شناسهٔ خبر: 75106364 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

لبوبو؛ عروسکی که به سیاست‌های فرهنگی‌مان لبخند می‌زند

صاحب‌خبر -

احسان خانمحمدی، دانش‌آموخته دکتری جامعه‌شناسی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «لبوبو؛ عروسکی که به سیاست‌های فرهنگی‌مان لبخند می‌زند» نوشت:

چند ماهی است که بازار اسباب‌بازی در ایران تحت تأثیر پدیده جدیدی قرار گرفته است؛ این روزها تب خرید عروسکی کوچک و متفاوت به نام لبوبو، علاوه بر کودکان و نوجوانان، بزرگسالان را نیز درگیر خود کرده است. این عروسک که توسط یک طراح هنگ‌کنگی به نام کاسینگ لانگ طراحی و به‌وسیله شرکتی چینی عرضه شده، دارای بدنی گرد و پُرزدار، چشمانی بزرگ و گوش‌هایی تیز است و فرم ردیف پایین دندان‌هایش، بیش از همه، حالتی شیطنت‌آمیز به لبخندش داده است. همین طراحی خاص که ترکیبی از شیرینی و شیطنت را در خود دارد، لبوبو را به‌سرعت به یک پدیده فرهنگی و مد در جهان و اکنون در ایران تبدیل کرده است.


حال که پای لبوبو به بسیاری از خانه‌های ایرانیان باز شده، باید پرسید چه شد که چنین عروسکی توانسته در بازار ایران چنین نفوذ و محبوبیتی پیدا کند و یک میلیون نسخه از آن با ارزش چیزی بیش از 800 میلیارد تومان در کشور به فروش برسد؟ در مقابل، چرا تاکنون هیچ‌یک از عروسک‌های داخلی حتی خواب چنین جایگاهی را هم ندیده‌اند؟ در حالی که لبوبو در دستان کودکان است، دارا و سارا و امین و آزاده از دور خارج شده و حتی خاطره‌ چندانی هم از آنها باقی نمانده است. واقعا چرا؟


احتمالاً بتوان دوجین پاسخ برای تب بالای خرید لبوبو سر هم کرد؛ اما از زاویه نگاه جامعه‌شناختی، شاید بتوان آن را نشانه‌ای از گسترش جامعه توده‌ای و صنعت فرهنگی دانست که دهه‌ها پیش تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر درباره آن بحث کرده بودند؛ در چنین وضعیتی، محصولات فرهنگی استاندارد و جهانی، با القای هیجان مصرف و جذابیت سطحی، می‌توانند جای محتوای سنتی و ملی را بگیرند.


فارغ از تمام شاخص‌های کلان اقتصادی و فرهنگی، چیزی که در وهله اول، بیش از همه، توجهات را به خود جلب می‌کند، همین ویژگی‌های منحصربه‌فرد لبوبو است. ظاهر متفاوت و جذاب آن، وجود جعبه‌های شانسی که هر بار خرید، تجربه‌ای جدید و احتمال یافتن مدل‌های نادر را برای خریدار به همراه دارد، و مهم‌تر از آن، لوازم جانبی قابل شخصی‌سازی، همگی در کنار هم، عوامل مؤثری در شکل‌گیری هیجان خرید و ایجاد حس مالکیت و تمایز در مخاطب هستند.


البته این ویژگی‌ها، همراه با حضور سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها در تبلیغ آن، باعث شدند لبوبو سریعاً به یک کالای فرهنگی و اجتماعی محبوب تبدیل شود. در واقع، در سطح خرد، خود عروسک، حس هیجان را برمی‌انگیزد، در سطح میانی، رسانه‌ها تبلیغات بسیار گسترده‌ای برای آن انجام داده‌اند و حتی در داخل کشور اغلب فروشگاه‌های اینترنتی آن را عرضه می‌کنند و در نهایت در سطح کلان، صنعت فرهنگ، با خلق تقاضاهای مصنوعی، افراد را به خرید بی‌وقفه لبوبو تشویق می‌کند و این‌چنین است که به‌یک‌باره یک عروسک زشت، زیبا و دوست‌داشتنی می‌شود.


