
ابوالفضل ظهرهوند تا پیش از اینکه دادستانی تهران علیه او اعلام جرم کند و هفته گذشته نیز قوه قضاییه خبر از ارسال پروندهاش از شعبه بازپرسی به دادگاه بعد صدور کیفرخواست بدهد نیز نامی آشنا بود. چهرهای که با عنوان سفیر احمدینژاد و روزگار پرحاشیه سفارتاش در رسانهها مطرح شد و بعد به یکی از عجیبترین و البته مخلصترین چهرههای حلقه سعید جلیلی تبدیل شد.
به گزارش اعتماد، هنوز غبار جنگ 12روزه ایران و اسراییل به درستی فروکش نکرده بود که ظهرهوند به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس دوازدهم در گفتوگویی اتهاماتی را علیه دولت مطرح و حتی در بخشی از گفتهها مدعی شد که دولت پزشکیان کار جمهوری اسلامی را تمام خواهد کرد.
24 تیرماه مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد که در پی اظهارات خلاف امنیت ملی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در رابطه با جنگ تحمیلی ۱۲ روزه که موجب تشویش اذهان عمومی شده است، دادستانی تهران ضمن تشکیل پرونده قضایی علیه این نماینده مجلس اعلام جرم کرد. اگرچه ظهرهوند در یک دهه گذشته به مدافع دوآتشه سعید جلیلی تبدیل شده و از زمانی که همراه او در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مشغول بود کار توجیه و تبلیغ سعید جلیلی را پیشه کرده است اما گفتههایش در این مصاحبه که مدعی شده « دولت در حال بستن پرونده انقلاب اسلامی است و قصد دارد نظام را به پایان برساند!» اظهاراتی از جنس ادبیات و تفکرات و توهمات محمود احمدینژاد است. میراثی که از دهه 80 برای ظهرهوند باقی مانده است و او با این خصلت از سکوی سیاست خارجی احمدینژاد با کارنامهای نه چندان مثبت به تیم جلیلی در شورای عالی امنیت ملی رسید.وصالی که تا به امروز ادامه داشته و حتی در ایام انتخابات اخیر باعث شد تا او در کسوت نماینده مجلس دوازدهم اظهاراتی مبالغهگونه در وصف جلیلی بیان کند. همان زمان که در یک گفتوگوی تصویری مدعی شد که جلیلی اصلحترین گزینه برای ریاستجمهوری است چرا که با مرور دورانهای مختلف فعالیت ظهرهوند از دولت سازندگی تا به امروز یک خصلت مشترک در تمامی دوران همراه او دیده میشود؛ سخنرانی و سخنوری در حجم زیاد و حاشیهسازی در همان مقیاس.
سفیر دولت سازندگی در کابل چگونه علیه دولت سازندگی شد
ظهرهوند فعالیت خود در وزارت امور خارجه را در دولت سازندگی و همزمان با ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی آغاز کرد. البته بعدها به سرسختترین منتقد وزارت خارجه دولت سازندگی و اصلاحات تبدیل شد. شاید همین شمشیر کشیدن بر روی اصلاحطلبان بود که مسیر را برای سفارت کوتاهمدت او در ایتالیا در زمان احمدینژاد و با نظر شخصی رییس دولت وقت همراه کرد.
سال ۱۳۷۱آغاز و در دوره جنگ ائتلاف شمال درافغانستان با طالبان، ظهرهوند برای دورهای 5 ساله سرکنسول ایران در مزارشریف بود. روزهای پرتنش اسلام. خود او در سالهای بعد بازخوانی این برهه حساس را اینگونه روایت کرده است: «سرکنسول پاکستان به من تلفن زد و گفت آقای سرکنسول شما اصلا نگران نباشید. از تهران با اسلامآباد هماهنگ شده و امنیت شما با ماست. دو روز بعد از این مکالمه درگیریها بالا گرفت. با کنسولگری پاکستان تماس گرفتم و گفتم « اگر میخواهید من چند نفر را میفرستم تا شما را به اینجا بیاورند و از بابت امنیت خود نگران نباشید».
با پیروزی سیدمحمدخاتمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1376 ماموریت ظهرهوند هم به اتمام رسید. به تهران بازگشت و مشاور معاون وقت آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه شد. دورهای که طرح «گروه صلح قبرس» به دست او تدوین شد و البته بسان طرحهای تدوینی با روحیه احمدینژادی نه نامی از آن باقی ماند و نه نشانی.
