمند و محقّقی که در طول تاریخ تا این زمان درباره انسان تحقیق و بررسی و کاوش کرده اند، اعتراف دارند، چنان که شایسته است این موجود و جنس زن و مرد را نشناخته اند و همچنان باید برای شناخت بیشتر این موجود کاوش و تحقیق ادامه یابد.
چه بسا تا هر کجا هم این کاوش ها پیش برود و مجهولاتی معلوم شود باز مجهولات و نقاط ناشناخته ای همچنان مجهول مانده باشد؛ بلکه می توان گفت با شناخت بیشتر و کاوش زیادتر، کثرت این ابعاد ناشناخته بیشتر مکشوف می شود و با معلوم شدن هر مجهول، مجهولات بیشتری را در برابر خود می بیند. شاید یکی از معانی «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» همین باشد که شناخت انسان ـ چنان که باید ـ میسّر نیست و به پایان نمی رسد. وقتی انسان از معرفت خود عاجز و ناتوان باشد چگونه می تواند به حقیقت حق و خالق خود معرفت پیدا کند و همان طور که معرفت شخص به خودش اجمالی است و تفصیلی نیست به طریق اولی معرفت او به خدا هم اجمالی است.
ثانیاً، اگرچه در بین بانوان زنانی می باشند که در توان عقلی از نوع مردها و اکثریت آنان قوی تر و رشد فکری بیشتر دارند؛ ولی برحسب نوع، زنان از مردان عاطفی تر و احساساتی تر و لطیف تر و رحم و مهرشان بیشتر است؛ هرچند همه دارای عقل می باشند و آیاتی که در قرآن مجید در آنها از صاحبان عقل و تفکر تمجید و توصیف شده ـ چنان که شامل مردان است ـ شامل بانوان نیز هست و «أُولِی الْأَلْبَابِ» و «لِأُولِی النُّهَی» بر هر دو اطلاق شده است.
با این وجود مردان برحسب نوع از زنان در تدبیر و سخت گیری و مدیریت و صلابت نفس، قوی ترند و کمتر از زنان تحت تأثیر عوامل جالب رأفت و رحم و گذشت قرار می گیرند؛ بنابراین مرد برای یک سلسله وظایف خاص برحسب نوع مناسب تر است و زن هم برای یک سلسله وظایف دیگر. چنان که برحسب اندام و ساختمان جسمی هر کدام تکویناً یا تشریعاً مناصب و وظایف مناسب خود را دارند، بی آنکه هیچ یک از صلاحیت هایی که دارند در عالم تشریع یا تکوین محروم شده باشند.
بر این اساس اگر مرد را به وظایفی که بر روح سنگین و بالطبع نگرانی و تشویش خاطر و غصّه دارد، تکلیف کرده باشند و زنان را از آن معاف کرده باشند، این محرومیت نیست؛ بلکه خلاصی از ناآرامی فکر و اضطراب است. اصلاً در عالم تکوین و تشریع محرومیت نیست؛ یعنی احدی از آنچه باید داشته باشد، محروم نشده است؛ هرچند ما بر همه این جهات آگاه نشویم.
با توجه به این نکات معلوم می شود که در هر جا بین این دو جنس تکویناً و تشریعاً تفاوت هایی باشد، اگر به غیر از آن مقرّر شود، امور از طریق مستقیم و اعتدال خارج می گردد. این تعبیر تفاوت هم در اینجا کوتاه است؛ چون تفاوت در شرایط متساوی تفاوت حقیقی است و در اینجا تفاوت نیست و همان مثال (جهان چون خطّ و خال و چشم و ابرو است) که هیچ یک از آنها با هم تفاوت و اختلاف ندارند و هرکدام همان که هستند و باید باشند، هستند.
بر این اساس اسلام که اکمل و خاتم ادیان است زن را در مقام انسانیت و کسب کمالات در ردیف مرد قرار می دهد:
«وَمَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِـحَاتِ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُومِنٌ فَأُولَئَک یدْخُلُونَ الْـجَنَّه وَلَا یظْلَمُونَ نَقیراً» و «مَنْ عَمِلَ صَالِـحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاه طَیبَه وَلَـنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کانُوا یعْمَلُونَ»، همان طور که به مردان تقرّب به خدا و رستگاری و دخول به بهشت و حیات طیبه را در سایه ایمان و عمل صالح، وعده و نوید داده، به زنان نیز علی السواء با مردان همین بشارت را داده است. در فرهنگ اسلام هرکس از نیل به این مقامات و کسب کمالات معنوی محروم شود، محروم حقیقی است.