البته از زاویه‌ای دیگر، شاید بتوان این پدیده را نشانه‌ای از تغییر ذائقه نسل جدید و تمایل به محصولات با طراحی‌های متفاوت و جهانی دانست. جوانان امروز ایران، با دسترسی به شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی، به راحتی با ترندها و مدهای بین‌المللی آشنا می‌شوند و ارزش خود را از طریق هم‌تراز بودن با جریان‌های جهانی می‌سنجند. لبوبو، با طراحی مدرن و جذاب، نیازی را پاسخ می‌دهد که محصولات داخلی در طول دهه‌های گذشته، حتی در بدو عرضه، نتوانسته‌اند برآورده کنند.


برای فهم بهتر پدیده، بد نیست موفقیت لبوبو را با عدم موفقیت عروسک‌های داخلی مقایسه کنیم؛ عروسک‌هایی مانند دارا و سارا که در سال‌های گذشته توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان معرفی شدند، با هدف مقابله با ورود عروسک‌های غربی طراحی شدند. این عروسک‌ها با لباس‌های محلی و طرح‌های فرهنگی ایرانی عرضه شدند، اما به دلیل کیفیت پایین، قیمت بالا، و مهمتر از همه، تبلیغات ناکافی، نتوانستند جایگاه مناسبی در بازار پیدا کنند. تجربه بعدی، عروسک‌های امین و آزاده بود که حتی در کتاب‌های درسی معرفی شدند و با هدف ترویج فرهنگ ایرانی طراحی شده بودند، اما باز هم جذابیت کافی برای کودکان ایجاد نکردند و نتوانستند موفقیت قابل توجهی کسب کنند.


علاوه بر عروسک‌های ملی، عروسک‌های بومی و منطقه‌ای ایران نیز با هدف معرفی فرهنگ و هنر اقوام مختلف مانند دوتوک از خراسان جنوبی، دهتولوک از هرمزگان، لیلی بازبازک از فارس و چهارمحال و بختیاری، بی‌بی کُگ از یزد و قورچوق از ترکمن‌صحرا تولید شدند. این عروسک‌ها که نمایانگر میراث فرهنگی و باورهای سنتی بودند به دلایلی همچون نبود تبلیغات مؤثر، بازار هدف محدود و عدم توجه به سلیقه و نیازهای نسل جدید، علیرغم ارزش فرهنگی بالا، نتوانستند در بازار کشور جایی پیدا کنند؛ همگی آنها نوزدانی بودند که مرده به دنیا آمدند و عدم تطابق با فرایند‌های هیجانی و اقتصادی فرهنگ مدرن، مرگ‌شان را رقم زد.

در حالی که یکی از نقاط ضعف بارز عروسک‌های داخلی، عدم توجه به نیازهای واقعی بازار و تجربه کاربری است، لبوبو با درک روانشناسی مخاطب، تجربه‌ای شخصی‌سازی‌شده ارائه می‌دهد. اما تولیدکنندگان داخلی، با تمرکز صرف بر محتوای فرهنگی یا سنتی، از این جنبه‌ها غافل بوده‌اند. در واقع، موفقیت فرهنگی و تجاری، بدون توجه به رفتار مصرف‌کننده و فرهنگ مصرف، امکان‌پذیر نیست.


گردش مالی 800 میلیارد تومانی و تب فراگیر لبوبو در بین کودکان، زنگ خطری برای نهادهای رسمی فرهنگی کشور است که هنوز نتوانسته‌اند محصولات جذاب و قابل رقابت با نمونه‌های خارجی ارائه دهند. مسئله مهمی که نباید نادیده گرفت تأثیر فرهنگی و تربیتی این عروسک‌ها است؛ این محصول با محتوای غیرسنتی و ارزش‌های جهانی، جایگزین محصولات فرهنگی داخلی شده است. بنابراین، کودک و نوجوان ایرانی به جای آشنایی با هویت فرهنگی خود، با محصولات خارجی هم‌راستا می‌شود و در نتیجه، هویت فرهنگی و بومی کشور در معرض فراموشی قرار می‌گیرد.


در حالی که جذابیت بصری و تجربه مصرف وزن بیشتری نسبت به محتوای فرهنگی سنتی دارد، نمی‌توان با اتکای صرف به مؤلفه‌های فرهنگی و سنتی، انتظار موفقیتی همچون لبوبو داشت. لبوبو، با همه شیرینی و شیطنت خود، تنها یک عروسک نیست؛ بلکه نمادی از ضعف برخی از سیاست‌های فرهنگی و مهم‌تر از آن، نیاز مبرم به بازنگری در استراتژی‌های فرهنگی و رسانه‌ای کشور است.

انتهای پیام