دوره اصلاحات سیاست رسمی دولت در وزارت امور خارجه در قبال افغانستان تغییراتی داشت. دورهای که سیاست تنشزدایی ذیل نظر محسن امینزاده در وزارت امور خارجه منتقدانی سرسخت پیدا کرد. ظهره وند اگرچه آن سالها در کسوت کارمند وزارت امور خارجه سکوت کرده بود اما بعدها از حمله به این سیاستها دریغ نکرد. در دهه 90 و در دولت محمود احمدینژاد ظهرهوند تیغ تیز انتقاد را مکررا بر روی این سیاست کشید.
در گفتوگویی که ظهرهوند در سال 1399 با خبرگزاری تسنیم مدعی داشته اتهاماتی از قبیل «دومخردادیها در صحنه افغانستان در چارچوب مدیریت امریکا عمل کردند» به وزارت خارجه دولت اصلاحات وارد کرده است. او همچنین مدعی شده است که ایده درگیری با طالبان در افغانستان که در نهایت با نظر فرماندهی کلقوا منتفی شد در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی وقت طرفدارانی جدی داشته اما او- ظهرهوند- با این ایده مخالف بوده است.
با این وجود ظهرهوند از آن زمان تا امروز همواره خود را کارشناس بلامنازع حوزه افغانستان میداند و در هر تحلیلی که درباره هر برههای از تحولات این کشور داشته تندی و نقد به امینزاده و به قول خودش دوم خردادیها را در دستورکار قرار داده است.
منصوب و معزول احمدینژاد در ایتالیا
تغییر سریع مواضع از «دولت دوم اصلاحات» تا«دولت نخست احمدینژاد» البته از چشم رسانهها پنهان نماند. در دولت نخست احمدینژاد بود که پایگاه خبری عصرایران در گزارشی درباره ظهرهوند نوشت که او « در زمان وزارت خرازی، چهرهای دومخردادی از خود به نمایش میگذاشت، دستیار امینزاده (معاون وقت وزارت خارجه) بود و این جمله را بارها به برخی از همکارانش در وزارت خارجه گفته بوده که «از آقای امینزاده خواستم فلان کار را برای شما انجام دهد» تا همواره نام او و امینزاده در کنار یکدیگر بر سر زبانها باشد.وقتی دولت عوض شد، امینزاده نیز از نظر شغلی، تغییر یافت ولی به حدی از شرافت سیاسی برخوردار بود که همچنان دومخردادی باقی بماند و رنگ عوض نکند. اما ظهرهوند از دوستداران احمدینژاد شد و با فشار برخی اعضای همان حلقه و بهرغم مخالفتهای وزیر خارجه و معاونینش به سفارت ایران، آن هم در کشور مهمی چون ایتالیا گمارده شد ». محمود احمدینژاد تا به ساختمان پاستور رسید چهرههایی که شبیه خودش فکر میکردند و حرف میزدند را به خوبی شناسایی کرد. همین خصلتهای احمدینژادی در ظهرهوند بود که باعث شد تا حکم ماموریتاش به عنوان سفیر ایران در ایتالیا توسط خود احمدینژاد داده شود. انتصابی برخلاف نظر وزیر وقت امور خارجه یعنی منوچهر متکی. گفته میشود که متکی با انتصاب ظهرهوند در سفارت ایران در ایتالیا مخالف بوده اما احمدینژاد بدون توجه به نظروزیر خارجه وقت این انتصاب را انجام داده است.
دوره سفیری ظهرهوند در ایتالیا هم پرحاشیه بود و هم کوتاه. هنوز جوهر امضای حکم ماموریت ظهرهوند به عنوان سفیر ایران در ایتالیا تازه خشک نشده بود، که رییس شرکت تولید پوشاک بنتون با حمایت ظهرهوند به ایران سفر کرد. اگرچه بخشی از این دعوت از جانب شهردار وقت تهران صورت گرفته بود و نام قالیباف به عنوان شهردار هم در این قائله به میان آمد و البته ظهروند سعی کرد زمانی که کار بیخ پیدا کرده بود توپ را به زمین قالیباف بیندازد اما مساله سفر چهرهای با رنگ و لعاب صهیونیستی به تهران موضوعی نبود که در کارنامه ظهرهوند قابل کتمان یا پنهان کردن باشد.