بر این اساس با توجه به کلّ نکات دقیقی که به آن اشاره شد در تعالیم اسلامی اگر در مواردی تکالیف خاصی به عهده زنان یا مردان گذاشته شده باشد، بر اساس وحی و شناخت واقعی خداوند متعال از این دو جنس است. چه بسا بسیاری از حکمت ها و نکات آنها را ما درک نمی کنیم؛ اما می دانیم و تسلیم حکم خدا هستیم که او است که ما را چنان که باید می شناسد و مصلحت ما را می داند. اگر حتی در عبادات گاه تکلیف آنها در صورت با هم یکی نباشد، مسئله مربوط به مصلحت این دو جنس است.
مثلاً اگر برای مرد در حج (استلام حجر) دست کشیدن به حجرالاسود و بوسیدن آن یا بلند گفتن تلبیه یا هروله بین «صفا» و «مروه» مستحب باشد و برای زن مستحب نباشد، این مسئله مربوط به این نیست که زن کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. این مسئله جهت حفظ حشمت و احترام و مقام زن است که بر استلام حجر و جهر به تلبیه و… رجحان دارد. در نماز نیز از این تکالیف وجود دارد. در احکام ارث، در احکام قضا، در شهادات، در جهاد و دفاع، همه جا احکام بر اساس حکمت های الهی و مصالح اجتماعی و حفظ شئون و شخصیت زن و نظام کلّ جامعه است.
اصل همان است که در دو آیه قبل به آن اشاره شد و در آیات دیگر مثل: «إِنَّ الْـمُسْلِمینَ وَالْـمُسْلِمَاتِ وَالْـمُومِنینَ وَالْـمُومِنَاتِ وَالْقَانِتینَ وَالْقَانِتَاتِ… أَعَدَّ اللهُ لَـهُمْ مَغْفِرَه وَأَجْراً عَظیماً» بیان شده است که فقط ایمان و عمل صالح برای زن و مرد وسیله کسب کمال حقیقی و نیل به غرض غائی و فایده نهایی از خلقت زن و مرد است؛ همه چیز و همه احکام فرع این اصل است و اگر کسی در اینجا محروم شده باشد، محروم است.
این طرز تفکر اسلامی و فرهنگ ما مسلمین است؛ بر خلاف بسیاری از دیگران و فکر غالب زمان ما که متاسّفانه بسیاری از زنان و مردان مسلمان نیز به آن مبتلا شده اند. بر اساس این فکر کلّ محرومیت ها از لحاظ مادّیات و مناصب و مقامات ظاهری ملاحظه می شود؛ مثلاً «کلینتون» محروم نیست؛ چون با انواع تقلّب و شیطنت ها، رئیس جمهور شده و دیگران محروم اند؛ چون به این پست نرسیده اند؛ اما از نظر اسلام آنکه صاحب منصبی می شود ـ هرچند به حق باشد ـ مسئول و مکلّف شده است و بار بسیار سنگینی را به دوش گرفته است. غرض اینکه باید دید اسلامی ما وسیع باشد که بتوانیم احکام اسلام را ـ چنان که هست ـ تعبیر و تفسیر کنیم و در برابر آن ـ چه مرد و چه زن ـ خاضع و تسلیم باشیم.
راجع به مرجعیت هم نظر مشهور بر همین ملاحظات موجّه می شود و افتا و فتوا از سنگین ترین و خطرناک ترین امور است؛ بنابراین بعضی از بزرگان تا می توانستند و تکلیف عینی آنها نمی شد از فتوا دادن احتراز می کردند.
