به گزارش گروه رسانهای شرق،
پاکستان و عربستان سالهاست که در مسائل امنیتی با هم همکاری داشتهاند. پیمان دوستی دو کشور در سال 1951 شکل گرفت و در سال 1967 این کشور حدود هشت هزار نیروی نظامی عربستانی را آموزش داده است. در سال 1982 نیز توافق مشابهی برای آموزش نیروی نظامی عربستان بین دو کشور امضا شد. «توافق دفاع متقابل» سپتامبر 2025 دومین پیمان دفاعی پاکستان است. اولین آن در دوران جنگ سرد و پیمان سنتو بود. ولی از سوی دیگر، این اولین پیمان دفاعی است که پاکستان به طور مشخص با یک کشور منعقد میکند. قابل توجه است که حتی با وجود روابط عمیق و همکاریهای دفاعی گسترده پاکستان و چین، هیچ پیمان دفاعی متقابل رسمی بین این دو وجود ندارد. این احتمال میرود که در ماههای آتی دیگر کشورهای عرب خلیج فارس از جمله امارات و قطر به آن بپیوندند. اگرچه پیوستن اعضای دیگر به این پیمان ابهام و چالش آن را بیشتر میکند، با این حال، این سؤال به ذهن میرسد که این پیمان در راستای چه اهدافی است؟ چه عللی پشت این تصمیم بوده است؟ آیا آنطور که شایع است، بیاعتمادی کشورهای عربی به ایالات متحده در تأمین امنیت عامل این پیمان است یا این پیمان در سمت و سوی دیگری حرکت میکند؟
محور این توافق در این جمله است: «حمله به هریک از این دو کشور، به معنای حمله به هر دو کشور است». این بند ناخودآگاه عربستان را در مقابل هند، یعنی دشمن دیرینه پاکستان، قرار میدهد. این درباره طالبان نیز صدق میکند. آیا در حملات مرزی طالبان با پاکستان، میتوان گفت عربستان به کمک پاکستان برود؟ اهمیت موضوع از آن رو است که عربستان روابط حسنهای با طالبان و هند دارد. روابط تجاری هند و عربستان حدود 42 میلیارد دلار است. هند دومین شریک تجاری عربستان بعد از چین است. عربستان پنجمین شریک تجاری هند است. این در حالی است که روابط تجاری ریاض و اسلامآباد کمتر از پنج میلیارد دلار است. اگرچه گفته میشود ریاض برای جلوگیری از حمله اسرائیل به این پیمان پیوسته است و مقامات دهلی نو اعلام کردهاند که قبلا از گفتوگو درباره این توافق به واسطه ریاض خبردار شدهاند، اما این احتمال وجود دارد که هند نیز به گسترش روابط نظامی خود با اسرائیل بپردازد.
آنچه از توافق دفاع متقابل شایع شده است، بیاعتمادی کشورهای عربی به آمریکا برای تأمین امنیت خود است. این گزاره در نگاه اول منطقی به نظر میرسد ولی با کمی تعمق میتوان به ابعاد دیگری از این واقعیت دست یافت. بدین معنی که این توافق نهتنها نشانه بیاعتمادی به آمریکا نیست، بلکه در راستای منافع آمریکاست. چراکه این توافق موجب ایجاد توازن بین متحدان ایالات متحده میشود و باعث میشود واشنگتن از ابهام اتخاذ واکنش در برابر دو متحد خود، عربستان و اسرائیل، در صورت تنش خلاصی یابد. این توافق موجب بازدارندگی بین دو شریک راهبردی آمریکا و ثبات در خاورمیانه میشود. اگرچه تخاصم نظامی بین ریاض و تلآویو کم است ولی در صورت احتمال تخاصم، ترامپ نیازی نمیبیند شخصا در مقابل زیادهخواهیهای نتانیاهو بایستد، چون این توافق عاملی بازدارنده است.