همان زمان یکی از مشاوران قالیباف در دفاع از شهردار وقت گفته بود که «کار آقای بنتون لباس است، ما کاری به اندیشههای ایشان نداریم فقط میخواهیم از تخصصشان برای ایرانیان استفاده کنیم؛ از چاقو هم میتوان برای آدمکشی استفاده کرد و هم میتوان با آن جراحی کرد»
علیرغم این اظهارات اما سایه سنگین نام بنتون و فروشگاههایش در تهران صدای اصوگرایان را بلند کرد . کار به جایی رسید که در نهایت ظهرهوند با انتشار بیانیهای رسمی، رییس این شرکت را «یک کاتولیک معتقد» خواند و از سرمایهگذاری این شرکت ایتالیایی در ایران حمایت کرد. البته او از قالیباف نیز حمایت پررنگی کرد و گفت که «باید از شهردار تهران به خاطر رویکرد مثبتی که به برنامههای اقتصادی دولت در زمینه سرمایهگذار خارجی نشان دادهاند، سپاسگزار بود»
تلاشها برای رفتن بنتون از تهران اما با این دفاعیات سفیر وقت ایران در ایتالیا تمام نشد و کمتر از یک سال بعد یعنی در اواسط سال 1387 یکی از اصلیترین شعب بنتون در تهران آتش گرفت. آتشسوزی که علت آن هرگز بهطور رسمی بیان مخالفت با حضور بنتون اعلام نشد اما بساط بنتون را در تهران کمرنگ و بعد هم جمع کرد. هنوز قائله بنتون کمرنگ نشده بود که سفر محمود احمدینژاد به رم در بهار سال 1387 داستان جدیدی را برای ظهرهوند به راه انداخت. اولین سفر اروپایی احمدینژاد از زمان آغاز ریاستجمهوریاش در این بازه زمانی به ایتالیا برای شرکت در اجلاس فائو به رم بود. رییسجمهوری که آن سالها با شعار نابودی اسراییل و انکار هولوکاست تیتر رسانههای جهان شده بود، پیش از ترک تهران برای این سفر سخنان تندی علیه صهیونیسم جهانی و اسراییل بر زبان آورد. اظهاراتی که باعث شد دولت وقت ایتالیا از برگزاری مراسم استقبال رسمی از رییسجمهور ایران که امری مرسوم و معمول است، خودداری کند. این عدم استقبال اما احمدینژاد را جریتر کرد و در همان فرودگاه رم دوباره بر صهیونیستها تاخت و گفت: «مردم اروپا بیش از همه از صهیونیسم آسیب دیدهاند و اکنون هم هزینههای سیاسی و اقتصادی این رژیم دروغین به دوش مردم اروپا افتاده است.» این اظهارات احمدینژاد در آستانه برگزاری اجلاس فائو در ایتالیا با واکنش گسترده مقامات ایتالیایی همراه شد؛ وزیر دفاع ایتالیا اظهارات او را «خلاف تاریخ و عقل سلیم» خواند، رییس مجلس ایتالیا ملاقات خود با ابوالفضل ظهرهوند را لغو کرد و نخستوزیر ایتالیا هم که مهمانی شامی به افتخار سران دولتهای شرکتکننده در نشست فائو برگزار کرده بود تنها محمود احمدینژاد و رابرت موگابه، رهبر زیمبابوه، را به این مهمانی دعوت نکرد. حتی علیرغم اینکه منابع رسمی داخلی و خارجی از برنامه دیدار احمدینژاد با سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر وقت ایتالیا و پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان خبر داده بودند اما تنها ملاقات برگزار شده احمدینژاد دیدار با نخستوزیر ژاپن، معاون رییسجمهور کوبا و بازرگانان ایتالیایی بود.
کاسه و کوزه این وضع البته بر سر سفیر ایران در ایتالیا شکست . رسانهها نوشتند که« در جریان سفر محمود احمدینژاد به ایتالیا برای حضور در نشست فائو، ابوالفضل ظهرهوند تقریبا در ترتیب دادن دیدارهایی بین احمدینژاد و رهبران کشورهای مختلف ناکام مانده است».
