خبرگزاری بین المللی اهلبیت(ع) - ابنا: توحید و وحدانیت خداوند هم در عقیده و هم در عمل انسان باید خود را نشان بدهد به عبارت دیگر انسان در کنار عقیده به وحدانیت خداوند و یکتایی او در عمل نیز باید این عقیده اش ظهور و بروز داشته باشد. کسی که ادعا کند که خدا را واحد می داند ولی درعمل طور دیگری رفتار کند معلوم می شود که وی در ادعای خود نیز صادق نبوده است. توحید خداوند یعنی اینکه خدا را هم در مرتبه ذات واحد بداند و او را بی نیاز و منزه از هر عیب و نقص و محدودیت و مرز بداند و هم در مرتبه صفات، صفات ذات الهی (علم و حیات و قدرت و سمع و بصر) را عین ذات بداند و آن ها را زائد بر ذات نداند (برای توضیح بیشتر این موارد به کتب مفصل اعتقادی مراجعه شود) اما مرتبه سوم توحید، توحید در افعال است. کسی که به وحدانیت خداوند اعتقاد دارد هیچ موثری را در عالم هستی جز خداوند نمی بیند و همه چیز را در طول اراده الهی می بیند. برای همین اگر نقشی هم برای غیر خدا قائل است این نقش در طول اراده خداست و نه در عرض اراده خدا.
گرچه گاهی برخی افراد با درک غلط از حقیقت توحید افعالی تصور می کنند که هرگونه نقش و اثر قائل شدن برای غیر خدا شرک است برای همین هرکسی را که چنین عقیده ای داشته باشد تکفیر و تفسیق می کنند ولی آن چه شرک حساب می شود این است که ما برای غیر خدا نقشی مستقل در امور جهان قائل شویم همچون کسانی که قائل به ثنویت شده و مبدا خیر و شر را در عالم دو وجود مستقل از هم تلقی کردند و قائل به اهورا و اهریمن شدند و یا در زندگی عادی هم بارها اتفاق می افتد که ما به غیر خدا توجه می کنیم و آن را سبب اصلی و همه کاره تلقی می کنیم در حالی که این تصور اشتباه است. این هم قابل ذکر است که استعانت ما از هر چیزی غیر از خدا شکل صحیحش بدین صورت است که اولا آن چیز را در طول اراده خدا بدانیم بدین معنا که خدا چنین قابلیتی را در خلقت آن قرار داده تا نیاز ما را تامین کند مثلا ما وقتی برای رفع تشنگی به نوشیدن آب متوسل می شویم بدین معنا باید باشد که کسی که آب را آفریده و این خاصیت را درآب قرار داده است که رافع تشنگی ما باشد خداست و یا وقتی غذایی می خوریم بدین معناست که خدا این غذا را آفریده و در آن این خاصیت را قرار داده که رافع گرسنگی ما باشد یا وقتی برای دفع بیماری به پزشک مراجعه می کنیم و از دارو استفاده می کنیم بدین معناست که خدا این خاصیت را در این دارو قرار داده است که دافع بیماری ما باشد. و علمی هم که پزشک در اثر تجربه برای درمان بیماری پیدا کرده است همان علم هم از جانب خداست و اگر متوجه بیماری و درمان آن شده، همان هم از جانب خداست. و گرنه چه بسا دارویی که منجر بهدرمان نشود و چه بسا پزشکی که بین او و بین درک علت و درمان بیماری حجابی فاصله شود و وی را از درک علت بیماری غافل کند و چه بسا آبی که رفع تشنگی نکند. و به قول معروف از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام به جای مسهل بودن موجب یبوست گردد.
همچنین از جمله آفت هایی که برخی در زندگی دچار آن هستند این است که برای برخی اشیا یا پدیده ها آثاری را بر می شمرند که خدا چنین آثاری در وجودشان قرار نداده است. مثلا خرافاتی که در بین برخی مردم در مناطق مختلف دنیا رواج دارد مثلا شوم دانستن جغد و... و آویزان کردن برخی اشیاء در منزل یا در خانه خود و....
در هر صورت آن چه که در این نوشتار مد نظر است ظهور و بروز عقدیه به توحید در زندگی روزمره ماست. کسی که به خدا معتقد باشد از آن جا که وی را دارای قدرت مطلقه می داند برای همین هیچ وقت در زندگی خود دچار بن بست و یاس نمی شود چون اغلب ما زمانی دچار یاس می شویم که دست خود را از اسباب کوتاه ببینیم مثلا کسی که در وسط دریا در حال غرق شدن است چون دستش را از رسیدن به هر گونه نجاتی کوتاه می بیند دچار یاس و ناامیدی می شود. در حالی که مومن موحد هیچ گاه دچار یاس نمی شود چون خداوند را سبب ساز می داند و اگر در جایی ما دستمان را از اسباب کوتاه می بینیم این به خطار علم ناقص ماست که اسباب نجات خود را منحصر در همین چند مورد خاص می دانیم و چون آن ها را نزد خود حاضر نمی بینیم دچار یاس و ناامیدی می شویم اما انسان مومنو موحد اسباب نجات خود را منحصر و محدود نمی بیند و اراده خدا را بر همه چیز غالب می بیند برای همین همواره و در هر لحظه و در سخت ترین شرایط، خداوند را قادر به سبب سازی و نجات خود می داند به تعبیر یکی از اهل دل خداوند اگر در وسط بیابان تو ر به آب سیراب نگرداند قادر است تو را بدون آب هم سیراب کند به طوری که هیچ وقت نیازی به آب و غذا پیدا نکنی.
امام علی علیه السلام در حدیث مفصلی از پیامبر ص به توحید و دانستن خداوند به عنوان تنها موثر حقیقی در هستی اشاره می کند و می فرماید:
«خدای متعال به یکی از انبیاءش وحی کرد و در یکی از وحی ها به او فرمود:
به عزت و جلال خودم قسم هر آینه قطع می کنم آرزوی هر آرزو کننده ای غیر از من را، با یأس و نا امیدی، و لباس خواری در آتش بر او می پوشانم و او را از فرج و فضلم دور می کنم.
آیا بنده من در سختی ها به غیر من آرزومند است در حالی که سختی ها به دست من است.
یا امید به دیگری دارد، و من غنی و بخشنده هستم، و کلید درها به دست من است، و درها بسته است و در من برای کسی که مرا بخواند باز است، آیا او نمی داند که هیچ فاجعه ای را جز من نمی تواند برطرف کند؟
پس چه شده است که به دیگری امید دارد و از من روی گردان شده در حالی که من به جود و کرم خودم به او عطا کرده ام چیزی را که از من درخواست نکرده، پس از من روی برگردانده و از من درخواست نکرده و در مشکلاتش از غیر من کمک خواسته است و من خدایی هستم که قبل از درخواست با عطا آغاز می کنم، آیا از من درخواست کرده است جواب نداده ام، هرگز، آیا جود و کرم از من نیست؟
آیا دنیا و آخرت به دست من نیست؟
پس اگر اهل هفت آسمان و زمین همه از من سؤال کنند به هر یک از آنها آن چه درخواست می کنند بدهم از ملک من به اندازه بال پشه ای کم نمی شود و چگونه کم شود از ملکی که من آن را قوام بخشیده ام، وای به حال کسی که مرا عصیان کند ومراقب من نباشد»[1].
آن چه در عالم از ممکنات وجود دارد همه به دست خدای متعال است و او مرکز فیض و عطا به جمیع بندگانش می باشد و کسی که به غیر او امید بست نا امید و زیانکار گشت.
[1]- امالی طوسی 2:194.