به عبارت سادهتر، این توافق با برقراری نظم در خاورمیانه، کاهش هزینههای ایالات متحده را در پی خواهد داشت. جدای از این، بهسختی میتوان پذیرفت که این توافق بدون پیشزمینه قبلی و بدون هماهنگی با آمریکا باشد. چراکه این دو بازیگر برای ثبات داخلی خود نیز وابسته به اقتصاد و سیاست آمریکا هستند. این توافق بیش از آنکه نشانه بیاعتمادی عربها به واشنگتن باشد، در راستای خواسته آن برای تداوم «پیمان ابراهیم» است. پیمان ابراهیم طرح صلحی بین اسرائیل و اعراب بود که ایالات متحده آن را برای کاهش هزینههای خود و ایجاد نظم در خاورمیانه بدون حضور گسترده خود لازم میدانست. چراکه میبایست تمرکز خود را بر شرق آسیا برای کنترل چین بگذارد. پیمان ابراهیم همان کارکرد «سیاست دوستونی» نیکسون-کیسینجر را داشت که قرار بود عربستان سعودی و اسرائیل دو ستون اقتصادی و نظامی برای ایجاد نظم جدید و صلح در خاورمیانه باشند. اما با حادثه 7 اکتبر و برهمخوردن طرح کامل صلح ابراهیم و مهارنکردن اسرائیل، واشنگتن لازم دید طرح دیگری جایگزین صلح ابراهیم برای ایجاد ثبات در خاورمیانه پیاده کند و این امر با ورود پاکستان برای حفاظت از کشورهای عربی از طریق چتر هستهای و ممانعت از برهمزدن نظم توسط هر بازیگر مداخلهگری ممکن شد.
باید به این نکته توجه کرد که توافق دفاع متقابل صرفا برای بازدارندگی در برابر اسرائیل نیست و شامل ایران و حوثیهای یمن نیز میشود. اگرچه برخی حتی در داخل از احتمال ناتوی اسلامی سخن میگویند، ولی لازم به ذکر است نه پاکستان توانایی رهبری ناتوی اسلامی را دارد و نه واشنگتن اجازه این طرح را میدهد. نخ این دو بازیگر منطقهای به دست بازیگردان اصلی یعنی آمریکاست. عربستان سعودی نیز در استراتژی خود به واشنگتن یا پکن تکیه میکند نه پاکستان. بنابراین این طرح دفاع متقابل بین عربستان سعودی و پاکستان همسوی منافع آمریکا در منطقه و با هماهنگی آن کلید خورده است. بنابراین خوشحالی و هیجانزدگی مقامات داخلی و تحلیلگران ذیربط برای ناتوی اسلامی و بیاعتبارشدن آمریکا نزد اعراب نمایانگر بیتوجهی آنها به واقعیات سیاست است.
آیا چین و روسیه میتوانند به ایران کمک کنند؟
با این حال باید توجه داشت که نحوه برخورد چین و روسیه با مسائل کره شمالی تاکنون تفاوت بسیاری با نحوه برخورد آن دو کشور با مسائل ایران داشته است. آنها در حالی از 2003 تا 2006 بهشدت از کره حمایت کردند که از 2006 تا 2010 به همه قطعنامههای غرب علیه ایران رأی مثبت دادند. باید توجه داشت که ایران و کره شمالی به دلایل متعدد از جمله قرارداشتن ایران در منطقه حساس خاورمیانه، وجود مسئله اسرائیل، اولویت چین و روسیه برای همکاری با شش کشور خلیج فارس، حساسیت بسیار زیاد ایران برای غرب، تفاوت در نوع سیاست خارجی ایران و کره شمالی، تصور جهانی از تفاوت اهداف برنامه هستهای ایران و کره شمالی و... با هم متفاوتاند و سیاست چین و روسیه درمورد دو کشور میتواند به همان نسبت متفاوت باشد. گذشت زمان مشخص خواهد کرد که چین و روسیه در عمل چه خواهند کرد. مهم است که مقامات ایران در حسابی که ممکن است روی این دو کشور کرده باشند، محتاط باشند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.