سه هفته بعد هم دولت احمدینژاد ظهرهوند را از ایتالیا به ایران فراخواند و پایان سفارت کوتاهش در ایتالیا اعلام شد. همان زمان در گفتوگویی با سایت تابناک از تغییر خود بهدرخواست احمدینژاد خبر داد و وجود انتقادها نسبت به سفر رییسجمهور به ایتالیا را تأیید کرد. اما این اتفاق در عرض ارادتهای عجیب ظهرهوند به احمدینژاد تاثیری نگذاشت. یک ماه بعد از این سفر و کمتر از 10 روز بعد از عزل خود، او در گفتوگو با ایرنا مدعی سوءقصد بهجان احمدینژاد در سفر به رُم شد و گفت که این گزارشها «توهم توطئه نیست و صحت دارد.»
ظهره وند در این گفتوگو حتی مدعی « خطر جانی ناشی از بالا رفتن میزان اشعه ایکس از ۱۵۰۰ واحد به بالا » شد و گفت: «گروهی قصد داشتند هنگام اقامت آقای احمدینژاد در رُم، با استفاده از تابش مقادیر بسیار زیاد اشعه ایکس، او را دچار مسمومیت کنند. وقتی رییسجمهوری وارد محل شد، میزان اشعه دستگاه بیشتر شد و به بالای ۱۰۰۰ رسید، بهطوری که آثار ناشی از شدت اشعه در محیط داخل ساختمان کاملا احساس میشد».
از مدیر احمدینژاد تا معاون جلیلی
دوره سفارت ظهرهوند در ایتالیا و عرض ارادتهای او به احمدینژاد اگرچه برای ظهرهوند بستر جدیدی در وزات امور خارجه و سفارتهای ایران ایجاد نکرد اما جادهای هموار به سمت شورای عالی امنیت ملی در زمان دبیری سعید جلیلی شد. او با وجود برکناری پرحاشیهاش از سفارت ایران در ایتالیا، از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ به عنوان معاون رسانهای دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران در دوره مسوولیت سعید جلیلی فعالیت کرد. مهمترین پرونده کاری شورا در این زمان مذاکرات هستهای ایران در قالب گروه ۵+۱ بود که زیرنظر این شورا پیگیری میشد و ظهرهوند یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده هستهای ایران در این دوره بود. تاثیر فعالیت در کنار جلیلی برای ظهرهوند بسیار عمیق بوده است. او در تمامی سالهای بعد نیز در حوزه سیاست خارجی به خصوص انتقاد از برجام صدای سعید جلیلی بوده است. شاید همین دوره فعالیت در کنار جلیلی باعث شد تا او حتی تا امروز و با عنوان «عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی» به صراحت بگوید که « آستانه بمب هستهای برای ایران مفید است».
در زمان انتخابات ریاستجمهوری بارها و در گفتوگوهای مختلف همین دوره را شاهدی بر شناخت دقیق خود از جلیلی و برتری او نسبت به پزشکیان قرار داد. او در ایام رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته در یک گفتوگوی تصویری جلیلی را بهترین گزینه موجود خواند و تاکید کرد که در دوران همکاری با جلیلی در شورای عالی امنیت ملی پاکدستی او را از نزدیک دیده است.
در همین گفتوگو است که ظهرهوند میگوید که «ما در دبیرخانه روی تمام این شاخهها کار میکردیم. تعداد پرسنل را از 190 نفر به 100 نفر تبدیل کردیم بقیه را با احترام به جاهای دیگر انتقال دادیم. بایگانی ویرانه بود و ما بهترین بایگانی را انجام دادیم. جلیلی همان غذایی را میخورد که همه میخورند. در مجموعه نصف بودجه دبیرخانه شورای عالی امنیت را برگرداندیم.بالاترین حقوقی که من در دبیرخانه گرفتم، 2 میلیون و400 بود. ما از اینکه مثل مردم باشیم ناراحت نبودیم و نیستیم.»
در بخش دیگری از این گفتوگو میگوید: «جلیلی چرب و شیرین حکمرانی را از بین میبرد. زمانی که در شورای عالی امنیت ملی بودیم، در تمام سفرهایی که رفت و آمد داشت، هر چه دلار فوقالعاده اعم از روزی 70 تا 80 دلار گرفته بود، در گاوصندوق اداره بود. مساله تنظیم روابط خارجی را خوب میفهمد و با فساد داخلی آشنا است.او حرفهای است، حرف نمیتواند بزند اما خوب عمل میکند . هر حرفی که میخواهد بزند مزه مزه میکند»
در همین گفتوگو از سیاست نزدیکی به شرق دفاع کرده و حتی میگوید که «جلیلی امروز تایید شود توافقنامه همکاری با روسیه را امضا میکند اما پزشکیان اصلا این کار را نمیکند. ایل و فیل همه را بیرون بریزید و همهچیز را دربیارید تا ببینید جلیلی هیچ نکتهای در اطرافش ندارد. مردم اینها را باید ببینند بعد تصمیم بگیرند . جلیلی بیاید دلار 20 تومن میشود نه 200 هزار تومن. ضد ربا و ضد فساد بانکی است. مگس دور جلیلی جمع نمیشود. دبیرخانه که بودیم خود امامصادقیها علیه جلیلی بودند چون به اینها صرف امامصادقی بودن حال نمیداد»
بعد از انتخابات هم البته دست از تمجید جلیلی و تقبیح دولت پیروز در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم بر نداشت: «اعتقاد دارم اگر آقای جلیلی میبود اسراییل انقدر راحت به خودش اجازه نمیداد دست به همچینکارهایی (ترور سید حسن نصرالله) بزند»
بازگشت به افغانستان و حاشیهسازیهای جدید
در سال 1391 ظهرهوند به عنوان سفیر ایران در افغانستان منصوب شد و اردیبهشتماه همان سال استوارنامه خود را به حامد کرزای تقدیم کرد. هنوز حضورش در افغانستان به یک ماه نرسیده بود که اظهارات وی در مورد موافقتنامه استراتژیک امریکا و افغانستان باعث واکنش شدید برخی از گروههای سیاسی در مجالس سنا و نمایندگان افغانستان شد و نام او به عنوان محور انتقاد در رسانههای افغانی تکرار میشد. البته این اظهارات موضع شخصی ظهرهوند نبود و چهار روز پس از امضای موافقتنامه استراتژیک امریکا و افغانستان، وزارت امور خارجه ایران امضای این سند را برای کشورهای منطقه نگرانکننده توصیف کرد. کما اینکه رامین مهمانپرست سخنگوی وقت وزارت خارجه در آن زمان با دفاع از این نگرانی گفت که «ابهام در وضعیت آینده پایگاههای نظامی امریکا در افغانستان و عدم شفافیت در نحوه وظایف امنیتی امریکا از محورهای نگرانی ایران و کشورهای منطقه است.» با این وجود اظهارات ظهرهوند محور احضار وی به وزارت امور خارجه افغانستان شد.
ظهرهوند از شهریور ۱۳۸۹ تا مرداد 1392 به عنوان یکی از پنج نماینده ویژه رییس دولت در رابطه با سیاست خارجی مربوط به مناطق مختلف جهان، در رابطه با امور مربوط به افغانستان نیز فعالیت کرده است اما بعد از آن و با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و آغاز وزارت محمدجواد ظریف، با حذف عنوان کاری «نمایندگان ویژه رییسجمهور»، به عنوان مشاور رییسجمهور در امور افغانستان تنها تا مرداد ۱۳۹۲ به ادامه فعالیت پرداخت.
از همراه جلیلی تا پیاده نظام او در مجلس
دولت حسن روحانی برای ظهرهوند تکرار تجربه دولت اصلاحات بود. اینبار اما او به عنوان رفیق شفیق جلیلی همصدا و همگام با او درتاختن بر برجام مشغول شد. اگرچه در کنار این رویه اظهاراتش در مورد افغانستان نیز مکررا خبرساز میشد. در آذرماه سال 1402 در گفتوگویی تصویری مدعی شد که « یکی از قبایل دوازدهگانه بنیاسراییل که در تاریخ گم شدند، پشتونها هستند که برخی پشتونهای افغانستان را همان قبیله گمشده میدانند.پشتونها نیز خود را یهودیتبار میدانند، همچنین رفتار و اعتقادات آنها هم شباهت زیادی با صهیونیزم دارد». در دوران امضای توافق موقت هستهای در دانشگاه تهران سخنرانی و تأکید کرد که طبق فکتشیت منتشر شده توسط طرف امریکایی که مورد تأیید طرف روس قرار گرفت فقط تحریمهای هستهای و نه اشاعهای، بهصورت موقت تعلیق میشوند و قرار بر لغو تحریمها نیست و لازم است طرفی که این ادعا را رد میکند نیز فکتشیت درباره تشریح توافق لوزان ارایه کند.
ظهرهوند مکررا تاکید داشت که تحریم چیزی نیست که (با این توافق) برداشته شود مگر اینکه مثلا ورود وسایل خانگی و چند میلیارد دلار پول را آزاد کنند. از نظر او برای امریکا بحث هستهای مطرح نبود بلکه بحث انقلاب اسلامی و وجه الهامبخشی آن مطرح است. وی گفت که مساله هستهای بهانهای برای فشار است و فکر نکنید اگر تمام شود تحریم هم تمام میشود، بلکه اگر چرخ سانتریفیوژ نچرخد، چرخ اقتصاد هم نخواهد چرخید. او بعدها خردادماه سال ۱۴۰۳ درباره این جمله که «اگر چرخ سانتریفیوژ نچرخد، چرخ اقتصاد هم نخواهد چرخید» با کنایه به حسن روحانی گفت که تحریمها برای سانتریفیوژ (و مساله هستهای) وضع نشده و ممکن است مثل پاکستان و غیره شما تسلیم شوید و بمب اتم هم به شما بدهند ... و با حذف کلی برنامه هستهای هم تحریمها برداشته نمیشوند قبل از ورود به مجلس دوازدهم و بعد از آن برجام و افایتیاف محور نقدهای او بود. همگام با دیگر چهرههای طیف جلیلی تاکید میکرد که توافق با FATF مشکل تحریمهای بانکی را حل نمیکند و تصویب آن نیز جایز نیست چرا که باید دستورات FATF را زیر سوال ببریم، زیرا این نهاد تحت کنترل امریکا قرار دارد.
بعدها با زیر سوال بردن نحوه مذاکره تیم ایرانی و از جمله محمدجواد ظریف در دوران مذاکرات در مصاحبه با رادیو ملی امریکا مبنی بر اینکه هرگونه توافق بهتر از عدم توافق است ،گفت «مگر قرار بود که کشور تسخیر شود و ساختار فرو بپاشد که شما رفتید گفتید هرگونه توافق بهتر از عدم توافق است؟ مثلا وقتی ژاپن را بمباران کردند و امپراتوری در حال فروپاشی بود گفتند هرگونه توافق بهتر از عدم توافق است و رفتند و تسلیم شدند.» با ورود به بهارستان ظهرهوند فرصت بهتری برای همراهی با این طیف پیدا کرد. عضویت در کمیسیون امنیت ملی مجلس تریبونی بازتر برای تاختن بر مذاکرات به دست او داد.
مدیر احمدینژادی که مشاور جلیلی بود و حالا مرید اوست البته قرابت سیاسی مهم دیگری نیز دارد که بخش دیگری از روحیات او را به خوبی نشان میدهد. ارادت به علی اکبر رائفیپور! فارغ از تشابه دیدگاهها و حتی نزدیکی ادبیات ظهرهوند با چهرهای همچون رائفیپور او در اردیبهشت سال گذشته درباره انتخابات دور دوم مجلس دوازدهم در گفتوگویی، با بیان اینکه جبهه صبح ایران از متن جامعه جوان ظاهر شده است و بنده آنها را بسیار فعال دیدهام، گفت: دبیرکل این تشکیلات یک جوان است و تیمی هم که جمع شدهاند افراد جوان و تحصیلکردهای هستند و به خوبی مسائل را حوزهبندی کردهاند و کارهای تحقیقاتی خوبی انجام میدهند ضمن آنکه به مطالبات مردم هم توجه دارند و سعی میکنند مطالبهگری را فعال کنند از این رو افتخار میکنم که نامزد این فهرست هستم!
ظهرهوند مصداق کامل مثالی است که میگوید برای شناخت یک فرد باید دوستانش را شناخت؛ مدافع احمدینژاد، مرید جلیلی و موید رائفیپور.