به هر دلیل و از هر نظری که شرط مرجعیت ذکورت باشد فقیه محقّق مرجع عالی مقام آیت الله خوئی ـ به شرحی که در یکی از تقریرات دروس ایشان است ـ ادلّه ای را که برای اشتراط ذکورت در مرجع تقلید مطرح است، مورد بررسی و بحث قرار داده و به این نتیجه می رسند که نظر اشتراط که از تعالیم اسلام و آنچه مقصود از کمال زن و مرد و نظام اجتماع و جهات راجع به سعادت هر دو جنس است استفاده می شود، مسئله ای است که مرتکز قطعی اذهان متشرّعه و اهل شرع است که البته درعین حال به مفهوم صحیح، نه هیچ حقّ مالی و سود به جنس مرد اعطا شده و نه زن از حقّ مالی و انتفاعی محروم شده است و مسئله مسئله، تکلیف و مسئولیت است که مثل جهاد بر مرد واجب است و زن به آن مکلّف نیست…».
با این دید اسلامی برای زن محرومیتی نیست؛ بلی، اگر خدای ناخواسته آن را وسیله نیل به دنیا و جاه بدانیم و نیل به دنیا را غرض از این حیات دانسته باشیم، زن محروم شده و باید هرکس به هر وسیله ای که می شود ـ ولو صلاحیت نداشته باشد ـ در پی کسب این منصب و مناصب دیگر باشد؛ ولی گفته شد که این فرهنگ اسلام و ارزش اسلامی نیست؛ این درست ضدّ مکتب اسلام و ارزش های اسلامی است. «وَمَا هَذِهِ الْـحَیاه الدُّنْیا إِلَّا لَـهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَه لَـهِی الْـحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ».
بیشتر مسائلی که در مورد بانوان و شرکت آنها در بعضی از کارهای مردان و گرایش های دیگر است، همه به واسطه عدول از این فرهنگ «دار الآخره لهی الحیوان» به فرهنگ دنیای لهو و لعب است که اگر ملاحظه کنید، مظاهر این فرهنگ شیطانی بسیار است.
ما باید ـ مرد و زن ـ دقیقاً در روشنایی هدایت قرآن مجید و احادیث شریفه این مظاهر را از یکدیگر جدا کرده و ربط هر یک از مظاهر را به این دو فرهنگ و دو بینش و بصیرت بشناسیم. در فرهنگ و تربیت اسلام عهده داری مشاغل و مناصب عمومی ـ اگر واجب عینی نباشد و نظر به ملاحظات معنوی نباشد ـ مورد استقبال شخص مومن قرار نمی گیرد و کسی صرفاً برای نیل به مقام و منصب خود را کاندیدا و نامزد نمی کند تا چه رسد به اینکه برای آن تلاش و فریبکاری تبلیغات نماید و به تطمیع و غیره متوسّل گردد. همان فرمایش امیرالمومنین علیه السلام که به «ابن عباس» فرمود: نزد من امارت و حکومت کردن بر مردم به قدر این کفش پاره بها ندارد «إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً».
مسئولیت اقامه حق و برقرار کردن عدل و دفع باطل و ظلم موجب می شود که شخصی مثل امیرالمومنین علیه السلام تن به قبول این پست و منصب بدهد. این تکلیف است، این نحله و عطیه و جایزه نیست که کسی بگوید مثل حضرت فاطمه زهرا ـ سیده نساء العالمین ـ از آن محروم شده و به شوهرش عطا شده است.
به عکس هرچه شما در جوامع غربی بروید و بررسی کنید به این حساب محرومیت ها است، وقتی زندگی مترفانه کاخ سفید و حالات مرد اول کشوری مثل آمریکا با بانوی اول آنها را ببینید که بیان وضع و حال آنها با عفّت قلم سازگار نیست، با آن سنت ها و فرهنگ ها زن اگر وزیر یا وکیل یا قاضی و… نباشد، محروم است؛ چنان که مرد هم وقتی به آن نرسید، محروم شده است.
اما این فرهنگ منحط و مبتذل کجا و فرهنگ اسلام کجا، خلاصه باید در بررسی همه مسائل، این دو فرهنگ با هم اشتباه نشود، فرهنگ اسلامی را از دید غربی ها مطالعه نکنیم و ضمناً هم فراموش نکنیم که ما مسلمانیم و به اسلام و احکام اسلام ایمان داریم.
منبع:
سایت دفتر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره)