شناسهٔ خبر: 74542090 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

قصه‌های نان و نمک (17)؛ از روزنه تا سکو؛ خون دلِ گذارهای پرهزینه در ایران

روز عکاس بود، برای تبریک به چند دوست عکاسم از جمله «پیام پارسایی» زنگ زدم. پیام یکی از عکاسان خوب و حرفه‌ای فوتبال است. گفتم:«فقط خواستم....

صاحب‌خبر -
عصر ایران ؛ احسان محمدی - روز عکاس بود، برای تبریک به چند دوست عکاسم از جمله «پیام پارسایی» زنگ زدم. پیام یکی از عکاسان خوب و حرفه‌ای فوتبال است. گفتم:«فقط خواستم تشکر کنم به خاطر عکس‌های خوبت، خاطره‌هایی که ثبت کردی و همه ما لذت بردیم.»
 
گفت: «هدف من از این کار، اینه که یک فریم داشته باشم که یاد عده‌ای بمونه. حتی اگر یک عکس، فقط یک عکس در ذهن‌ مردم از من بمونه برام خوشبختیه!».
 
چند عکس از او که یادم مانده بود را گفتم از جمله عکسی از بازی نساجی و پرسپولیس در روزهایی که ورود زنان به همه ورزشگاه‌ها آزاد نبود. او از زنی عکس گرفته بود که از یک روزنه سیمانی پرچم تیم محبوبش را آویزان کرده و با انگشتانش علامت پیروزی را نشان داده بود.
 
ناخودآگاه یاد بیت شعری افتادم:
 
نکو رو تاب مستوری ندارد
ببندی در ز روزن سر برآرد
 
آن روزها به واسطه مسئولیتی که در بخش اجتماعی فدراسیون فوتبال داشتم در به در جلسات زیادی بودم تا این مسیر را هموار کنیم. می‌گفتم این «امتیاز» نیست»، «حق» زنان و دختران است و وظیفه ماست زیرساخت‌هایش را درست کنیم. در ویدیویی که همان روزها زیاد دست به دست شد گفتم: «این در بالاخره باید باز شود. من نه! اما استخوان‌های من روزی را خواهند دید که زنان به ورزشگاه‌ها می‌آیند و فوتبال باعث نشاط اجتماعی می‌شود.»
 
خوشحالم زنده‌ام و حالا حضور زنان در استادیوم‌ها را به عنوان یک موضوع عادی می‌بینم،  و همان حرف همیشگی‌ را تکرار می‌کنم: چرا این همه گذار در این کشور پرهزینه است؟ برای گذشتن از ساده‌ترین مانع‌ها خون‌ دل می‌خوریم، خون به جگر هم می‌کنیم، نارضایتی و ناامیدی ملی بین جوانان تولید می‌کنیم و بعد چنان عادی می‌شود که انگار از اول کسی مخالفش نبوده!